گنجور

حاشیه‌ها

merce در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۴ - خاتمه:

این ادبیات بی پناه را هر شاعری به میل خود آن چنان که می خواهد می رقصاند
یکی می گوید سوسن گویاست و نرگس هم بینا
گرت باد صبا باشد به دست چون تو والایی
نسیم صبح را گویی نماید مجلس آرایی
نکو رویان عالم را به رقص آری در بستان
چوراهب در میان آرند خوش زنار ترسایی
که سوسن ده زبان آرد به وصف رقص مهرویان
که نرگس را خمار ارد به چشم مست شهلایی
البته نرگس ده زبان ندارد این عدد ” ده “ قید کثرت است
دیگری از نگرانی چشم نرگس می گوید
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
به نظر من در بیت
ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد
منظور شاعر گنگ بودن سوسن نیست
میگوید نمی دانم چرا هیچ نگفت در صورتی که شایسته بود چیزی بگوید
زبان گفتن داشت ولی نگفت
در بیت
نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظر از پی نابینایی
هم شاعر چشم نرگس را در مقایسه با چشم نگار نا بینا فرض می کند نه اینکه نرگس کور باشد
دیگری هم دلربایی چشم را به نرگس تشبیه کرده
این ابیات هم بی مناسبت نیست
حیا ط خا نه ی ما جلوه گاه زیبایی ست
میان باغچه صد ها دم مسیحا یی ست
هنوز بو ته ی گلهای سرخ در خوابست
که مست قصه سرو و خمار لالایی ست
کنار پنجره اما نشسته مادر من
دو چشم نرگسش افسون ا ین شکوفایی ست
به لب دعاست ترنم کند ؟ نمی دانم
ولیک هر چه که باشد همان اهورایی ست
با احترام
مرسده

اخسیکتی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

عشق آمد و رسم عقل برداشت
شوق آمد و بیخ صبر برکند
در هیچ زمانه‌ای نزادست
مادر به جمال چون تو فرزند

اخسیکتی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

ماهکار
خون دل عاشقان مشتاق
در گردن/بر گرده دیدهٔ بلاجوست

فائزه در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۴:

به نظر ابیات این شعر جابجا شده است.
چهار بیت آخر بایستی ابتدا قرار بگیرند.

اخسیکتی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » ترجیع بند:

این ترجیع یند بدیع سعدی ست که رضی به تقلید از آن سروده
سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند
ای سرو بلند قامت دوست
وه وه که شمایلت چه نیکوست
در پای لطافت تو میراد
هر سرو سهی که بر لب جوست
نازک بدنی که می‌نگنجد
در زیر قبا چو غنچه در پوست
مه پاره به بام اگر برآید
که فرق کند که ماه یا اوست؟
آن خرمن گل نه گل که باغست
نه باغ ارم که باغ مینوست
آن گوی معنبرست در جیب
یا بوی دهان عنبرین بوست
در حلقهٔ صولجان زلفش
بیچاره دل اوفتاده چون گوست
می‌سوزد و همچنان هوادار
می‌میرد و همچنان دعاگوست
خون دل عاشقان مشتاق
در گردن دیدهٔ بلاجوست
من بندهٔ لعبتان سیمین
کاخر دل آدمی نه از روست
بسیار ملامتم بکردند
کاندر پی او مرو که بدخوست
ای سخت دلان سست پیمان
این شرط وفا بود که بی‌دوست
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم


در عهد تو ای نگار دلبند
بس عهد که بشکنند و سوگند
دیگر نرود به هیچ مطلوب
خاطر که گرفت با تو پیوند
از پیش تو راه رفتنم نیست
همچون مگس از برابر قند
عشق آمد و رسم عقل برداشت
شوق آمد و بیخ صبر برکند
در هیچ زمانه‌ای نزادست
مادر به جمال چون تو فرزند
باد است نصیحت رفیقان
و اندوه فراق کوه الوند
من نیستم ار کسی دگر هست
از دوست به یاد دوست خرسند
این جور که می‌بریم تا کی؟
وین صبر که می‌کنیم تا چند؟
چون مرغ به طمع دانه در دام
چون گرگ به بوی دنبه در بند
افتادم و مصلحت چنین بود
بی‌بند نگیرد آدمی پند
مستوجب این و بیش ازینم
باشد که چو مردم خردمند
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم

مصطفی علیقیان در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » ساقی‌نامه:

تشکر به خاطر ایجاد سایت بسیار عالی و پربار
به دوستان توصیه می کنم آلبوم ساقینامه استاد شهرام ناظری را
که از این شعر استفاده شده حتما گوش بدن .
به امید موفقیت روزافزون شما

اخسیکتی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

بنی آدم سرشت از خاک دارد
اگر خاکی نباشد آدمی نیست

کمال در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:

