گنجور

حاشیه‌ها

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵:

گفتم بر چون متن زآنچه تنیدی بگو شاهکاریست که خلقش فقط از خداوندگار برمی آید.تنیدناینجا به معنی پرداختن آمده است و متن با فتح میم و ت و سکون نون نهی از تنیدن .میفرماید به چگونگی و کیفیت مپیچ و از آنچه خود تنیده ای بازگو

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:

منظورش بهبود کناره نویسی هاست و من را هم چنانچه گفتم نقد می کنند و این ناراحت کننده نیست

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:

غلامرضا جانم بنویس ما شاد از امدن شما هستیم

محمد کاظم در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

اینه ات دانی چرا غماز نیست
زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست
اولین بار که این بیت را خواندم خشکم زد وگمان کردم مولانا ختابش بر من است
با اینکه قبل از خواندن مثنوی با مولانا و اشعارش کاملا مخالف بودم

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

دوستان عزیز کتاب انسان ذهن است و دیگر هیچ در این زمینه راهگشا خواهد بود ..

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

با درود به اساتید بزرگوار
من فکر میکنم که برای شناخت مولوی نیازی نیست که به هشت قرن پیش برویم مولوی ها در گذر و خیابان پیش روی ما هستند و اما اینکه چگونه وی دگرگون شد و در واقع مولانا گردید به نظر نقش فرد چندان مهم نیست و اندیشه در وی موثر افتاده است وقتی نقش فرد را مهم بدانیم خوب باید بنشینیم دست روی دست بگذاریم و منتظر منجی خود بمانیم پس جای اندیشه کجاست مولوی را نگرش نو دگرگون کرد و نه انسان نو .امادکتر سروش اینگونه فکر نمیکند وی قمار عاشقانه ای را متصور است که در آن مولوی خود را بی اختیار و بی خرد و اندیشه در اختیار شمس نهاده است و این گونه کاملا بی اختیار به ساحت عرفان و شناخت پای نهاده .پس چگونه است دوستان که شمس مولانا نشده و تنها شمس باقی مانده است.به نظر بنده هر کس بتواند دست از تعلقات ذهنی و مادی و معنوی خود بردارد و وابستگی های خود را قطع کند میتواند امید تحول و دگرگونی مولوی گونه داشته باشد .به نظر من هم غزلیات تفسیر میطلبند و مثنوی متحولمان خواهد کرد ان شاالله

ایران در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵:

جناب مطلق حرف های عجیبی می زند. این شعر عرفانی فلسفی چه ربطی معراج دارد. مخصوصا همان جایی که جناب مولانا می فرماید: کوی خرابات رو چه کلیدی بگو؟
به طور واضح ریشه در سنت های زرتشتی- میترایی دارد. لطفا تمام میراث خود را به روش حاکمان زمان خود تفسیر نکنیم

صدرا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱ - سر آغاز:

در بیت پنجم مقدمه باب :
نه در خشت و کوپال و گرز گران به نظر صحیح تر مصراع:(( نه در خود و کوپال و گرز گران)) هست که مراعات نظیر و هم وزن درونی را به مراتب مورد تفقد قرار می دهد.
جالب هست بدانیم که پراکنده گو سعدی را با فردوسی قیاس کرده است و این اتهام را بر وی وارد کرده که در حماسه سرایی زبردست نیست و افصح المتکلمین شیخ اجل بلافاصله در ابیات بعد با زبان فردوسی به سراییدن می پردازد:
نداند که ما را سر جنگ نیست
وگر نه مجال سخن تنگ نیست
بیا تا در این شیوه چالش کنیم
سر خصم را سنگ بالش کنیم!
ادبیات غنایی روی به ادبیات حماسی می آورد و این اوج بلاغت سعدی را تاکید می کند
البته که در ادامه می فرمایند :
سعادت به بخشایش داور است
نه در زور و بازوی جنگاور است
از نظر شیخ اجل، با تقدیر افلاک نمی توان دست آهیخت.
در صورتی که فردوسی تقدیر را هم بر هم می زند:
که گوید برو دست رستم ببند
نبندد مرا دست چرخ بلند
که گر چرخ گوید مرا کاین نیوش
به گرز گرانش بمالم دو گوش
و همچنین حکایت بعدی که قابل قیاس با حماسه سرایی فردوسی نیست
در شعر سه تن پیمبرانند
هر چند که لا نبی بعدی
اوصاف و قصیده و غزل را
فردوسی و انوری و سعدی

غلامرضا مقبلی(هنزاء) در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

شمس ذوالقدرم:
یار باماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان مارابس
دیگر سخن:
من آنچه شرط بلاغست باتو می گویم
توخواه از سخنم پند گیر وخواه ملال
اگر ما ازباده حق جرعه ای نوشیده باشیم و در بحر بیکران عالم معنا غوطه ای خورده باشیم هرگز خویش را ضعیف واحقر نمی دانیم.
چنانکه مولانا معتقدست ما خاک را آفریده ایم نه اینکه ما از خاک.
این گفتار ممکن است به مذاق خیلی ها ناخوش آید ولی اگر دریافته باشیم که وی آنقدر به خدا وصل است که خود را جدا از او نمیداندکه این کمال انسان است. شاید بگوییم چگونه؟
مولانا در مثنوی پاسخ میدهد: گر شدی عطشان بحر معنوی
فرجه ای کن در جزیره مثنوی
وتا زمانیکه روزن دل بر نگشاییم تهیدستیم.
لیک اگر این مهم حاصل آمد دلمان آگاه میشود ودیگرسرزنش نادانی خویش رها میکنیم.
رسد آدمی به جایی که جز خدا نبیند........
حال آنکه اگر دنیا با جزایر آبی خاکیش را بگفته خودتان عظیم دانستیم ناگزیریم از اذعان به حقارت خود. امید است روزی که جز خدا نبینیم ودراینحالتست که خود را عظیم ودنیا راهیچ می بینیم.
وچه بسیار کسانی بودند بانام ویا بی نام که صدالبته هستند نیز چون شماوخواهندبودوبه این معارف ومعانی دسترسی دارند.
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش می گویم وبعد از من گویند به دورانها

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

انچه در فرهنگستان دوم با تنهایی ادیبان درست شد همه با اقبال مردم روبرو شد و همه ان را به کار می برند و کمکاری و کورکاری فرهنگستانهای بی هال امروز نتیجه این وانهادن فارسی است .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷:

از ویژگیهای خانه های ایرانی یکی ایوان و دیگری ایوانک است و نیز آبنما و شاهنشین و بالا نشین و پای ماچان و کفشکن و پنجدری و .... افسوس از نوینی که سهم ما را از گذشته مان یک 50 متر مربع در اسمان کرد با مستراهی ( مستراح) که در میان خانه است !

رضا سعدی در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:

1. سارا: خالص
2.دولت: بخت، سعادت

رضا سعدی در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:

4. هندو : غلام، بنده

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

رضا جان افسوس که هر دهه یک مرد درون نگر هم ایران نمی دهد دریغا دریغ ! درون نگری نباید به بسته شدن درهای ویراست پارسی بینجامد . درست است درون نگری پاک از گفتگو بی نیاز است و دستامد تجربه و واکاوی خود است انجا واژه به درد نمی خورد که درونگری تنها راز است که وا گشاد می شود و به تجربه در می اید . ولی بیشتر این مردان درونگر ما بوده اند که ادب فارسی را گسترش داده اند مثل مولانا و حافظ . بهر سو همیشه تغییر دل می خواهد و تغییر دهنده با اراده همگانی در ستیز قرار می گیرد اگر روزی بزرگان ادب دل بر این بگذارند که نگارش را بهتر بکنند کار من و تو این است نیوشا باشیم . درود به شما .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

حسام جان درود به شما از اینکه دلسوز فارسی هستی به تو می برازم و افتخار می کنم . اینکه این الفبا برای فارسی تنگ میدان است جای شکی نیست مثلا سد همان عدد 100 است و نیز سد به پارسی کهن تر معنی ظهور می دهد ولی اینکه هیچ گردانشی را انجام ندهیم که اینکه هیچ لغزشی روی ندهد را نمی پذیرم . بهرسو دیوار نگارش سخت بی بنیاد است برای کسانی که نیک فارسی بدانند ولی نوشتن استادان باید به درستی نزدیک تر باشد ولی چاره این است که نگارش را باز بینی کنیم . ما هتا در دوره هایی که فر و فروغمان عالمگیر بوده و نیم جهان مسکون در ایران زندگی میکرده اند نیز الفبای بی کاستی ای نداشته ایم و این را باید پذیرفت . تغییر بناچار است .

رضا سعدی در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰:

دوست عزیز م.س، از در در آمدن اصطلاح رایجی است و درست تر به نظر می رسد، توجه شما را به مطلع این غزل زیبای استاد جلب می کنم:
از در در آمدی و من از خود به در شدم
گفتی (گویی) کزین جهان به جهان دگر شدم

فرجاد در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

بیت هفتم مصرع دوم: "ماه" باید "شاه" باشد. اصلاح کنید لطفن.

مرضیه در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

با سپاس از آورنده این شعر زیبا.چند سال است که این شعر را از حفظ دارم و برایم یادآور خاطرات تلخ و شیرینیست. ناخودآگاه زمزمه اش میکنم.کاش قدر و قیمت دلی که اسیر محبت میشود را میدانستیم تا دیگر نه دلی بشکند و نه عمر و احساسی هدر رود.زخم عشق و محبت به سادگی التیام نمی یابد

حسام در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

با درود ، از تهیه کنندگان محترم سایت فاخر گنجور خواهش دارم اشعار کهن را در همان قالب و شکل کهن خودش به دیده نگارند تا دستخوش تحریفات و تغییرات خواسته یا ناخواسته ما نگردند . در صورتی که کلمه ای چون "100" در اصلی ترین نسخه در دسترس از شعر "سد" یا "صد" نوشته شده است ، همان را بگذارید تا قالب اصلی شعر دگرگون نشده و فرهنگ کهن ما دست کم در اشعارمان باقی بماند . با تشکر

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

واژه نویسی فرصتی طلبی است یک واژه به موقع واقعا به یاد ها می ماند

۱
۴۷۰۳
۴۷۰۴
۴۷۰۵
۴۷۰۶
۴۷۰۷
۵۴۲۳