گنجور

 
وحشی بافقی

آه ، تا کی ز سفر باز نیایی؟ بازآ

اشتیاق تو مرا سوخت. کجایی؟ بازآ

شده نزدیک که هجران تو، ما را بکشد

گر همان بر سر خونریزی مایی، بازآ

کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی

وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ

رفتی و باز نمی‌آیی و من بی‌تو به جان

جان من اینهمه بی‌رحم چرایی؟ بازآ

وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی

گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
غزل شماره 1 به خوانش سجاد شیربهار
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۱ به خوانش عندلیب
شمارهٔ ۱ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم