گنجور

حاشیه‌ها

حمیدرضا در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۰:

در بیت اول مصرع دوم «روز ز اهل سال» با «رو ز اهل سؤال» جایگزین شد.

 

حمیدرضا در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۶:

با استناد به یک نسخه‌ی چاپی (گزیده‌ی اشعار رودکی - دکتر جعفر شعار و دکتر حسن انوری، نشر علم 1373، ص 143) این تغییر اعمال شد:
بیت اول: مردی -> مردمی
در حاشیه‌ی کتاب این مطلب را دستنویس کرده‌ام:
تنها ابوالفرج رونی، بهار و رودکی به این وزن شعر گفته‌اند (مفاعیل مفاعیل فاعلات).
منبع این گزاره را ننوشته‌ام. در هر صورت خواندن این شعر برای من مشکل است و فکر می‌کنم مصرعهای دوم بیتهای اول و سوم با وزن ذکر شده همخوانی ندارند یا با نوعی سکته‌ی عروضی نامطبوع به آن وزن قابل تقطیعند.

 

حمیدرضا در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴ - در رثای شهید بلخی:

با استناد به یک نسخه‌ی چاپی (گزیده‌ی اشعار رودکی - دکتر جعفر شعار و دکتر حسن انوری، نشر علم 1373، ص 109) این تغییرات اعمال شد:
بیت ششم: صلابت شیر -> ملامت شاة
(شاة : گوسفند)
در همان منبع راجع به «شهید بلخی» این چنین آمده:
شهید بلخی، شاعر، متکلم و حکیم سده‌ی چهارم هجری (وفات 329 ق) که رودکی او را رثا گفته است. شهید در خط نیز استاد بود و اشعار عربی هم می‌سرود. از بلخ به چغانیان (ناحیه‌ای در مسیر علیای جیحون) رفت. از جمله ممدوحان او نصر بن احمد سامانی و ابوعبدالله جیهانی است. وی را در ردیف رودکی قرار داده‌اند.

 

حمیدرضا در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۲:

بیت سوم در لغت‌نامه‌ی دهخدا (ذیل واژه‌ی یرگس) به این صورت آمده:
گرچه نامردم است آن ناکس
نشود سیر ازاو دلم یرگس
بیت چهارم ذیل واژه‌ی پندام به این صورت آمده:
گیردی آب جوی را پندام
چون بود بسته نیک راه ز خس

 

حمیدرضا در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۱ - در مدح نصر بن احمد سامانی:

با استناد به یک نسخه‌ی چاپی (گزیده‌ی اشعار رودکی - دکتر جعفر شعار و دکتر حسن انوری، نشر علم 1373، ص 94) این تغییرات اعمال شد:
بیت اول: گریز -> کریز
بیت دوم (هر دو مصرع): چه -> چو (پایان هر دو مصرع علامت سؤال بوده که با این تغییر جمله از حالت سؤالی خارج شده و حذف شدند)
در معنی «خورده کریز» آمده:
خورده کریز = کریز خورده : پرریخته (مرغ). علامه دهخدا می‌نویسد: «گمان می‌کنم کریز اینجا همان باشد که در باز کریزی گویند یعنی تولک کرده، و در این بیت خورده کریز دشنام گونه‌ای باشد به روزگار یعنی پرریخته و لکنته، یا مجازاً کرده کار و آزموده و مجرب» در لغت‌نامه این بیت به بوالعباس نسبت داده شده است.
میرابوالفضل: نصر بن احمد سامانی (301-331 ق)

 

حمیدرضا در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۸:

این تغییر اعمال شد:
تراز -> طراز

 

حمیدرضا در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۷:

با استناد به یک نسخه‌ی چاپی (گزیده‌ی اشعار رودکی - دکتر جعفر شعار و دکتر حسن انوری، نشر علم 1373، ص 127) این تغییرات اعمال شد:
بیت دوم : همه -> هم
بیت سوم مصرع دوم : شدت -> نعمت
بیت چهارم (خواهی اندک‌تر ...) در ری‌را (منبع اولیه‌ی گنجور) نیامده است و به طور کامل از آن کتاب نقل و اضافه شده

 

حمیدرضا در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۳:

به جای بیت اول در منبع گنجور (ری‌را) دو بیت زیر آمده:
وقت شبگیر بانگ ناله‌ی زیر ... این مصرع ساقط شده ...
دوستا، آن خروش بربط تو خوشتر آید به گوشم از تکبیر
که با استناد به یک نسخه‌ی چاپی (گزیده‌ی اشعار رودکی - دکتر جعفر شعار و دکتر حسن انوری، نشر علم 1373، ص 103) به صورت حاضر تغییر کرد.
در توضیح این شعر تحت عنوان «اشاره» در کتاب مذکور مطلب زیر درج شده است:
این قطعه در رسایل اخوان‌الصفا در فصل موسیقی آمده، و نویسنده‌ی رساله پیش از نقل ابیات چنین می‌نویسد: «فیلسوفی گوید: موسیقی اگر چه جاندار نیست، اما ناطق فصیحی است که از اسرار جانها و ضمایر دلها خبر می‌دهد. سخن گفتن نمی‌تواند و نیاز به ترجمان دارد، زیرا الفاظش بسیط است و حروف معجم ندارد.
شعری که دلیل بر استواری سخن این فیلسوف است، در زبان فارسی این ابیات است: وقت شبگیر، بانگ ناله‌ی زیر ...»(رسائل، دار صادر، بیروت، با مقدمه‌ی بطرس بستانی، ج 1، ص 235). در این کتاب نام شاعر نیامده، و سعید نفیسی به نقل از آثار ابوعبدالله رودکی (چاپ شوروی) آن را از رودکی دانسته است.

 

احسانالله در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:

"کن مرغ " اشتباه، و "کان مرغ" صحیح است.
---
پاسخ: با تشکر از شما تصحیح شد.

 

ف- شهیدی در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۳۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:

هو
قصیده ایست بسیار غرا وحماسی و عبرت انگیز ضمنا هنر های خاصی در آن بکار رفته چنانکه در بیت 23 همه مهره های شطرنج را ذکر کرده است
اینگونه قصاید احساسات عالی خواننده را برمیانگیزد چرا که شاعر با احساساتی عالی سخن کفته است
اگر سیاحی از ایوان مدائن عبور کرده بود نکات دیگری از تاریخ ومعماری وغیره میفهمید وخاقانی که اهل معرفت بوده با بینش گسترده وژرف چیزهای دیگری فهمیده که در متن قصیده آمده است

 

ف- شهیدی در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:

هو
دربیت دوم این غزل از مستی عقل سخن رفته نه از عزل آن ونشان میدهد که عقل باید با شد وبا تغییرکیفیت کشتی وجود را از ورطه بلا نجات دهد
برای روشن تر شدن معنی بیت سوم خوب است به این بیت که در جای دیگرآمده توجه کنیم:
هرکس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه

 

فضل الله شهیدی در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۶ - در بیان آنک حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان:

بنام خدا
عنوان داستانها ومطالب مثنوی غا لبا گویای آنچه بعدا بیان میکند نیست به هرحال ذیل عنوان فوق
نکات مهمی بیان شده که بعضا جادارد باز گو شود
میگوید همه مردم کودکند و نا بالغ مگر آنها که از هوا رها شده ومست خدایند در قرآن هم داریم که دنیا بازی وبازیچه(لهو ولعب)است ودر نتیحه آنکه سرگرم دنیا ست باید کودک باشد..
جنگ افراد واقوام با یکدیگرهم جنگ کودکانه وبیمعنی است کودکان بر نی سوار میشوند وآنرا دلد ل میپندارند ..فکر وادراکات ماهم مانند آن نی است که مرکب کودکان است ارزشش خیالی است
مولوی اینها رامیدیده آیا ما هم میتوانیم چیزی ببینیم مثلا آیا میبینیم که مسابقات ورزشی جهانی چگونه هیجانی کودکانه درما ایجاد میکند( مقصود نفی نیست) وآیا جنگهای بزرگ وکوجکی که در جهان اتفاق افتاده ویا جریان دارد با انگیزه های کودکانه یا احمقانه نبوده ونیست(دفاع را کودکانه نبایدگفت)
ومیگوید این اوصافی را که داری اگر رها کنی به ذات پاک خود میرسی وبی معلم علوم انبیا را درخود میبینی توضیح آنکه چون به دنیا میآئیم موجودی تعریف نشده ایم وهمنفس با کل جهان خلقت وهمسوباآنیم وبعد اگرچه مهارتهای زندگی اجتماعی را فرا میگیریم اما سدها تمبر وبر چسب برما زده میشود وحقیقت وجودما زیر عنوان ونام ونشان و ارزشها و بی ارزشی هائی که از قیاس به دیگران به خود گرفته ایم در فشارقرار میگیرد ویا مدفون میگرددوازخود بیگانه میشویم رستگاری انسان در اینست که ازاین برچسب ها وتمبرها که دیگران بر او زده اندو سخت به خودگرفته پاک شود وبه اصل وجود خود یا من حقیقی برسد در این حال دانش انسان به قول او بیواسطه وپایدار است ودر مصداق" یحمل اسفاره" نیست
راهیان راه خدا کا ری جز این نمیکنند که خود را از مکتسبات کودکانه برها نند وبه حقییقت وجود خود که پیوندی با خدا دارد دست یابند آنهادر زندگی روز مره وابستگی های مزاحم را نسبت به ارزشهای خیالی حتی المقدو رمشاهده میکنند و از نا آگاهی به سوی آگاهی سیر میکنند اینکاردر اصطلاح قرآن کریم همان تزکیه نفس است(قد افلح من زکاها)

 

علی رشوند در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:

گذر عمر دغدغه همیشه خیام است گذر لحظاتی که حسرت بر دل شاعر گذاشته است اکنون زیستن فلسفه زندگی است که خیام مدام آن را سفارش می کند

 

علی رشوند در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۱:۳۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

سلام
یکی از ویزگیهای برجسته شعر خیام اعتقاد به فلسفه تسلسل است این شعر تداعی این پیام است کوزه خاک عاشق و معشوقی است که دست در گردن او انداخته است چه نگاه زیبایی است بی وفایی دنیا به عینه جلوی چشمان ماست

 

ناشناس در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

پیوند به وبگاه بیرونی

 

ناشناس در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

مصراع آخر مومن صحیح است. در شعر ممن نوشته شده است.
---
پاسخ: با تشکر از شما، در بیت مذکور «ممن» با «مؤمن» جایگزین شد.

 

فضل الله شهیدی در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۴ - رقعهٔ دیگر نوشتن آن غلام پیش شاه چون جواب آن رقعهٔ اوّل نیافت:

بنام خدا
مولوی در ابیات فوق از دو نوع عقل نام برده یکی عقل کسبی ودیگری عقلی که بخشش یزدانی است
او نه تنها در اینجا که در دفتر ها وبخش های دیگردو وجهی بودن عقل را یادآوری کرده وگاه قائل به عقل جزوی وعقل کلی شده است تا این دو معنا با هم مشتبه نشوند مثلا توجه باشد به اینکه "عقل جزئی عقل استنتاج نیست" ویا "عقل جزئی عفل را بد نام کرد"
حال میگوئیم تنها عقل نیست که دو معنی یا دو وجه دارد مفاهیم بسیار دیگری مانند عشق ومحبت. ترس .فکر واندیشه .تد بیر .بینش و... وحالات مختلفی مانند غم و شادی .بزرگی .شجاعت کمال وترقی
وتقریبا همه صفاتی مانند تواضع .اطاعت رقابت وامید ویا س وغیره که اگر بشماریم از سد افزون است همچنان دو وجهی است وبی توجهی به آنها باعث سوء تفاهم ویا سرگردانی میشود
مثلا دو وجهی بودن عشق برای همه ما روشن است ومیدانیم که عشق های جوانی یاعشق به زینت های دنیائی با عشق به حقیقت ومحبوب ازلی تفاوت یا منافات دارد ولی در آثار شعرا بدرستی از هم تفکیک نمیشود
در باره محبت هم وجه سالم وناسالم یا محبت حقیقی ومحبت نفسانی بسیار اهمیت دارد مثلا محبتی که از خود خواهی صادر شود سازنده نیست وبرای کودک زیان دارد همه مربیان تاکید میکنند که باید به طفل محبت کرد ونمیگویند چه نوع محبتی باید اعما ل شود
موضوع حساستر ازاین مسئله ترس وخوف است که در کلام امیر مومنان بزرگترین گناه قلمداد شده
از طرف دیگرمیدانیم که قرآن کریم ترسا ننده است اما بدیهی است که این دو نو ع ترس ماهیت متفاوت دارد یکی از نفس برمیخیزد ودیگری از ادراکات عالی انسان سرچشمه میگیرد واین دو حالت متضاد یکدیگرند ترس نوع اول انسان را سست ومستاصل میکند وعامل فساد است وترس نوع دیگربه او نورانیت وتعادل مبخشد وعجیب است که در شرح وتفسیر قرآن به این موضوع اهمیت داده نمیشود البته سخن از ترس مذموم وترس ممدوح گاه مطرح است اما اهمیتی به آن داده نمیشود
مسئله دیگرفکر وانیشه است که وجه نفسانی وعقلانی دارد اهل معرفت میگویند فکر باید متوقف شود تا انسان به آرامش برسد مولوی در جای دیگر گوید
در تضرع کوش و در افنای خویش
کز تفکر جز صور ناسد به پیش
ومیدانیم در نمازبرای حضورقلب هرگونه فکر وخیالی باید متوقف شود
ازطرفی میدانیم که قرآن کریم امر به تفکر وتعقل کرده است لذا دو وجهی بودن فکر واندیشه باید مورد توجه باشد که اشکال پیش نیاید ومعمولاتوجه نمیشود
مثالهای صفات اخلاقی زیاد است مثلا شجاعت معنی دو گانه دارد واگر به معنی بی باکی باشد بد است
ویا بزرگی گاه به معنی بزرگواریست گاه به معنی تکبر وتواضع گاه احساس خفت است وگاه ادب وانسانیت ودرمواعظ باید مورد توجه باشد وقس سایرصفات وحالات انسانی که در اینجا مجا ل شرح بیشتر نیست

 

فضل الله شهیدی در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۳۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:

در بیت سوم این غزل عرصه به جای فرضه درست مینماید
---
پاسخ: با تشکر از شما، نظر به این که «فرضه» در لغت‌نامه‌ی دهخدا وجود نداشت کلمه‌ی مذکور با کلمه‌ی پیشنهادی شما جایگزین شد. در هر صورت از آنجا که جایگزینی مذکور حدسی صورت گرفته از دوستانی که به نسخه‌ی چاپی معتبری از دیوان خاقانی دسترسی دارند تقاضا می‌شود نسبت به درستی این حدس ما را مطلع کنند تا این تغییر به جای تصحیح، تحریف نبوده باشد!

 

فضل الله شهیدی در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

بنام خدا غزل143
غزلی است که در اوج معنی قرار دارد اینک برداشتی هرچند نارسا ازآن به نثر:
میگوید: جام جهان نما یا جقیقت در درون خود ماست ودل آنرا ازذهنیت بیگانه ما می جوید
اصل وجود انسان ازصدف جهان هستی ومکان نیز بیرونست وآنرا از گم شدگان طلب میکند!
این مشکل را با پیر راهنما در میان گذاشتم پیری که با تا ئید معمارا حل میکند ( تائید باعث پایداری آگاهی میشود) واورا خرم وخندان دیدم و قدح می معرفت در دست داشت ودر آینه جام حقیقت انسان را مینگریست به او گفتم این جام راحکیم جهان چه زمانی به تو داد در پاسخ گفت جام حهان نما یا حقیقت انسان از بدو خلقت پیدا شده است
بیدلی که خداراازدورمیخواند خدا با اوست ونمی ییند اینهمه شعبده که منیت دراینجا به پا میکند شبیه آنست که سامری درقبا ل عصای موسی وید بیضا میکرد جرم منصور که بدار آویخته شد این بود که رازها را فاش میکرد (پیرراهنما چنین نمی کند) اگر مد د برسد کارهای مسیح را دیگران هم میکنند
به گفته پیرراهنما اهل شکوه را چاره جز زنحیرزلف بتان نیست
به مناسبت این معانی به خاطربیاوریم که طبق قرآن کریم روح الهی در انسان دمیده شده و طبق حدیثی از ییامبرص انسان از فرشته وحیوان سرشته شده است بنابراین اگر به حا لت فرشتگی درآید روحیه وبینش دیگری میابد (شاید از آنها برتر شود) لذا در کنار"منیت اجتماعی" " من دیگری" وجود دارد که عظیم وباشکوه ودر ارتباط باحق است وما ازآن غافلیم ولی امکان ظهورش وجود دارد وهمین بعد از وجود ماست که تعبیر به گوهر و حام جهان نما شده است وخاصیت مسیحائی دارد وبقول حافظ بیهوده از بیگانگان آنرا طلب میکنیم اهل معرفت مانند خود حافظ کم وبیش این حالات والا را احساس کرده اند وابنگونه غزلیات ازین ممر برخاسته است
اصولامقصود ازکسب آگاهی و مجاهدات وعبادات رهائی از این منیت (نفس) ورسیدن به "من دیگر" است که با حقیقت ارتباط دارد گذشتن ازمنیت فعلی و راهیا بی به ورای آنرا میتوانیم هدایت به معنای قرآنی بدانیم ازآنجا که راهیابی سهل نیست درقرآن کریم عبارت لعلکم تهتدون(شاید راه یابید) در مورد مومنین و متقین مکررآمده است

 

حمید در ‫۱۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲:

این شعر بسیار زیباست.
شنیدن آن در «غوغای عشقبازان» لطفی صدچندان دارد.

 

۱
۵۱۱۴
۵۱۱۵
۵۱۱۶
۵۱۱۷
۵۱۱۸
۵۱۲۳
sunny dark_mode