خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم
آواز خروس و سگ آن کوی شنیدیم
والله که نشانهای قَرویِ دهِ یارست
آن نرگس و نسرین و قرنفل که چریدیم
از ذوق چراگاه و ز اشتاب چریدن
وز حرص، زبان و لب و پدفوز گزیدیم
چون تیر پریدیم و بسی صید گرفتیم
گرچه چو کمان از زه احکام خمیدیم
ما عاشق مستیم به صد تیغ نگردیم
شیریم که خون دل فغفور چشیدیم
مستان الستیم به جز باده ننوشیم
بر خوان جهان نی ز پی آش و ثریدیم
حق داند و حق دید که در وقت کشاکش
از ما چه کشیدید و ز ایشان چه کشیدیم
خیزید مخسپید که هنگام صبوح است
استاره روز آمد و آثار بدیدیم
شب بود و همه قافله محبوس رباطی
خیزید کز آن ظلمت و آن حبس رهیدیم
خورشید رسولان بفرستاد در آفاق
کاینک یزک مشرق و ما جیش عتیدیم
هین رو به شفق آر اگر طایر روزی
کز سوی شفق چون نفس صبح دمیدیم
هر کس که رسولی شفق را بشناسد
ما نیز در اظهار بر او فاش و پدیدیم
وان کس که رسولی شفق را نپذیرد
هم محرم ما نیست بر او پرده تنیدیم
خفاش نپذرفت فرودوخت از او چشم
ما پرده آن دوخته را هم بدریدیم
تریاق جهان دید و گمان برد که زهر است
ای مژده دلی را که ز پندار خریدیم
خامش کن تا واعظ خورشید بگوید
کاو بر سر منبر شد و ما جمله مریدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر یک سفر معنوی و شوق به روشنی و بیداری است. شاعر از شنیدن صدای خروس و سگ در نزدیکی صبح صحبت میکند و به نشانههای عشق و زیبایی طبیعت اشاره میکند. او به احساسات عاشقانه خود و شوق به زندگی و تجربههای جدید میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که با وجود سختیها، آنها همچنان به سوی روشنی و حقیقت حرکت میکنند و دریغ نمیکنند از تجربه کردن زندگی. او همچنین به نوعی دعوت به هوشیاری و بیداری میکند و تأکید دارد که هیچ چیز جز عشق و حقیقت نمیتواند محور زندگی باشد. در نهایت، شاعر به ستایش خورشید و پیامآوران آن میپردازد و بر نیاز به درک و پذیرش نور و روشنی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: بیدار شوید و خواب را کنار بگذارید، چون به پایان سفر نزدیک شدهایم. صدای خروس و سگ را از این محله شنیدهایم.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، نشانههای زیبایی و دلربایی در آن نرگس و نسرین و گل میخک که در دشت یار چیدهایم، حاکم است.
هوش مصنوعی: به خاطر لذت چریدن در چراگاه و شتاب در حرکت، با حرص و ولع، زبان و لب را گزیدیم.
هوش مصنوعی: ما همچون تیر پرتاب شدهایم و شکارهای زیادی کردهایم، هرچند که مانند کمان که از زه خود منحرف میشود، تحت تأثیر برخی شرایط قرار گرفتهایم.
هوش مصنوعی: ما عاشقان سرمست هستیم و به هیچ چیز غیر از عشق اهمیت نمیدهیم. شیرینی عشق را چشیدهایم و حتی اگر درد و رنجی را تحمل کنیم، برای ما ارزشمند است.
هوش مصنوعی: ما در این عالم فقط برای نوشیدن شراب آمدهایم و جز این هدفی نداریم؛ پس بر سر سفره دنیا دنبال غذاهای معمولی نیستیم.
هوش مصنوعی: خداوند میداند و میبیند که در زمان سختیها و بحرانها، ما چه مشکلاتی را تحمل کردیم و آنها چه دشواریهایی را متحمل شدند.
هوش مصنوعی: بیدار شوید و کمخوابید، زیرا که وقت صبح است. نشانههای روز طلوع کرده و نشانههای آن را مشاهده کردیم.
هوش مصنوعی: شب بود و همه مسافران در جایگاه خوابگیر گرفتار بودند، که ناگهان از آن تاریکی و محدودیت رهایی یافتیم.
هوش مصنوعی: خورشید، فرستادههای خود را به سراسر جهان فرستاده است، زیرا ما در انتظار ظهور و نور جدید هستیم.
هوش مصنوعی: بشتاب به سوی غروب، اگر پرندهای باشد که از طرف غروب برخیزد و مانند نفس صبح به ساعت dawn برسد.
هوش مصنوعی: هر کسی که پیامبری را بشناسد، ما هم در بیان و آشکار کردن آن پیامبر به او خواهیم پرداخت.
هوش مصنوعی: کسی که پیام آور صبح را نپذیرد، در حقیقت به ما نزدیک نیست و ما برای او پنهانکاری میکنیم.
هوش مصنوعی: خفاش حاضر نشد به ما نزدیک شود و از او چشم برداشتیم، پردهای را که او روی چشمان ما دوخته بود، پاره کردیم.
هوش مصنوعی: عالمی را دید که دارویی برای همه مشکلات و دردهاست، اما او فکر میکند که این دارو سمّ است. خوشا به حال دل شاد کسی که فریب برداشتهای نادرست را نمیخورد و حقیقت را میبیند.
هوش مصنوعی: سکوت کن تا موعظهکنندهای آغاز به سخن کند، او که بر بالای منبر ایستاده و ما همه پیروان او هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم
آن جای که ابرار نشستند نشستیم
وان راه که احرار گزیدند گزیدیم
گوش خود و گوش همه آراسته کردیم
[...]
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
بس . . . ن غلامان نکو روی دریدیم
شلوار عروسان زره زلف گشادیم
بر گنبد ترکان پریچهره خزیدیم
بس گنده مغلوک کهن را یله کردیم
[...]
سر جمله بدانید که در عالم پاداش
آنها که درین راه بدادیم بدیدیم
ما را همه مقصود ببخشایش حق بود
المنّة للَّه که بمقصود رسیدیم.
دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم
بسیار درین بادیه شوریده برفتیم
بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم
گه نعرهزنان معتکف صومعه بودیم
[...]
از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم
از شاخ درخت تو چنین خام فتیدیم
در سایه سرو تو مها سیر نخفتیم
وز باغ تو از بیم نگهبان نچریدیم
بر تابه سودای تو گشتیم چو ماهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.