باسلام وشب بخیرنکته ای رولازم میدونم دررابطه بااین قصیده درج کنم که حتی شایدهیچ ربطی به ان نداشته باشد،البته موضوع قابله ربط اینه که مادرمحله خودمان بزرگراهی داریم که به پروین اعتصامی معروف است(اصفهان)وبازبوستانی هم درمحدوده همین بزگراه میباشدکه یک مجسمه باهمان جوانی ویک روسری برسرازاین شاعردرمقابل این جای تفریحی بیاداین شاعربناء نهاده اند،،،،،،،،،بهر،،،
حال یاداین شاعرایرانی مونءث یادباد.
شب خوش

ناشناس در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

یعنی تا باشد این چنین باشد

فاطمه در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر:

سلام شعر خوبی بود من هم با زهرا موافقم این شعر /یک شبی مجنون نمازش را شکست .../ خیلی قشنگه.

ھەرەس در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳:

بە گمانم باید پاکرویی میبود

کاظم ایاصوفی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:

بیت ششم مصراع اول باید بامن دلا دگر سخن آن دهان مگوی باشد

حامد در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:

سلام
در کتاب غزلیات شمس استاد کدکنی این بیت گر افلاک نباشد ندارد
تعجب میکنم کتابشون ناقصه

کمال در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵:

باسلام،وعرض تبریک ،پیش،پیش بمناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان .
دررابطه بااین غزل فالی رادرنظردارم که دراینجامی آورم که؛
درزندگی وصال وبه هم رسیدن وجدایی و
ازیکدیگرگسستن رابایدتجربه کنید،به زودی
شمامسافری خواهیدداشت که ازرفتن او،،،،
غمگین خواهیدشدوچاره ای ازپذیرش این
امرندارید،صبورباشیدوتادرکناریکدیگر،،،،،،،
هستیدقدرشان رابدانید،هنگامیکه وقت،،،،،
سفربرسدکاری نمی توان کرد،همه را،،،،،،،،،،،
دوست بداریدوبگذاریدشمارانیزدوست،،،
بدارند.
درپناه خداوندباشید.

merce در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵:

این رباعی از هر کس که باشد به نظر من عرفانی نیست
بسیار تشبیه و مبالغه ساده ای کرده از درد و رنج و همچنین از آرامش
میگوید: عمر فرسوده ی ما چون کمر شکسته ی این روزگار یا آسمان است
دریا هم در مقابل اشک {خونین} ما ناچیز است
این رنج بی هوده ی ما نیز آنقدر بزرگ است که دوزخ در برابرش چون جرقه ای بیش نیست
و بهشت نیز مانند لحظه ایست وقتی در آرامش هستیم
کاملاً احساسی و زمینی به نظر می آید تا نگاه استادان چه باشد
شاملو را بنده مدتها مرید بودم ولی پس از چندی به علت تغییراتی که در اشعار حافظ دادو بعضی از رباعیات را عوض کرد و گاهی اشتباه خواند از او بریدم
مرسده

حبیب اله در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

سلام به همه ی صاحب نظران ارجمند.
خواهشمندم بنده را راهنمایی بفرمایید.
در بیت زیر:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
چه حضرت حافظ اصرار بر مدارا با دشمنان دارد؟
آیا این مدارا، همان بی عرضگی نیست؟
آیا این مدارا، موافق بودن با ظالم نیست؟
چرا اینقدر شاعران گرانقدری چون حافظ و عطار به مدارا کردن و کوتاه آمدن در برابر دشمنان، تاکید می کنند؟
این حد از مدارا چقدر باید باشد؟
حتی اگر دشمن، هر کار قبیهی و هر بلایی هم که سر ما بیاورد باز باید، مدارا کنیم؟
----------------------------------------------------
یک نکته بسیار بسیار مهم: هیچگاه و هیچوقت شعری از بزرگان را دستکاری نکنید، چون این کار تحریف محسوب می شود و ما اینقدر درک و فهم نداریم و به آن جا نرسیده ایم که بخواهیم دیوان اشعار بزرگان را تغییر دهیم.
پس لطفا دست به واژه "سکندر" نزنیم.
در این جا، بلکه در همه اشعار کهن و سخنان ماندگار گذشته.
با سپاس فراوان از گردآورنده خردمند سایت گنجور.

الیما در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:

"خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز
که برکند دل مرد مسافر از وطنش"
الحق که راست گفته سعدی

ندا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب:

بیت 30 که می گویند چیزی صخت نیکوست
درین کضور همه کس داردش دوست

درستش اینه:
که می گویند چیزی سخت نیکوست
درین کشور همه کس داردش دوست

ندا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را:

مصرع اول بیت 46 درستش اینه: تو را زین پیش بسیار آزمودم

ندا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۳ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را:

بیت 42 این درسته:
صفاهان را به عدل آباد گردان

۱
۴۲۴۵
۴۲۴۶
۴۲۴۷
۴۲۴۸
۴۲۴۹
۵۴۷۳