گنجور

حاشیه‌ها

پارسا رحمانی در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۳ - حکایت در معنی سفاهت نااهلان:

با سلام و سپاس فراوان خدمت شما عزیزان ، اگر این دو بیت را اصلاح کنید بسیار بهتر می شود :
تو بر داشتی و آمدی سوی من
همی در [خلاندی] به پهلوی من
هنوز آنچه گفت از بدم اندکی است
از آنها که من دانم [از] صد یکی است

بابک در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:

بهروز گرامی،
اگر اشتباه نکنم پیش چراغم می کَشی و یا می کِشی باشد و نه می کُشی.

کمال در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:

باسلام وتبریک به پایان رسیدن مذاکرات هسته ای چندکشورجهان،
(5+1)که بیاری ایزدمتعال به نفع کشورپهناورایران به اتمام رسید.
فالی جهت این غزل راتهیه دیده ام که عین آن اینچنین است :
ای صاحب فال،ازکینه دست بردارونسبت
به اطرافیان بغض ودشمنی نداشته ،،،،،،،،،،
باش به آنهامهربورزوگرنه رنجهای ،،،،،،،،،،،،،
بسیاری گریبانگیرتومی شود،سختی ها،،،،
راتحمل کن وبه آینده خوش بین باش،،،،،
وبرای آنکه راحت زندگی کنی به خوبیها،،
توجه کن.
یاعلی مدد،شب خوش

محمد شاملو در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

جناب حسینی نوشته اند منظور از نام در ابیات 2 و 4 و6 خهان نادیده است با بررسی واژه نامه ها نام به معنی اسم آمده و نهایتا بعضی بزرگان نام را به معنی نام آور نامدار و سرآمد به کار برده اند اگر ایشان مدرکی دارند بر اینکه نام به معنی جهان نادیده ویا نفردوسی بزرگ ام را به معنی مکان بکار برده اشاره بفرمایند

روفیا در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

سپاسگزارم آقای بابک گرامی
خوب دریافتید که منظورم از آن پرسش ها چه بود !
در برخی برنامه های تلویزیونی دیده ام که صحبت از اندازه گیری صدای حضرت علی در چاه ... و یا سایر اصوات از جمله بانگ بغانه بود . ولی فکرش را بکنید اگر این امر محقق می شد براستی انقلابی در عالم تکنولوژی و دسترسی به تاریخ بشر و ادیان و ... روی می داد !
این بیت چو.پرثه دار به شمشیر میزند همه را ...
نیز حکایتی است .
کسی میگفت این بیت نشان میدهد حافظ فراماسون بوده است !!! چون فراماسونها چنین پرده داری بر در می گمارده اند !!!

کسرا در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:

جناب مجتبی زبانت را گاز بگیر... سعدی مغولی خنده دار است...

کسرا در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

لطفا مرا دوست خطاب نکنید ... غرق خجالت شدم... در جایگاه دوستی با استادی همانند شما نیستم جناب شمس... همین که بنده را یک * بنده ی خدا * یا دگر اگر خیلی محبت کنید شاگرد بنامید بس است مرا... این همکلامی و گفتگو با شما برای من سعادتی بود... به امید بلند بالاتر شدن لیست دوستان خوشوقت جناب شمس...

یک نفر در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:

سلام
با اجازه این شعر را برای داشتن و خواندن بیشتر کپی کردیم

یک نفر در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

سلام
با اجازه این شعر را برای خواندن بیشتر کپی کردیم

یک نفر در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

سلام
با اجازه این شعر را برای همیشه خواندن کپی کردییم..

دکتر ترابی در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

جناب شمس!
جدا! از سرکار می خواهم که دست از این سالخورده نمایی و خویش فرسوده انگاری بردارید
نوشته های شما از اندیشه ای سرشار و جوان حکایت دارد، و آنگونه که از برخی نشانگان بر می آید گفتگو از پیری و سالخوردگی بسیار زود رس است .
و االبته گر ادامه بدهید از شما به دکتر کیخا شکایت خواهم برد !
شاد و تندرست بوید.
دوستدار.

