جلال در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
با سلام خدمت همه ی دوستان مخصوصا دوستانی که صاحب نظر هستند
از خودم کلامی نمیگم که خاطر گنجوریان مکدر شود
از مولایم علامه حسن زاده -جانم به فدایش- میگویم که حساب کار دست همه ی به اصطلاح حافظ شناسان و استادان ، بیاید....
ایشان در بیان عظمت دیوان حافظ فرمودند که :
یک دوره اسفار ملا صدرا، یک دوره اشارات ابن سینا، یک دوره از تفاسیر شریف قرآن مجید ، همه اینها را که خواندید وفهمیدید تازه دیوان حافظ را خواهید فهمید.
پس لطفا نظرات شخصی و سبک را برای تفسیر از نظر شخص خودتون نگه دارید و نگویید حافظ شناس هستید
جلال در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
به نظر می رسد این شعر جنبه ای اجتماعی و فرهنگی داشته باشد یعنی عطار از بازگشت به فرهنگ ایرانی و ... که هم آغوشی با مادر شاید به این معنی تلقی بشه
کمال در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
سلام واقعا زیبا و پر معنیه اشعار مولانا درود بر روح بزرگوارش
ناشناس در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷:
با سلام
جناب اقای مجتبی خراسانی مرسی که نظر خودتان را فرمودید
ولی من تا آنجا که دیده ام در ولایت ما گاوها اگر هم آخور باشند به یکدیگر شاخ نمیزنند ولی توضیح کافی لازم بود بر اینکه هرچقدر گاو بیشتر بخوردو زمان مرگ و تباهی اش نزدیکتر خواهد شد چه ارتباطی به خورد گاو نادان ز پهلوی خویش دارد
به هر حال همانطور که خانم مرسده نوشته اند گویا تعبیر ها و تفسیرها برین بیت بسیار است
سرکار خانم مرسده
از شما هم بسیار متشکرم برای تعریف و تفسیر این بیت . من دو معنی دیگر از آقای استاد بهرام مشیری که نظر شخص ایشان نبود شنیده بودم که یکی از آنها نزدیک به نظر آقای خراسانی بود ولی استاد مشیری هیچکدام را معتبر نمی دانستند . ولی این معنی که شما نوشتید از همه ی معانی دیگر به عقل نزدیکتر و ملموستر میآید
که گاو نادان به سبب پر خوری کاردی به پهلویش بخورد با اجازه ی شما من این تعریف را برای آقای مشیری نیز میفرستم که شاهنامه شناس هستند
به هر حال بسیار لذت بردم
و مساًله من نیز با تعریف شما حل شد
فاطمه در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الزاهد والضیف » بخش ۳ - حکایت زاغی که خواست خرامیدن کبک بیاموزد:
معنی اطراف در چستی اطراف او را ارزو برد چیست؟
علی بارانی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۴:
گوید هی تازه شوی .....
بنظر درست تر می آید.
امید راهی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۰ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۶ - پیغام افغانی با ملت روسیه:
درین شعر حرف ربط ( نه ) نوشته نشده و شعر به این شکل آمده.
ذکر ذوق و شوق را دادن ادب کار جان است این ، کار کام و لب
در حالیکه شعر باید بدین شکل باشد.
ذکر ذوق و شوق را دادن ادب... کار جان است این، نه کار کام و لب.
امیدوارم تصحیح شود.
ذکر باریتعالی عامل ایجاد محبت حضرت حق تعالی است و وقتی محبت ایجاد میگردد، ذوق و شوق در دل برای پرستش خداوند متعال ایجاد میگردد. لهذا ذکر حضرت حق با ذوق و شوق از عین جان منشآ میگیرد، نه از کام و لب. کام و لب صرف وسیله ایست برای اظهار حالات اندرون و جاری ساختن کلمات ذکر بر زبان چون کلمات یا الفاظ معانی را در بر دارند که بر محبت و عشق انسان نسیت به خالقش میافزاید.
جواد در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:
با سلام
یک بیت مونده به آخر مصرع دوم اشتباه تایپ شده و درستش اینه :
تو خون صراحی به ساغر بریز
که به جای کلمه به حرف واو تایپ شده
تشکر از سایت بسیار عالیتون
محمد صادق در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم!
به نظر من به عنوان یک جوان علاقه مند به شعر و موسیقی ناب استاد محسن نامجو واقعا نابغه ای ست توصیف نکردنی! کسی هم اگر گوشش تاب شنیدن صدا و نوا و شیطنت های استاد نامجو را ندارد بهتر است به جای لقب دادن به این عزیز فرهیخته به فکر لقب دادن به خویش بیفتد...
