گنجور

حاشیه‌ها

آرش در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

عنان کشیده یعنی آهسته رفتن برخلاف عنان گسسته
معنی بیت: آهسته برو که همه جا دادخواهانی هستند که منتظر تو هستند که داد آنها را بدهی

اخّاذ المآخذ در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

سلام؛
جناب "دکتر ترابی"! تعبیر عربی‌ای که نوشته‌اید، به این صورت درست است: "المعنی فی بطن الشاعر."

ناشناس در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » ساقی‌نامه:

با سلام
ببین خویشتن راخدا ببین صحیح است زیرا اولین قدم در مسئله شناخت خود شناسی است بعد خدا شناسی.

بابک در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶:

احمد رضای عزیز،
دو معنی بر آن هست:
1- چنگ (Harp) یک دستگاه موسیقی است ، زاری و نزاری اشاره به اصوات برخاسته از آن است. یعنی آنکه آه و ناله من توسط این چنگ بلند شده و به گوش می رسد، این چنگ آه و ناله مرا به گوش می رساند و نه آنکه این چنگ باعث آه و ناله من است.
2-چنگ یعنی مُشت، یعنی در آن مشت زیر فشار و خرد و مُچاله شدن هستم که آه و فغانم برخاسته و به گوش می رسد.
اما تو هم عزیزم، بیا فارسی را پاس داشته و احترام لازم و درخور شأن و مقام آنرا بگذاریم، و در حد مقدور و ممکن صحیح بنویسیم و نگارش کنیم.
پاینده باشی

وحیدو در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:

سلام
جایی خوندم که این شعر در مورد امام زمان(عج) هستش.

Ario در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۱:

این سخن استاد سخن کاملا صحیح است. آقای مستاجران واژه منجم را مترادف دانشمند فرض کرده اند در حالیکه مراد همان شیادانی است که با رمل و اسطرلاب به نوعی فال بینی می پرداختند. البته ما دانشمندان ستاره شناس هم داشته ایم که آن مطلب دیگری است.

احمدرضا در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶:

کسی می دونه تو بیت دوم معنی "چون زیر چنگ زارم" چیه؟

هادی عدلو در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:

در مورد "هر که جهان" اشعار زیر از سعدی را ببینید:
"طمع وصل تو می‌دارم و اندیشه هجر / دیگر از هر چه جهانم نه امیدست و نه بیم"
" اگر چه هر چه جهانت به دل خریدارند / منت به جان بخرم تا کسی نیفزاید"
"آن دم که خبر بودم از او تا تو نگویی / کز خویشتن و هر که جهانم خبری بود"
"عشق روی تو حرامست مگر سعدی را / که به سودای تو از هر که جهان بازآمد "
"چون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستد / چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد "
با توجه به ابیات بالا به نظر میرسد استفاده از "هر که جهان" و "هرچه جهان" در شعر سعدی معمول است. نظر بالا را به این صورت تکمیل میکنم که هر که جهان و هر چه جهان " به معنای (جهان و هر چه / که در او هست) می باشد. به نظر می رسد نظرهایی که در بالا داده شده و گفته شده "هر دو جهان صحیح است" بیشتر به خاطر شهرت شعر و آواز استاد محمد رضا شجریان در راست پنجگاه است که در آن "هر دو جهان" خوانده شده است (شاید به خاطر سهل بودن فهم شعر).
به هر حالا با توجه به (برخی شکسته دانند برخی نشته خوانند / چون نیست خواجه حافظ معذور دار مارا) این نظر و تفسیر تنها بر پایه صحیح بودن معنایی شعر نوشته شده و هیچ ربطی به دلالت سند و گفته اصلی سعدی ندارد.

هادی در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:

استاد شفیعی کدکنی در کتاب "شعر و موسیقی"بر ابیات "هر که سودای تو دارد.." و
"ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست/به قول هر که جهان مهر برمگیر از دوست"
نقد لطیفی نوشته اند. بر اساس نظر ایشون عبارت "هر که جهان" با عبارت "هر دو جهان" تفاوت معنایی شاذی دارد، به طوری که "هرکه جهان" اعم و اکمل است نسبت به "هر دو جهان". به این ترتیب سعدی با استفاده از عبارت "هرکه جهان" غور معنایی خویش را به رخ میکشد. بنابراین "هرکه جهان" به معنای هر جهانی است که وجود داشته باشد (اعم از دنیا و عقبی) که میتواند شامل هر جهان قابل تصور دیگری نیز باشد.

ابراهیم خضرایی در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:

خواجه با عنایت به سوره قدر سروده است .
شبی که به گفته خواجه عزیز و شریف است .لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿3﴾ شب قدری چنین عزیز و شریف و تو چه دانی که شب قدر چیست و چه آگاهی از آن داری ؟وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿2﴾
شبی که برای بندگان هر چیزی را مقدر میکنند و بی شک به گفته خداوند که میگوید " ادعونی استجب لکم " هر کسی آنچه را در آرزوی آن است برایش مقدر میشود و به همین جهت است که این شبها را احیا میدارند ، حال مراد عاشق چیست ؟ وصل و حضور در پیشگاه معشوق پس عاشق را مژده وصل مقدر میکنند و اینجاست که چون کلام خدا غلط نمیشود خواجه از آرزوی وصل و حضور سخن میگوید و آنچه که به یقین میخواهد که دانستن اسرار و سفتن دُر معنی و دانش الهی است هوس میکند .
اما شب قدر شب احیا و بیدار ماندن است.و سخن خواجه خفتن است ، مگر برای عاشق آرزویی بالاتر از وصل معشوق وجود دارد ؟ و می بینیم وصل و حضور را با آرایه های کلامی بسیار زیبا چنان ادغام کرده است که بهترین کلام و آرزوی عاشقانه را رندوار تصور کنند .سَلَامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿5﴾آن شب تا صبح صلح و سلام است .
آنان که ز حکمت دُر معنی سفتند
در ذات خدا بسی سخنها گفتند
سر رشته اسرار ندانست کسی
اول زنخی زدند و اخر خفتند
خیام
سفتن دُر به معنی اجتهاد در کسب حکمت و اسرار الهی است و این کار را مانند سوراخ کردن مروارید که در زمان خود کاری بسیار ظریف بوده تشبیه کرده اند که باید با دقت و ظرافت از بین آن رد شویم و کار ظریف مستلزم نور است و چگونه در شب تار و دردانه ای چنین نازک سفتن صورت میپذیرد این خود از مقدرات شب قدر است و کسب فیض با عنایت خود او صورت خواهد پذیرفت و هر حکمت الهی که کسب می کنیم در نخی کرده و جمع آوری میشود و آنگاه که همه گرد آمد به زیور و آویزی گرانبها که باعث فخر صاحب آن است بدل گشته ، و چه بهتر که دردانه ای نازک باشد که اسرار ظریف و معانی عمیق را در خود دارد ..

عزیز سمیعی در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۲۳ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ای آن که غمگنی:

حیف از این شعر به این زیبائی که دو خط آخرش صرفا" توصیه به تسلیم است. کاش می شد این دو خط را به شکل زیر تغییر داد:
تا بشکنی سپاه غمان بر دل
به که کاهلی کناری بگذاری
محو نیاز خستگان دارد نشانه از
فضل و بزرگمردی و سالاری
و یا چیزی شبیه این ها!

ابراهیم خضرایی در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:

آنان که ز حکمت در معنی سفتند
در ذات خدا بسی سخنها گفتند
سر رشته اسرار ندانست کسی
اول زنخی زدند و اخر خفتند
خیام نیز سفتن دُر معنی را به معنای بدست آوردن کشف و شهود حکمت الهی آورده است و اگر خواجه حافظ نیز اشارتی به سفتن دردانه ای چنین نازک کرده اند این نشان از ظرافت علومی الهی دارد که در سفتن آن اجتهاد میکنند در اینجا با اشاره به سوره قدر از قرآن مجید که میفرماید ، سلام حی حتی مطلع الفجر .و یاد کردن شب قدر شب زنده داری و احیای و بیدار بودن شب قدر را به خوابیدن با معشوق با آرایۀ کلامی بسیار زیبا در آمیخته است تا بیان مقام عشق و عاشقی را نیز با مناسک مذهبی پیوند داده باشد . هر چند باور هر کسی درخور قالب فکری خویش است به قول مولانا
هر کسی از ذن خود شد یار من .
از درون من نجست اسرار من

روفیا در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

شگفت انگیز است بابک گرامی
خیلی هم شگفت انگیز است !
حال که دانش خوبی در این باره دارید اجازه دهید پرسش دیگری بپرسم .
آیا در محیط مادی امواج صوتی هرگز از بین نمیروند ؟
یا اینکه تبدیل به گرما شده و نهایتا ماهیت صوتی خود را از دست میدهد .
این ارتعاش تا کجا ادامه پیدا می کند ؟
سپاس از اینکه می خوانید و می اندیشید و پاسخ می دهید .

روفیا در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

خوب گفتید مهری بانوی گرامی
که دیدن نام یاران روشنی بخش دیدگان و گفتگویی هر چند کوتاه با این دانایان گرمابخش دل هایمان است .

امین در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۸ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱۱ - حکایة العابد الذی قل الصبر لدیه فتفوق الکلب علیه:

این بیت:
بر زبان گر بگذرد لفظ خبر
خبز پندار، رود هوشش ز سر
ایراد تایپی دارد.
درست:
بر زبان گر بگذرد لفظ خبر
خبز پندارد، رود هوشش ز سر

احمد آذرکمان در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۰:

به نظر حقیر مصرع اول باید این طور بوده باشد :
زاهد بُدَم و ...

عبد کریم در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

آقای مسلم علینژاد طیبی رعایت ادب مهم است و عقیده همگان محترم است

محمد سالاریانپور در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بویِ جویِ مولیان آیَد هَمی:

من یک علاقمند به شعر هستم و تصورم این است که جوی مولیان بدون شک در جریان بوده و امیر را همانند جوی مولیان دانسته و آب جاری وقتی ساکن شود بویی از آن به مشام میرسد و باید آن آب حرکت کند و خواسته امیر را آگاه کند که سکونت او بسیار طول کشیده است...
که کلا نظر من با بقیه متفاوت میباشد...باتشکر

بابک در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:

جناب معین،
با بازخوانی سوال شما با کمی دقت بیشتر متوجه منظورتان شدم، نحوه خواندن مصراع:
و گر تیرم زند(توقف) منّت(توقف کوتاه) پذیرم
که معنی آن چنانکه در بالا آمد یعنی شامل لطف گردم، او بر من لطف می کند (و نه آنکه این من هستم که لطف او را قبول می کنم)، لطف او را بر گردن می پذیرم
در این نحوه خوانش "او" ارجح بر "من" است و مقام بالا را دارد
و نه این گونه خوانش،
اگر منّت پذیرم سرهم و بدون توقف خوانده شود معنایش آن می شود که من قابلیت قبول لطف را دارم
که در این نحوه خوانش"من" برتر از " او" قرار میگیرد
امیدوارم که گیجت نکرده باشم

درویش در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰:

حضرت مولانا وصدای نازنین استادشهرام ناظری چنان همخوانی در وجودایجادمیکندکه تو گویی آنجا برد مرا که شراب هم نمی برد موید باشید

۱
۴۲۸۲
۴۲۸۳
۴۲۸۴
۴۲۸۵
۴۲۸۶
۵۵۵۰