ادب دوست در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۱:

پنهان از کسی پرسیدن ؟؟؟
به نهان از کسی پرسیدن، چون با او به خلوت نشستم خواهم پرسید و به شما پاسخ خواهم داد .
پنهان ازاو از که می پرسد؟؟

فرشاد عربی در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۱:

در بیت 12 بنی قحافه درست است که منظور ابوبکر است

فرشاد عربی در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۹:

بیت دهم مصرع دوم: محالست صحیح است

چنگیز گهرویی در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

اقای بزر گمهر وزیزی.ندانستن داستان افراسیاب و بیپن و رستم درک و فهم شعر را غیر ممکن می نماید لازمه فهم این بیت میباشد همچنین است در بیت دومی که شما به عنوان شاهد ذکر کرده اید ممنون از اینکه از چاه نفهمیدن این بیت ما را بیرون اوردید

یک نفر در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۷ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

سلام
با عرض خسته نباشید
این شعر را در رایانه ی خود کپی کردیم با اجازه

Leo در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

به نام خداوند بخشنده مهربان
و سبحانه من محسنِ،ما اجملهُ ..
پس از حمد پروردگار
با سلام ،خسته نباشید و تشکر خدمت گنجور و همه دوستان و سروران بزرگوارم
چند مطلب رو برای خودم ضروری دیدم که کوتاه بنویسم
پیشتر از همه بزرگواران و اساتید عذرخواهی میکنم برای عامیانه گویی
اول اینکه "حافظ" این نام زیبا رو به سبب حفظ قرآن به تمام چهارده روایت بدست آورد!
دوم اینکه اولش به وضوووووووووح فرمود :گر نکته دان عشقی، بشنو تو این حکایت!!
اگر هنوز نمیدونی عشق چیه کلا بی خیال حکایت شو اول عشق بدون چیه ماهیتش .. که حقیر برای این امر کتاب بسیار ساده ای رو معرفی میکنم " زندگی به روایت بودا _ اثر آچاریا فیلسوف معاصر هندی " قابل دانلود به صورت رایگان (پی دی اف).
سوم اینکه اگر آگاهی به ماهیت عشق ، که اصلا بیت آخر نیازی به معنا و تفسیر نداره ..خودش معناست در حین سادگیه تمام
"اگر میخواهی عشق یا همان پروردگار که سراپا عاشق و مشتاق به توست،به فریادت برسه و هدایتت کنه در مسیر درست،باید خودت تو هم مثل من (حافظ) دنبالش بگردی حتی اگر مجبور باشی قران رو به هر چهارده روایت از بر کنی.
این یعنی به دنبال تفسیر فلان کس و ... نباش.خودت به تحقیق بهش برس.وقتی اینطوری برسی ، دیگه هیچ تفسیر و عقیده شخصی نخواهد توانست تورو از عشق یا همان پروردگارت دور یا از حقیقت منحرف کنه.
چهارم اینکه
در قرآن بارها به امام حسین(ع) اشاره شده و اسمی برده نشده ..آیه هایی نظیر وقتی که حضرت سلیمان(ع) بر آنجا یا همان صحرا فرود آمد(زمین خورد) و بی اختیار گریست ..همان صحرای کربلا ! یا وقتی به ابراهیم (ع) چیزی نمایاند و بعددر جای دیگری هنگامی فرمان داد اسماعیل(ع) رو ذبح کن، خطاب آمد :آیا این در نظر تو دشوار تر است یا آن؟ و ابراهیم (ع) گریست و گفت : "آن" یعنی دیدن بریده شدن سر حسین (ع) از بریدن سر فرزند خود تلخ تر بود براش و خداوند این رو بر او ذبح عظیم نامید و فرزندش رو بهش بخشید! و خیلی جاهای دیگه..که مطمئنا همه اینجا از حقیر آگاه ترند.
لذا زیرکی حافظ هم همینجاست که در این سرودهء زیبا با اشارات به امام حسین(ع) حکایت کربلا را گفته .. بعید نیست از کسی که به چهارده روایت مسلط است.چه بسا نشان نادانی وی بود اگر بعد از دیدن اینکه خود پروردگار با اشارات سخن گفت برای امتحان خلق، ایشون می آمد و مستقیم می گفت!! کارش عالی بوده عالیییییی و الحق و انصافآ که خود خداوند چنین هدیهء کلام بی نقصی به ایشان هدیه داده!