در آخر، عاشقتم محسن نامجوی عزیز...
سعید سلطانی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:
بی نهایت زیباست این غزل ...
ر غلامی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامتکردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت:
با سلام. مولانا در غزلیاتش شمس تبریزی را مهدی و هادی دانسته است که در همین سایت گنجور می توانید ببینید.
روفیا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
ترک استثنا مرادم قسوتیست
نی همین گفتن که عارض حالتیست
ای بسا ناورده استثنا به گفت
جان او با جان استثناست جفت
گویا مانای واژه استثنا در اینجا بیان عبارت ان شاالله است .
مولایم بقدری ژرف اندیش بوده که تفاوت ان شاالله جوهری و ان شاالله عرضی را در دو بیت به زیبایی بیان میکند . گاهی به زبان میگوییم اگر خدا بخواهد ولی در درون با خواسته خدا و نیروی غالب حقیقت در ستیزیم و شیفته مطرح شدن خودمان یا باورهایمان هستیم . گاهی مثل بودا هرگز این عبارت را به زبان نمی اوریم ولی حقیقت این عبارت با جان ما عجین شده است .
روفیا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
در جایی دیگر می فرماید :
باده ات از کوه سکونت برد
عیب مکن گر که وقاریم نیست
مولانا تا قبل از دیدار شمس مانند کوه موقر و سنگین در میان مردم رفت و امد می کرد .
ریشه واژه وقار وقر به معنای سنگینی است و سنگینی انسان را به زمین میخکوب می کند و سرنوشت سکونت در زمین را برایش رقم می زند .
اما وقتی باده دیدار شمس را نوشید همان بر او رفت که بر کوه طور رفت و در برابر نیروی عشق متلاشی شد و چون ذرات غبار به پرواز درامد .
مجید محمدپور در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱:
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - پلیدی ، ناپاکی . 2 - بدذاتی ، بدسرشتی .
مجید محمدپور در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱:
اذا یئس الانسان طال لسانه
کسنور مغلوبٍ یصول علی الکلب
(چون انسان به غایت مأیوس شود، زبانش دراز میگردد، یعنی زباندرازی میکند. و این همانند حالت گربه درمانده مضروب و مغلوب است که از زور درماندگی، بیم و باک را کنار میگذارد و به سگ (درنده هم) حمله میکند.
مجید محمدپور در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱:
سقط گفتن . [ س َ ق َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) زشت گفتن . بد گفتن :
مسلم علینژاد طیبی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:
بنده با نظر آقای مسگرانی موافقم چون زلف در شعر حافظ سیاهی و گمراهی است و سلطان منظور حضرت بقیه اله روحی و ارواحنا له الفدا میباشد که با توجه به تسلط حافظ به قران مصداق آیه 80سوره اسرا میباشد(وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا)جالب اینکه آیه بعد یعنی 81 اسرا ( وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا )میباشد که میتوان با اطمینان در این مورد صحبت کرد، در ثانی بیت بعدی حافظ استغاثه دارد به سلطان که چگونه با وجود سلامتی مستور و پوشیده هستی بیا و رموز هستی را به ما بازگو کن تا از این ظلمت و گمراهی نجات پیدا کنیم در بیت بعدی منظور از فتنه ها هم همان فتنه هایی است که بر سر 11 امام قبلی ما آمد که همه را شهید کردند که حافظ میفرماید بخاطر این سرکشی ها که اتفاق افتاد دیگر با ما نمینشینی، در بیت آخر هم حافظ تشبیه بسیار زیبایی به کار میبرد و میفرماید اگر تو ای مولای ما فکر میکنی که چون رعد و برق از این کشاکش دور شده ای و غایب هستی، عشق من همیشه همراه تو است زیرا که عشق من همانند طوفان که همیشه با رعد برق همراه است با تو همراه خواهد بود.
البته در بیت 2 هم میفرماید تا زمانی که عشق به ائمه و امامان را درک نکنی، بدون اینکه مقصود و هدف خداوند از آفرینش جهان و کارگاه هستی را درک کنی از این دنیا خواهی رفت زیرا که اساس آفرینش این جهان 14 معصوم(علیهم السلام) خواهد بود
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنمای تا سعادتی ببری
باروت در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:
دو شاخ گاو اگر خر داشتی
یک شکم در آدمی نگذاشتی
سودابه مهیجی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیهالسلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت:
جناب کیخا آنچه درمورد خروب یا خرنوب فرمودند صحیح است. اما باید توجه داشت که مولانا تعمدا بین واژه خروب و خراب تناسب و ارتباط برقرار کرده .برای رسیدن به مقصود مورد نظرش.
جلال در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲: