کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲:
امان از بی وفایی یار...
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵:
چشمم از زاری چو فرهادست و شیرین لعل تو
عقلم از شورش چو مجنونست و لیلی روی تو
بنظر من شاه بت این غزل است...
بیتی با 4شخص اسم و رسم دار عشق و عاشقی...
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:
جناب شمس این غلط املایی تقصیر بنده نیست... کیبورد کامپیوتر هم وقتی که به شعر های سعدی میرسد گویی مست میشود...
اصلاح میکنم اغلاط املایی متن بالا را... دوستدارن... * دوستداران * و شرسارم * شرمسارم *
:-) به بزرگی خودتان ببخشید...
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:
سعدیا نامت به رندی در جهان افسانه شد
از چه میترسی دگر بعد از سیاهی رنگ نیست
سعدیا... کجایی که ببینی نامت نه به رندی بلکه به هنرمندی و شیرین سخنی در همه ی جهان پیچیده است... عطر ناب شعرهایت در محفلی نیست که نیست روحت شاد ♥
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:
و در ادامه عرایضم در قبال فرمایشات شما... حضرتعالی شمس گرامی با لطف و محبت مثال زدنی فرمودید که * وقت آن نرسیده است که سعدی دیگری...* لازم به ذکر است که بنده جواب این محبت شما را با سخنان بیهوده ی خود داده ام در همین سایت گنجور _ اشعار حافظ _ غزل شماره ی 216 * آن یار کز او خانه ما جای پری بود*
و لازم میدونم که از شما تشکری ویژه کنم که با انتقادی نرم از شیوه ی صحیح نگارش نام بنده... در پایان فرمایشاتتان از عمد کسرا را * کسری نوشته اید... شما اشتباه نکردید جناب شمس اما خدا بیامرزد خواهر شما و پدر بزرگ مرا... آنمرحوم به دلیل اینکه نام بی نشان من هویت عربی به خود نگیرد ... در ثبت احوال و در شناسنامه نام مرا کسرا ( ارادتمند اهالی گنجور) ثبت کرده اند...
شرمنده ام که طولانی شد جناب شمس
به امید موفقیت همه ی بزرگواران & دوستدارن سعدی.
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:
با سپاس و درود فراوان خدمت جناب شمس بزرگوار...
در جواب فرمایشات شما سرور گرامی باید عرض کنم که... ابتدا از نوشتن کلمه ی * مرهبا * از شما استاد گرامی و سایر دوستدارن زبان زیبای فارسی و ادبیات پوزش میطلبم... و اینکه حضرتعالی میفرمایید که * چگونه است که همواره چنین نمیکنید... * لازم به توضیح است که بخوبی میدانم منظور شما چیست... مدتی پیش در همین سایت گنجور ( ع ) نامی حضرت حافظ قربانش شوم را دقل باز و ... خطاب کرد که بنده هم شرسارم اما به تندی با آن...سخن گفتم... گرچه به این مسئله واقف بودم که این سایت حرمت دارد و جای این سخنان گزاف نیست... لذا از همه ی حضار و سروران گنجوری عذر خواهی میکنم....
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
یاد باد... یاد گذشته ها شاد باد...
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:
به به به این شعر..چه عشق آتشینی... چه شاعر دل سوخته ای... چه معشوقه ای... عجب شعر نابی...
1 بیت از این شعر رو به هرکس که تقدیم کنی در پوست خودش نمیگنجه تا آخر عمر... حال نمیدونم که معشوقه ی سعدی بعد از تقدیم این شعر از جانب خود سعدی به ایشان... زنده ماندند یا از فرط خوشحالی در دم روح از بدنشان پرواز کرد... روح سعدی و معشوقه ی ایشان ( باعث و بانی این اشعار جاویدان ) شاد ♥ ♥
سعید در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳:
سلام
وزن این شعر «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» هست.
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
مستانه غرق سروده های جاودان سعدیم...
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵:
خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد....
اصلا مصرع اول این شعر رو که میخونی.. خودش میره اون ته ته ته دلت میشینه... دیگه تا مصرع آخر بیت آخر... طرف باید خیلی سنگدل باشه که دلش نلرزیده باشه... خیلی قشنگه... بنظر من باید با وضو شعرهای حافظ رو خوند...