پنجم اینکه خدا نیامرزه کسانی رو که در دین تفرقه افکند.اسلام یکیست و قرآن یکی. قرآن رو بخونیم تا از تعصبات اشتباه و خطرناک رها بشیم و تفکر و عقلانیت و خرد در ما پدیدار شه ..چنانچه آنتوان چخوف هم در این باره هشدار داد و مطمئنا همه بزرگواران جمله معروف رو بهتر از حقیر میدونن..
ششم اینکه
با دوستی از عربستان صحبت میکردم که عربی را به زبان قرآنی صحبت میکنن
دکتر فرمودن در قرآن دو کلمه هست که کاملا شبیه همدیگه هستن عرب و اعراب!! و کاملا معانی باستانیشون با هم متفاوتند و ما عربها این رو می دونیم مثل شما فارس ها که شاهنامه رو بهتر درک میکنین.
حقیر در تاریخ جستجو کردم و دیدم حقیقت دارد
اعراب به بادیه نشینان و رانده شدگان گفتند که توسط سردار ایرانی "بخت النصر" دو بار به مشیت پروردگار شکسته شدند به جرم بدیهاشون در حق پیامبران خدا..اینها همان بازماندگان بنی اسرائیل بودن که بار دوم بخت النصر دستور داد سپرها رو بیرون از شهر پر از سنگ کردند و به شهر ریختند آنقدر که شهر کاملا تپه ای از سنگ شد و اینان آمدند در صحرای عربستان و عده ای هم که به مصر پناه بردند باز ایران حمله کرد و هم مصر رو شکست و هم آنان رو کشت و اسیر کرد و مابقی فراری ها هم باز به همین شبه جزیره عربستان آمدند.!
این اعراب با عرب متفاوتند!!
اولین نفر که به زبان عربی سخن گفت "حضرت اسماعیل(ع) بود"
پس گول تفرقه دشمنان رو نخورید که عرب و عجم و این چیزارو راه انداختن.. همه آدمیزاد هستیم.زادهء آدم! یک پدر و مادر و یک خدا!
اما درکل این تاریخ اعراب و عرب هست و می تونید به راحتی پیدا کنید.در کتاب تاریخ بلعمی هم آمده.
هفتم اینکه
:) از بس به هم زیر پوستی یا آشکار توهین کردن بعضی دوستان منم دلم خواست از سر مزاح یه چند تا فوش بدم :))
عزیزانم
حقیر هم بودایی بودم..هم مسیحی هم یهودی برای سه ماه و هم مسلمان در طول این سی و چهار سال فرصت پرورش که پروردگار هدیه داده.
نام علی(ع) حسین(ع) و حتی مهدی (عج) در کتب دیگر دینی هست
مثل علیا در تورات و یا son of man در کنار son of god در کتب مسیحیان و غیره ..
بگذریم..
بهرحال حقیر
نه نصیحت و نه ارشاد بلدم ، صرفآ پیشنهاد میدم
که وقتی شخص یا اشخاصی نظیر دوست گرامی فلانی یا فلانی با تندی می آیند و شما مدعیون میدانید که در اشتباهند، مقابله به مثل نه تنها شما را از آنها برتر نمی کند، کمکی به آنها نمیکند و شما رو هم هم سطح و طراز میکند!
اگر مدعی هستید بهتر درک کرده اید!!! طوری با ایشان رفتار کنید که ادعا دارید!
میگوئید برادریم یا برابر؟؟؟ فرزند آدم هستیم؟؟یک خالق داریم ؟؟
پس مثل خانواده تان برای تفهیم آنچه به شما فهمانده شد رفتار و تلاش کنید!
طرد کردن به آنها کمک میکند در مسیر خود باقی بمانند
گر چه هیچ کس مثل علی(ع) با دشمنان مدارا نکرد
ولی میشود لااقل ادای بزرگواران رو درآرد شاید خداوند دری باز کرد.
امیدوارم خدمت به همنوع بدون چشمداشت رو بیاموزیم ..حتی حافظ در همین بیت دوم این نکته رو گوشزد کرد!
در آخر : حقیر بی تعصب و به صرف اونچه تا به امروز به لطف و پرورش پروردگار و هم مسیری با خوبانی چون شما کسب کردم رو گفتم وبا خودتون در میان گذاشتم.
امیدوارم اگر اونچه نوشته شد کمکی نباشه،لااقل ضرری هم به کسی نزند.
تشکر میکنم برای وقتتون و خدا را برای لحظات عاشقانه تون آرزومندم. @}--

پ ر در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵:

شهرت بیشتر خیام در جهان به خاطر حماقت مردم نیست بلکه به دلیل اینست که خیام سخنش را کوتاه و در حد فهم همه گفته . حتی حافظ و سعدی هم خیلی جا ها همان حرف های خیام را زده اند

دکتر ترابی در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

جناب اخاذ
من استاد نیستم ، مایه و ادعایی نیز ندارم
تنها دوستدار موی خوش و روی دلکش زبان فارسی ام و همواره در جستجوی یاد گرفتن
هرگز کسی را به ریشخند نگرفته ام و نخواهم گرفت. به روی چشم؛
ازین پس به جای آن خواهم نوشت : « مانا در دل سراینده است »
سپاس فراوان که به من بسیار آموختید.
دوستدار
( المعنا چون میگوییم و می شنویم و شاعر چون
الف و لام را به زبان نمی آوریم)

شایق در ‫۱۰ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

با سلام یکی از فرقهای عشق اسمانی ( الهی ) با عشق زمینی ( عشق انسان به انسان ) اینست که در عشق الهی عاشق همه را به معشوق خود دعوت میکند و با ذوق و شوق فراوان فریاد یر می اورد که ای مردم من زیبا رویی را دیده ام که مبرس بلکه بیا و تو هم ببین و عاشق او شو ( بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او شهر بر شد ز تماشایی او این زمان عاشق سر گشته فراوان دارد کی سر برگ من بی سرو سامان دارد ) و یا ( دوش در حلقه ما قصه گیسوی توبود تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود ) اما در روی کره خاکی اگر کسی به معشوق دیگری کوچکترین نگاهی بکند چه بسا که خونریزی شود و عاشق سعی میکند معشوق خود را از دیگران بنهان کند و حاضر نیست هیچ عاشق دیگری او را به چشم ببیند البته گاهی این عشقها تبدیل به عشق حقیقی میشود چنانچه در مورد عراقی اینگونه میگویند که او عاشق نوجوانی شد که در جمع قلندران بود وعراقی بخاطر عشق به او وارد این جمعیت شد و به همراه انان به هندوستان رفت و تحت نظر مرشدی قرار گرفت که او را به عالمی دیگر رهنمون شد و عراقی عراقی شد باان شعرهای معروف عرفانی ( ز دو دیده خون فشام ....)

۱
۴۲۷۷
۴۲۷۸
۴۲۷۹
۴۲۸۰
۴۲۸۱
۵۵۵۰