گنجور

حاشیه‌ها

فضل الله شهیدی در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

بنام او
اینطورمی فهمیم که هنگام سحر حالتی خوش وملکوتی به حافظ دست داده و آنرا دولت بیدارنامیده که ببالینش آمده وگفته برخیز که شهریار محبوب تو آمد آیا این عشق یادولت بیدارکه گاه گاه به اهل معرفت روی میاورد چیست؟ در اصل حالتی است غیر قابل وصف به قول مولوی در وصف آن”هم قلم بشکست وهم کاغذ درید”ولی با تمثیل وکنایه واشاره ازآن یاد میکنند.
وچنین است که غزلیات حافظ پر از استعاره و تمثیل و کنایه است هروقت این عشق متعالی و ملکوتی درمقبلی ظهور کند خودرا مقرون معشوق ازلی احساس مکند در این حال با کل جهان خلقت همسو وهم نفس میشود زمان ومکان از نظرش محو یا بی اهمیت میگردد احساس شکوه وعظمت میکند واین پرتوی از شکوه وعظمت پروردگاش است که برسرش میافتد احساس تجرد و یکتائی میکند وشرک و وابستگی از وجودش رخت بر میبندد فقط اتصال با محبوب ومعبود برایش مغتنم است کثیری از غزلیات حافظ نشان میدهد که اینگونه حالات مبارک ومیمون راگهگاه تجربه کرده ودر مواقع دیگراز درد فراق نالیده ومواقعی به طلب و تمنا روی آورده وغزلیات زیادی را می بینیدکه مبین این سه حالت است اهل معرفت خدارااثبات نمیکنند بلکه اورااحساس میکنند
چهار بیت اول این غزل پیرامون همان حالت خوش وعشق متعالی است که سحر گاهی به او دست داده وبعد یادی از عشق کمان ابروی زمینی کرده و اورا همچون کبوتری ضعیف در مقابل شاهین انگاشته که باید نگران ربوده شدن باشد حافظ عشق زمینی و عشق متعالی را غالبا به هم آمیخته وظاهراتفکیکی قائل نشده واینجا با تمثیل کبوتروشاهین ایندو را ازهم متمایز کرده است ودر بیت بعد ظاهرا با توجه به همان کامیابی درسحرگاه میگوید دشمن رفت و دوست آمد ودر بیت بعد میگوید(ولی) ابر بهارچون بدعهدی روزگاررامی بیند بر سمن وسنبل ونسرین میگرید…
خواندن وشنیدن شعر حافظ فکرواحساسات انسانرا اوج میدهدو تلطیف میکند و هرچه ذوق وخلوص ما بیشتر باشد تاثیرش هم بیشتر است

ستاره در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

سلیمانی شد:
مانند سلیمان شد

ستاره در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

توضیح کاملتر اینکه :
باد در دست داشتن در ظاهر برای سلیمان و حافظ یکی است
اما به کنایه وطنز در معنی به دو شکل بیان شده
حافظ به زبان طنز میگویید که او و سلیمان ظاهرا باد در دست هستند اما سلیمان باد در دستش اسیر بود یا باد به فرمان او بود
اما برای حافظ باد در دست داشتن به معنی چیزی نداشتن و بی بهره بودن از وصال است !

ستاره در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

درود
باد بدست داشتن :کنایه از هیچ نداشتن و بهره نبردن از چیزی
امروزه هم کاربرد دارد مثلا میگوییم همش بادو هواست یعنی چیزی نیست
مفهوم مصراع : حافظ از وصل تو هیچ عایدش نمی شود.

غلام رسولی بندرعباس در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲ - دل گمشده:

به نظر من د ر. بیت سوم کلمه که کم دارد. گر که ا ز ریختن خون منت

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۹ - قصد انداختن مصطفی علیه‌السلام خود را از کوه حری از وحشت دیر نمودن جبرئیل علیه‌السلام خود را به وی و پیدا شدن جبرئیل به وی کی مینداز کی ترا دولتها در پیش است:

لغت بهرمند امروز معنی برخوردار می دهد ولی به پهلوی معنی مرکب می داده است یعنی انچه که در ان بهرهای مختلفی باشد و بهره بهره

کامران بالانی در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸:

در نسخه تصحیح شده توسط استاد خانلری و با توجه به نسخه اساسی که دردست داشته اند و قدیمی تر از نسخه استاد قزوینی بوده در مصرع دوم بیت اول آمده که به بزم درد نوشان دوهزار جم به جامی که با عنایت به واژه گدا در مصرع اول همخوانی بیشتر دارد

شهرزاد در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

به عمرم این همه آدم بی سواد یک جا ندیده بودم، با کمال احترام نظرهای همتون از سر بی سوادیِ محضه!

امیرحسن در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۷ - ترجیح نهادن شیر جهد را بر توکل:

بر اساس نسخه موجود در دسته این حقیر ، اصلاحات ذیل به نظر ضروری می نماید هرچند دقت در نظرات سایر سروران و صاحبنظران در این خصوص الزامیست:
مصرع "هان مخسپ ای کاهل بی‌اعتبار" بدین صورت است : هان مخسپ ای جبری بی‌اعتبار
مصرع "جبر و خفتن درمیان ره‌زنان" بدین صورت است : جبرخفتن درمیان ره‌زنان
آخرین مصرع "کشت کن پس تکیه بر جبار کن" بدین صورت است : کسب کن پس تکیه بر جبار کن

Abbas در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۲۶ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۹:

عقل آمد و در پهلوی من زد انگشت

یعنی که خموش، بیع بوس ارزان است

بِنسینا persia۱۵۰۰@yahoo.com در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » بابُ اثباتِ العلم » بخش ۴ - فصل:

پاراگراف یکی مونده به آخر به جای "گشته"، " گفته" صحیحه! نیکو گفته است آن پیر پیران،

احمد در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:

نی نی( در آ) چو ابر خروشان به کربلا
طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین. // به نظر درست تر می آید.

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلةامیرالمؤمنین علی رضی الله عنه:

چهارسد جلد کتاب ابن عربی تحریف شده است ؟!

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۵ - حیران شدن حاجیان در کرامات آن زاهد کی در بادیه تنهاش یافتند:

البته کتاب قهوه سرما !

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۵ - حیران شدن حاجیان در کرامات آن زاهد کی در بادیه تنهاش یافتند:

دفتر دوم وارست ؟اساتید لطفا و در صورت امکان دفتر سوم را آرام تر پیش برید .سپاس از همراهیتان

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۵ - حیران شدن حاجیان در کرامات آن زاهد کی در بادیه تنهاش یافتند:

و البته درود ویژه به حمید رضای پاکدل و مهربان و سختکوش .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۵ - حیران شدن حاجیان در کرامات آن زاهد کی در بادیه تنهاش یافتند:

دیگ و دیزی و مرده ریگ همه با ریختن پیوند دارند ، این واژه با ره در rhinorrhea ( رینوره اب روش بینی ) و diarrhea ( اسهال و شکمروش) پیوسته است یعنی ره در همه انها معنی ریختن و ریزیدن می دهد ، با پوزش ریغو هم از همین لغت است ! ( یعنی ریزنده ) از سخن زشت گفتن شرم دارم ولی باید پارسی را دانست .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۱ - نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بی‌وفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو:

یادم رفت بنویسم وه چه شکرپاره ای !

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۱ - نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بی‌وفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو:

با پسوند ان واژه های زیبایی داشتیم چند نمونه می نویسم
از گاز ( گاز گرفتن ) گازان که بعلاوه بر از بریدن گازانبر را ساخته است یعنی انبر به تنهایی غلت ( غلط) است . بلکه گازان بعلاوه بر بوده است .
روز بعلاوه ان می شود روزان یا روزنه که جایی است که از ان روز را می توان دید .
چم از چمیدن بعلاوه ان می شود چمان که چمن شده است یعنی جای چمیدن برای اینکه با چمان به معنی چمنده جابجا گرفته نشود .

علی در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:

قسام (تقسیم کننده) بهشت و جهنم اشاره به حدیث "قسیم النار و الجنه" بعنی کسی که بهشت و جهنم را در قیامت تقسیم می کند دارد و مراد امام علی علیه السلام می باشد که در روایات شیعه و به گونه ای مشابه در منابع اهل سنت با سند صحیح آمده است. خواجه منظور خود را در مصراع آخر به صورت روشن تر با عبارت "شیر خدای" (اسد الله) که آن نیز از القاب امیرالمومنین می باشد بیان می کند.

۱
۴۸۷۷
۴۸۷۸
۴۸۷۹
۴۸۸۰
۴۸۸۱
۵۶۱۷