وشایق در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:
با سلام ( بامدادی تا به شب رویت مبوش تا ببوشانی جمال افتاب ) اگر فقط یکبار شخصی روی او را ببیند و چمشش به نور جمال او روشن شود در می یابد که حتی خورشید هم به نور او روشن است ( الله نور السموات و الارض خدا نور اسمانها و زمین است )
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:
فقط شاه بیت اول این شاهکار شعر رو میشه به عنوان 1 کتاب توو مدارس و حتی دانشگاه ها تدریس کرد... معرکس... واقعا که درست گفته ... ارادتی بنما تا سعادتی ببری... خیلی ها زانوی غم بغل کردن و افسرده و پریشون حال و منتظرند که از آسمون و کائنات برای اونها یار یا مال فرستاده بشه... خیر اینطور نیست... راجع به مال توصیه ای ندارم اما راجع به یار... همونطوری که حضرت حافظ فرمودند * ارادتی بنما تا سعادتی ببری *
امیدوارم برداشت بدی از این حرف من نشه که از فردا آمار فروش لوازم آرایش ( دخترها ) و لباسهای رنگی ( شلوار قرمز و زرد ) برای ( پسرها ) بالا بره...
معنی حرف من که کوچیک همتونم این بود که خودتون رو بسازید.. از همین حالا...
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰:
شعریست زیبا خصوصا بیت اول که شاهکار بود... فقط ای کاش شاعر به جای *امشب تو را به خوبی *
از *دیشب * استفاده میکرد به نظر من خوش معنی تر بود...
بابک در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:
عذر می خواهم،
مَنَت به معنای من از توست نه من از آن، که در اینجا کار آیی ندارد مگر باشد "و گر تیرم زنی ...." و نه " تیرم زند....".
در نوشته بالا گزینه دوم صدق می کند.
بابک در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
لیام و دیگر دوستان گرامی،
از این مباحثه و احیاناً مجادله که فلان شخص دکتر چه کرد و چه گفت و از که چه شنید معذورم، چه که دانش و اطلاعی در باب آن ندارم.
ولی در تایید نکته ای که شما بدان اشاره کردی و در فرهنگ ما بسیار ریشه دوانده این گونه نقلهاست : که فلان کَس از بهمان شخص شنیده که شخص دیگری که پسر خاله ای داشت که دختر عمویش شوهری ، و شوی او عمه ای، که آن عمه چنان بود که داشت همسایه ای، و پسر او داشت همسری که خواهر داماد خواهر زاده نوه عموی او داشت ... و در آخر او را بود پسری که نامش بود علی مردان خان که او چنان دیده و شنیده و گفته....
اینرا دادگاههایی که بر پایه عقل و منطق بر پا شده اند به عنوان سند و مدرک در کل رَد می کنند، انگلیسی زبانها به آن (Hearsay) گویند که مترادفش در فارسی را دروغ چرا نمی دانم، فقط دیدم جایی نوشته شایعه و مسموعات. در چنین محکمه هایی از شخص پرسند آیا تو خود شاهد بودی و چنان دیدی یا شنیدی؟ و چنانچه طرف گوید خیر از دیگری شنیدم، گویند عالی تو شاهد که نیستی هیچ آن دیگری هم طلبت، بروید آن علی مردان خان را پیدا کنید و بیارید اینجا تا ببینیم چه گفته و شنیده و دیده...یعنی که اگر حتی یک مرحله از شاهد دور شویم دیگر قابل قبول نیست مگر آنکه خود شاهد( علی مردان خان نامی) شهادت دهد و لا غیر!
اما در مورد سنگدل و سنگین دل،
زبان فارسی چنان است که گاه چند واژه یک معنی دهند، و گاه یک واژه چند معنی که نهایتاً ممکن است در تضاد هم باشند و دردو مورد آخر توان گفت که آن بار سنگینی را داراست.
سنگ دل:دلی چون سنگ سخت، دلی سخت شکننده ( در اینجا نه آن متضاد که بسیار شکننده معنی دهد، بلکه دشوار شکننده)
سنگین دل: 1-دلی که چون سنگ است، سخت و دشوار2-دلی که بار سنگین دارد یا پر بار است، بار زیاد دارد
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:
بزرگترین آرزوم اینه که کتاب جدیدی با شعر های جدید از حافظ و سعدی پیدا بشه... یعنی از زیر خاک مثل گنج پیداشون کنند... گرچه با همین اشعارشون هم میشه 1 عمر زندگی کرد ولی خب دوست دارم بازم باشه... تا آخر عمر هم بشینم و شعر های اینا رو بخونم بازم وقت کم میارم از بس که پر مفهوم و زیباست... مثل همین شعر...
بابک در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:
به عقل ناقص این بنده، دو گونه:
1- مَنَت (مَن+ اَت)= من آنرا پذیرم
2- مِنّت ( مِن+نَت)=شامل لطف گردم، لطف او بر گردن پذیرم
هر یک صدق میکند
معین در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:
سلام دوستان، ممکنه درمورد نحوه خواندن مصرع دوم بیت اول کمکم کنید؟ کدوم شکل خوندن درسته؟
منت پذیرم = منت پذیر هستم
منت پذیرم = منت را می پذیرم
کسرا در ۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶: