گنجور

حاشیه‌ها

سمیه در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

بابا افضل مرقی است

عبدالوحید سلیم در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۲۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰:

فکر میکنم این مصراع: (گریه هم بی‌تو برای سوخته خرمن تیغ است) باید چنین باشد: (گریه هم بی‌تو به این سوخته خرمن تیغ است).

ارسلان در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۷:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

به شیر بود: همراه با شیر بود. مگر: حتماً، لابد. پیر بود: پیر شد. در چاپ فروغی که هم‌آوازی شوشتری نیز به مانند آن خوانده شده «پیر گشت» آمده است. تغیر: تغییر. معنای بیت: حتماً شور عشق را همراه با شیر به سعدی نوشانده‌اند که اکنون که پیر شده است نیز هیچ تغییری در او پدید نیامده و همچنان عاشق است. (برای سعدی عشق چیزی است که با شیر اندرون شده و با جان به در رود).

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۷۱ - ذکر حسین منصور حلاج قدس الله روحه العزیز:

حمید جان سپاسدارم از اینکه با نازک بینی می خوانید درباره ان سه بزرگوار که نام بردید فروغ ، إخوان و شاملو هر سه را دوست دارم اما مهدی اخوان ثالث با دو سبک سرایش ناهمانند در پیوسته نویسی( نظم) و رسته نویسی ( نثر) همه انچه دوست دارم گفته شود گفته است از دو بزرگوار دیگر بیشتر دوستش دارم او گاهی که نثر می نویسد گویی دیگریست و شعر ها تراشی دارند که ویژه خود اوست او در میان بوستان پارسی گویان به زادسروی می ماند که سر به بلندای اسمان می ساید . درود به تو حمید جان بنویس همه را می خوانم ، درباره بر های بر دارند و بردارد حافظ می پذیرم درست می فرمایید در باره فردوسی هم با همین دلیل گفته تان درست تر می نماید ، خرم و پدرام باشی

محمد سروریان در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

به نظر می رسد با توجه به مصرع دوم همان "بحر" درست باشد
در بحر بی کرانه جان می سپارند و نه در راه بی کناره
و در باقی مضامین حضرت حافظ، " عشق" به " دریا" مانند شده و نه راه .
و راه بی چاره هم راه بی پایان است نه راه بی کناره.
و البته بعید به نظر نمی رسد که حافض واژه ی "کناره" را برای " بحر به کار برده باشد برای بهتر شدن ردیف بیت و همین باعث ایجاد نسخ مختلف شده است.
پس:
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست.
{ پی نوشت : تقطیع کلمات در نوشتن توسط فرهنگستان در بسیاری موارد کار اشتباهی بوده است. توضیح بیشتر نمی دهم}

احمد در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

آقا هم این شعر حافظ خیلی قشنگ بود هم این دیالوگ فامیل دور. آقا این گفتگو مال کدوم قسمت کلاه قرمزیه. منو دیوونه کرد

Ramie در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

آن‌قدر که «صاد» بی‌نوا را به گرز گران کوبیدید، او «آنیتا» را نکوبانده بود. ای برادران رخمی!
شاید لحن‌شان چندان مناسب نبود، امّا راست می‌گویند. از فال حافظ برای کنکاش در فلسفه‌ی مهدویّت و تخمین زمان ظهور امام که نمی‌شود سودی بُرد. حافظ کجاست در این بحر تفکّر و منتظران مهدی و امثالهم کجا؟ البته بدیهی‌ست این قدر هست که شعر حافظ صرفِ آرام کردن دلی بی‌قرار تأثیرِ به جای خود را گذاشته، ولیکن تفأل به حافظ تفاوتی با استخاره ندارد. جفت‌شان راه‌های فرافکنی‌ای هستند تا مسؤولیت انتخاب‌ها و اعمال خود را از گردن خود برداریم. چه خود حافظ جایی می‌نویسد «در کارِ خیر حاجت هیچ استخاره نیست». اعتقاد به این، همان‌قدر خرافی‌ست که اعتقاد به آن.
ضمناً باید به «مهدی» عزیز یادآوری کنم که هرچند این وزنِ چندان رایجی نیست و شاید در دهان و ذهن بسیاری خوب نچرخد و ننشیند، و چه بسا مصرع اگر به صورت «حریم خلوت دل نیست جای صحبت اضداد» می‌بود بسیار وزن ملموس‌تر و آشناتری می‌داشت؛ لیکن صورت درست طبق قرائن وزنی همان است که این‌جا درج شده، بدون «حریم».
پیروز باشید و برای دیگران هم پیروزی آرزو دارید.

جواد در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷ - نالهٔ ناکامی:

سلام
اصلا فضا میره ادم وقتی گوش میده به اهنگو غزل...
انگار صدساله چاووشی غزلخون بوده...

شیوا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:

خنک بمعنای خوشا میباشد در این بیت

امیرحسین در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:

خنک در بیت 5 چه معنی میدهد؟

۲۰۱۳ در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

بابا طاهر در این دو بیتی با غم چه عشق بازی که نکرده است؟
مریزا غم مرحبا غم مرحبا

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۰ - حکایت کرکس با زغن:

نخست باید گفت زهی سعدی خوش سخن . دو دیگر اینکه زاغن با زغن فرق دارد زغن مرغکی شکاری است ولی زاغن اروغ می باشد شعری از ابوسلیک گرگانی مانده است
از فرط عطای او زند آز پیوسته ز امتلاء زاغن
در جنب علو همتت چرخ ماننده وشم پیش چرخست
یکی از چرخ ها پرنده ای شکاری ست و وشم بلدر چین است
زهی شکر پارسی

حامد در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

با سلام به نظر بنده منظور از اب انگور همان رسیدن به خدا وسرمستی از وصال با محبوب است( در همین دنیا ) .(مستی یعنی از خود بی خود شدن یعنی خود را ندیدن یعنی سراسر خدایی شدن)

حامد در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۵۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

با سلام به نظر بنده منظور از اب انگور همان رسیدن به خدا وسرمستی از وصال با محبوب است در همین دنیا مستی یعنی از خود بی خود شدن یعنی خود را ندیدن یعنی سراسر خدایی شدن

افشین در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۸:

در بیت دوم رباعی فوق، با توجه به فحوای کلام "خیال خامی" مناسب تر به نظر می رسد. الله اعلم

امیرصالح در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

واقعا تو عاشقی وحشیی بود
البته با تمدن هااا!

فرهاد در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۳ - گفتار اندر دلربایی شیرین از فرهاد مسکین و گفت و شنید آن دو به طریق راز و نیاز در پردهٔ راز:

خداوند رحمت کند این چنین فرهیخته ای را که میتواند با این چنین ابیاتی اشک را بر روی گونه ها جاری کند

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

کمال جانم تو نیز به زیبایی مینویسی و لی این نگاشتن فارسی نمی شود قند بخر شکر ببر ، جانم به قربانت هر کجای این گیتی که باشی در نوشتن و گفتن فارسی چششی است که در مزیدن واژگان هیچ زبانی ان دلکشی و وشی نیست . بنویس و دلم را اسوده دار که از چون تویی سزد پارسی نگاشتن .

فرهاد در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۳۸ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۷ - گفتار در رفتار خادمان شیرین به طلب نزهتگاه دلنشین و پیدا نمودن دشت بیستون و خبردادن شیرین را:

خدا رحمت کند شاعری این چنین بزرگوار را
انشاا... با لطف مسئولین ما این چنین شاعرانی را گمنام نبینیم

مینا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:

به به لخلخه ترکیبی ار عطریات و عود و میوه های خوشبو و ریاحین و ...

۱
۴۸۵۵
۴۸۵۶
۴۸۵۷
۴۸۵۸
۴۸۵۹
۵۴۰۳