گنجور

حاشیه‌ها

کورش تیموری فر در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۹ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۶:

در بیت :"بزن کارد و نافش سراسر بدر
وزان پس ب چه گر بیابی گذر"، درست آن است:"
"بزن کارد، نافش سراسر بدر / وزان پس به چَه گر بیابی گذر"
همچنین در مصرع :"همانا بتو کس نپردازی"، صحیح این است :"همانا بتو کس نپردازدی"

اسد رخساریان در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۹ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۰۷:۱۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹ - بمانیم که چه:

روایتِ آشنایی سایه و شهریار همین است که آقای نیک اندیش یادداشت کرده اند. سایه در پیر پرنیان اندیش همیشه "پرنیان اندیش" نیست. امّا شعر سایه برعکس، همیشه چنین است! میتوان ازشعرهایی که سایه برای شهریار و از رهگذر تأثیر شهریار و شعرش تا به امروز نوشته و مینویسد، این حقیقت را استنباط کرد. باری کتاب پیر پرنیان اندیش نصفِ یادداشتهای آقای مصاحبه گر با سایه هم نیست. چه بسا خودِ سایه این روایت را با شوخی و خنده به زبان آورده باشد و آقای مصاحبه گر آن را حذف کرده باشد. بعید هم نیست، چرا که مواردی از این دست در آن کتاب بسیار است. امری که به اعتبار آن لطمه زده است. من یکایک آن موارد را برنمیشمرم، همین روایت ناقص سایه از آشنایی اش با شهریار کافی است. ضمن ادای احترام به سایه ی عزیز، برای این احتمال امتیاز قائلم که مصاحبه گر در برگزیدن تکّه ها و تکلمه ها از میان هزاران صفحه مصاحبه بخشهایی از آن ها را کنار گذاشته است. و این تنها مورد نیست!

ایمان مصدق در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۹ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:

به جای "زر" ، "رز" زیبا تر است و این را می توان در کتاب دمی با خیام علی دشتی نیز یافت. رز مجاز از شراب است که اون رو برای کنترل تغییرات دمایی در زیر خاک می گذاشتند تا بهتر به عمل بیاید. منظور این که چو رفتیم، رفتیم!

محمد حنیفه نژاد در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:

در بیتی که می فرماید :
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
در مصرع دوم زیبایی ظریفی نهفته است و آن این که نرگس استعاره از چشم انسان است ، و می فرماید حیف است که چشمانت زیبایی های خلقت را ببینند ولی دلت غافل باشد و فکر نکنی و در واقع در خواب باشی .

ناشناس در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۵ - در حال بیماری به اشتیاق خراسان:

بیت های آخر نشان شیعه بودن خاقانیست

ناشناس در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

این شعر در مدح حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام است که شیخ بهایی در جوارش آرمیده است.
و الحق شعری وزین و زیباست

چنور برهانی در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

لطفا بیت نهم تصحیح شود: گویم: کان لطف تو کو ای همه خوبی؟ (کلیات شمس، تصحیح استاد فروزانفر، ج 1، غزل 53)

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۳ - تشبیه فرعون و دعوی الوهیت او بدان شغال کی دعوی طاوسی می‌کرد:

به قفایی و جفایی نرود عاشق زاری .......شمس جانم شیفتگانه نوشتارتان را می خوانیم

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲ - دعوی طاوسی کردن آن شغال کی در خم صباغ افتاده بود:

شمس جانم لغت جمع را امروز برایت دارم که مایه شادی روانت شود .جمع فارسی است و ع اخر ان تنها در عربی افزوده شده است ! می دانم کمی دشوار پسندی ولی به این لغات نگاه کن هنگامه یا انگامه یعنی هن یا ان بعلاوه گمه یعنی جایی که همه جم یا جمع می شوند و به گفته ای می شود غوغا و جمع شدگیو لغت دیگر انجمن است که باز همین توضیح را دارد یعنی ان بعلاوه جمن که باز معنی جمع شدگی دارد . شواهد این جم به معنی جمع تا اوستا هست

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

برگ ساز و سرمایه است و پوستی که قلندران بر کمر و میان میبستند(مانند لنگ)و بی برگی بی سر و سامانیست و فقر و برگ بی برگی که ناخوداگاه مرا به یاد باغ بی برگی روز و شب تنهاست ..می اندازد ساز و سرمایه آزادگیست و بسیار زیباست این ترکیب

علی صدارت در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:

آیا نباید بجای:
...بدان مردم دیده روشنایی
باشد:
...بدان مردم دیده‌ام روشنایی

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

عصمت جان درود .این رشته سر دراز دارد !من هم هستم !من گمان میکنم اژدها افزون بر نفس اماره میتواند نشانی باشد از این دنیای طبیعی و مادی و البته بی جان که با تابیدن آفتاب حشر جان میگیرد و زنده میشود چنانچه اشاره مستقیم هم شده در اینجا به حشر و رستاخیز

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰ - چرب کردن مرد لافی لب و سبلت خود را هر بامداد به پوست دنبه و بیرون آمدن میان حریفان کی من چنین خورده‌ام و چنان:

بدیهی از بداهه است و بداهیات رو خودم می دونستم لطفا گوشزد نفرمایید

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

عصمت جان من البته میداندار نیستم ولی به گمانم مار جان فرماینده یا نفس اماره باشد که چون خورشید عراق به ان بتابد همه چیز را می اوبارد .پس افتاب اراق ( عراق ) هم خوشی این جهان است . مار افسا یا مار گیر هم خود انسان است با همه نیکویی و نا نیکویی هایش .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰ - چرب کردن مرد لافی لب و سبلت خود را هر بامداد به پوست دنبه و بیرون آمدن میان حریفان کی من چنین خورده‌ام و چنان:

افزون کنم که از همین بن است پدید .پدیده . و نیز لغت عربی بدیهی که از پدید درست شده است و معنی اشکار و پدیدار می دهد .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰ - چرب کردن مرد لافی لب و سبلت خود را هر بامداد به پوست دنبه و بیرون آمدن میان حریفان کی من چنین خورده‌ام و چنان:

لغت نوید در بن و ریشه از وید است که معنی دانستن می دهد در فارسی اوستایی چنانچه ویدا هم همین ریشه را دارد

esmat در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

سلام من ادبیات میخونم میخواستم یه رمزگشایی ازین حکایت داشته باشم اگه ممکنه.

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰ - چرب کردن مرد لافی لب و سبلت خود را هر بامداد به پوست دنبه و بیرون آمدن میان حریفان کی من چنین خورده‌ام و چنان:

استاد عزیزم من فکر میکنم باید نوید (میهمانی )را پذیرفت.علامه دهخدا و دکتر معین هم به ترتیب مقابل نویدگری و نویدگر ،دعوت به میهمانی و دعوت کننده به میهمانی را آورده اند

مسعود سخندان در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۷:

سلام علیکم
خسته نباشید
به نظر بنده در مصراع دوم بیت پنجم یک کلمه جا افتاده است . تعداد هجاهای آن مصراع یک هجا از بقیه کمتر است .
خواهشمند است با بررسی اصل دیوان غزلیات شمس ، این نکته را پیگیری نمایید .
خداوند به شما قوت بدهد .

سیاوش در ‫۱۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۰:

به به ...

۱
۴۶۷۳
۴۶۷۴
۴۶۷۵
۴۶۷۶
۴۶۷۷
۵۴۲۴