شروین پاداشپور در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:
با در نظر گرفتن پیشنهاد شما در مورد جدا کردن "ز" از "خار" وضعیت خوانش و کلا" وزن به چه صورت می شه ؟
شروین پاداشپور در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:
سلام
چقدر خوبه که اینجا یاد می گیریم .
اما جناب کیخا، معنی "کز جوشش آن قلزم زخار برآمد" چی می شه و اساسا" منظور چی بوده ؟
با سپاس از توضیحات آموزنده ی شما :)
یگانه در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷:
دوست عزیز جناب کیخا کم کوی و گزیده کوی چون در تا زاندک تو جهان شود پر - نه اینکه مثل شما روی هر شعری نظری کارشناسی داد ----- سعدی شیرین سخن قرنها پیش طالب دنیا را دنیا دوست نامیده و نه گیتی پژوه گاهی اوقات دوست عزیز سکوت و فرا گرفتن از دیگران و به اطلاعات خود افزودن بهتر است هرچند راحت میشهاز روی چند کتاب دم دست و لغتنامه یه چیزایی گفت و رفت و ژست استادی گرفت
شکوه در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر:
سنگ سوفتن به معنی سوراخ کردن سنگ است و تراشیدن کوه
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:
زخار در قاموس عربی نیست ولی زاخر را کریم ترجمه کرده است علامه دهخدا یک زخار به معنی بانگ اورده از زخ فارسی که فریاد است و زخار را عربی دانسته که باید گردن بنهیم
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:
زخار به فارسی یعنی لبالب و مالامال اما ریشه أش را نمی دانم عربی نیست و فارسی بودنش هم ریودار است
مقصود در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۴۵ - گریهٔ ما بی اثر ناله ما نارساست:
این غزل را استاد ناشناس خواننده افغانی به زیایی خوانده است .
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:
بیت 6 باید ز از خار جدا شود زخار به عربی معنی نمی دهد ولی ز خار یعنی از خارا سنگ
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:
چند بیت اول در ستیز با نژاد پرستی است و در ستای انسان دوستی و خدابینی
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸:
طوطی به فارسی ببغا می شود اسدی توسی انرا اورده است ولی در عربی هم کاربری دارد ولی به پرندگان بزرگ شند( بزرگ منقار) و رنگارنگ استرالیا مثل توکأ می گویند اما چون ببغال هم داریم بیشتر به نظر می رسد که فارسی باشد و ء گرفته باشد
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸:
بیت اخر می گوید شما سر خط و عنوان شکر دارید و نه طوطی یار طوطیست شما را برمیدارد یعنی عشق حکایتی است انسری به قول نجم الدین کبری یعنی خدا باید بخواهد تا برسی و گر نه مانده ای
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸:
دو لغت از میان رفته باز جاندار شده اند در سالهای أخیر که در این متن هستند که یکی جانباز است و دیگری سمند که شاید 50 سال پیش از ذهن ها دور بوده اند ولی امروزه جان دوباره دارند باشد بازمانده فارسی جان بخشی شود انها که کاربرد کلمات نا مستعمل فارسی را بد می دانند باید تن در دهند اگر ماشین سمند نبود ایا کودکانمان سمند را می اموخت ند ؟
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸:
چو او یعنی نبی اکرم چالاک و نازک بین است شما چرا بیکاره اید ، هلپند یعنی بیکاره .زهی شکر پاره دری
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸:
چو او ماه شکافید … می گوید اگر تو پیرو پیامبر اکرم هستی وقتی او ماه را می شکافد اشاره به معجزه نبی اکرم تو چگونه هستی ات فقط ابری است مانع تافت خورشید حقیقت
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸:
شکافید یا کافید یا فتالید و یا فتارید همه فارسی شکافتن هستند ولی انفطرت که برای ماه به کار رفته و اسمان وام واژه فارسی است
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸:
فعل تنبلی کردن جابیدن است که کاربردی ندارد مثلا بهمانی جابید یعنی تنبلی کرد . برای اسبان اسب اخر روسش ( مسابقه اسب دوانی) را جایمند می گویند که گمان میکنم در کتاب دکتر حسابی دیده ام
ناشناس در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
بحر شعر اشتباه درج شده است .صحیح آن به صورت :خفیف مسدس مخبون محذوف می باشد
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - مرغ زیرک:
نبخشیم چیزی و نخواهیم وامی نوعی باور است نزد کسان مانند شکسپیر در هملت از پدر لایرتیس به او می گوید نه وام بده و نه وام بگیر
سلما در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - مرغ زیرک:
بدامان و دست تو، هر قطرهٔ خون
مرا داده است از بلائی پیام
کلمه ی (( پیام )) متناسب با قافیه بایستی (( پیامی )) باشد.
شکوه در ۱۲ سال قبل، سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۴۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر: