گنجور

حاشیه‌ها

merce در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:

روفیابانوی عزیز
چون زبانم در برابر مهر شما لال آمد
گمان کردم به زبان شعر جبران کنم
امید که مقبول افتد
…..
خاکِ رهی به دیده ی من توتیا نشد
تا بوسه گاه بر قدم ” روفیا “ نشد
آزادگی نگر که همه ملک این جهان
در چشم او به ارزش یک بوریا نشد
تا آنکه طرّه های سر زلف بشکند
حسرت به دل نشست و غم از جان جدا نشد
رفتیم پا به پای وی از صخره های عشق
بالا ، ولی به قله ی آن کبریا ؟ نشد
از بس که کوچکیم چو موری به پیش پاش
ما را نصیب جز سر سوزن عطا نشد
آن خاتمی که ” مرسده“ خواهد به دست اوست
هرگز گدا به مرتبه ی پادشا نشد

mehr در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:

آری روفیای عزیز
چون حقیقت فقط یکی ست
و شما به آن مینگری
رهروان عشق در دل با همند
گر چه در سودا به ظاهر بر همند
زنده باشید
مهری
شعر از لیام بود

تماشاگه راز در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

اگر معنی همین یک غزل را مردم دنیا درست بفهمند و به آن عمل کنند دنیا گلستان می شود و در آخرت هم همه بهشتی می شوند.

pegah در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳:

لطفا بیت سوم رو تفسیر کنید.

تماشاگه راز در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

شرح بسیار زیبای این غزل از زبان دکتر سروش :
پیوند به وبگاه بیرونی/

تماشاگه راز در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۸:

شرح بسیار زیبای این غزل از زبان دکتر سروش :
پیوند به وبگاه بیرونی/

روفیا در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:

آنچه کافکا درباره چکش و میخ و سنگ گفت از زبان نظامی :
تیر میفکن که هدف رای تست
مقرعه کم زن که فرس پای تست
واااااای ...
می بینید چگونه فرهنگ های ظاهرا گوناگون به یک حقیقت واحد نزدیک میشوند ؟!

محمدرضا در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

به نظر من هم معنی بیت سوم اینه که شاعر آنقدر شیفته محبت معشوق شده که نیازی به دیدن صورت این شخص نداره و تایید این عقیده هم در بیت دوم مشاهده میشه چون که پاکباز نمیشه به کسی گفت که عاشق چهره شده و هیچ نگاهی به محبت شخص نداره بلکه پاکباز کسی که فقط به خاطر اخلاق و محبت اون شخص رو دوست داره نه بخاطر زیبایی ولی به نظر من زیباترین بیت بیت دوم است که میگه کبوتر حتی اگه از خانه صاحبش فرار کنه ولی هیچ جایی رو جز اونجا نمیشناسه و در نهایت دوباره به همون جا بر میگرده فقط اگه منظور از کبوتر شاعر و صاحبش خدا باشه بهتر بود از اسیر استفاده نمیکرد.

دانیال در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

با سلام خدمت دوستان گرامیو عرض تشکر به خاطر سایت غنی وخوبتون
من پانزده سال سن دارم ودر حدی نیستم که بخواهم اظهار نظر کنم اما از نظر من این شعر به پیامبر «صلی الله»باز میگردد چون ایشان قبل از بعثت سواد نداشته و امی بوده اند که در قرآن سوره ی عنکبوت آیه ی چهل و هشت این مسئله ذکر شده است که خود موهبت و کاری برنامه ریزی شده از طرف خدابوده است زیرا اگر پیامبر سواد و دانش داشتند مشرکان و منتقدان میگفتند:چون محمد«صلی الله علیه وآله»سواد دارد میتواند این چنین سخن براند و دلیل راحت تری برای تکذیب حضرت داشتند.
امیدوارم خوشتان آمده باشد.D.B

ناشناس در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷ - آرزوی پرواز:

خیلی عالی بود

ندا در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶:

بیت چهارم فرو شد درسته. چون که بی فاصله نوشتین مممکنه کسی این فعل را فُروشد بخونه. اصلاح بفرمایید.
بیت 11 هم غلط تایپی داره. گر تو زما فارغی "وز" همه کس بی نیاز.. "وز "درسته

ندا در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:

بیت هشتم:
با جان من از جسد برآید
خونی که فروشدست با شیر
فرو شده ست درسته. اینور که نوشتید خوانش شعر سخت و غلط اندازه

علیرضا در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:

سردرگمی حافظ همراه با کلام شیوایش در این شعر هویداست.هنوز شاید قدری ناراحت و پریشان است که عشق الهی را برگردن انسان انداخته اند.همانطور که در اولین بیت دیوانش میخوانیم:
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
بااینکه که سعدی از او پیشین تر است و نزدیک تر به دوران عرفان هست کمتر چنین غصه هایی در کلامش دیده می شود و با همت تمام در راستای سخن زمینی تلاش میکند(در اکثر موارد)
نکته دیگر بیت آخر این شعر هست که بر خلاف گذشتگان،حافظ و سعدی به جنگ با ریا کاری های تصوف پرداخته و مثلا از زبان تواضع دوری میکند.همین بیت آخر شعر و یا جایی دیگر که میفرماید:
همات حافظ و انفاس سحر خیزان است/که زبند غم ایام نجاتن دادند
و یا سعدی که میگوید:
قیامت میکنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن/ مسلم نیست طوطی را در ایامت شکر خایی
تفاوت ادبیات در صد سال بین قرن 6و7 از زمین تا آسمان شد!!!

میهاربا در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علی‌بن محمد:

به نظر نمیرسه استفاده از این الفاظ سحر انگیز که تامل در ان تنها ما را به عمق شبی تیره و رازالود می بره و بهتره بدونیم این شعر فقط و فقط در وصف یک شب زیباست.

ایزدجو در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶:

حسین جان حالت خوبه؟
قدار دهید یعنی چه؟
شاید منظور انتشار دهید بوده
ش - خ به سه بیت جا افتاده اشاره دارد نه یک بیت
و آن سه بیت اینهاست.

از حسن اوصاف ذات کبریا باید شنید
خیمه خلق حسن بر کبریا باید زدن
عابد و باقر چو صادق صادق از قول حقند
دم به مهر موسی از عین رضا باید زدن
با تقی و با نقی و عسکری یکرنگ باش
تیغ کین بر خصم مهدی بی ریا باید زدن

محمود از شراز در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

من فارس هستم و ترکی رو نمیدونم ولی شعر حیدر بابا را با نحوه تلفظ ترکی اون رو خیلی دوست دارم و راجع به ترجمه آن از ترکی به فارسی نمیتونم نظر بدم .
ولی از نحوه برخورد بعضی افراد متنفرم ، مخصوصاً اونایی که فارسی رو مورد هجمه قراردادن
آقا یا خانم محترم که به زبان ترکی صحبت میکنی ، زبان رسمی مردم ایران فارسی است و چون شما در ایران زندگی میکنید بنابر این فارسی هم بلدین .
این متن ترجمه شده برای فارسی زبانان است نه ترک زبان ، پس منِ فارسی زبان با متن ترجمه شده آن خیلی حال میکنم و شمای ترک زبان با متن ترکی آن حال کن.
ضمن اینکه همه جای ایران سرای من است و همه از یک خانواده ، لطفاً ناسیونالسیتی برخورد نکنید .
توهین کردن در شأن انسان ها نیست .
از مدیریت محترم سایت مخلصانه تشکر میکنم .

طاهر خورشیدی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:

در فیلم دلشدگان سکانس فلش بک به کودکی «طاهر بحرالنور» خواننده گروه، یکی دو بیت از این غزل در گوشه هداوندی همایون توسط هنرمند خردسالی اجرا میشود که بسیار زیباست.

محمود در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۵:

باسلام کلمه بترست. آخر مصرع دوم بیت سی و یکم به نظرو بی معنی است خواهشمند است اصلاح بفرمایید.

کیانوش در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

با عرض پوزش مفهوم مصرع "وین چه نمک بود که ریشم بخست" چیست؟

جمشید پیمان در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:

امیر عزیز ،سلام. میان بیت اول و بیت آخر تناقضی نیست،. در بیت اول خیلی صریح می گوید که انکار شراب( باد ، می، خَمر) نشان بی عقلی و بی کفایتی است و من ( حافظ) آن قدر عقل و کفایت دارم که به انکار شراب نپردازم. اما در بیت آخر: حافظ در این جا ناراحتی خودش را در برابر سخن رفیقش ابراز می کند و می گوید از این که گفته است مستی حافظ جای شکایت دارد دلخورم و از این دلخوری دیشب تا صبح خواب به چشمم نیامده است.خلاصه، به رفیقش حالی می کند که؛ بی خود از مستی من شکایت داری! در ضمن حافظ در بیت اول غیر مستقیم( شاید هم غیر عمد ـــ عمدی و غیر عمدی آن قابل اثبات نیست ـــ ) به احکام انکار و تحریم باده در قران، اعتراض کرده و آن را نشان بی عقلی و بی کفایتی( لا اقل بی عقلی و بی کفایتی انسانی) دانسته است.

۱
۴۲۸۱
۴۲۸۲
۴۲۸۳
۴۲۸۴
۴۲۸۵
۵۶۲۶