گنجور

حاشیه‌ها

شایق در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

با سلام وسلام ویژه خدمت جناب کوکب حانم و جناب ناشناس اولا این بحث طولانی بخاطر ان مطرح شد که قبلا با جناب نا اشنا بحثی داشتم و ایشان معتقد بود که عارفی وجود ندارد واینها بقول شما خرافات است نمی دانم بحث منطقی که دو گروه فکری را معرفی میکند کجایش محدودیت فکر است؟ شما اگر در گروه مادیون قرار دارید یک سری اتفاقاتی در این جهان می افتد که با ماده و قابلیتهای ان قابل توجیه نیست و اینکه بر سر جزییات این مطلب بحث شود مشکلی را حل نمیکند اینکه من بگویم در ادیان الهی در باره خلقت ادم و دمیده شدن روح خدا در انسان امده و شما بگویید اینها خرافات است و محدودیت فکر و از این طرف من بگویم شما محدویت فکر دارید مشکلی را حل نمیکند شما اگر عرفان را قبول دارید ناچارا باید قبول کنید که چنین اصطلاحاتی در بین عرفا مطرح است و کتب انها مملو از این اصطلاحات است و اگر منکر عرفان هستید بحثی با هم نداریم ( لکم دینکم و لی دبن ) دین و عقیده شما مال خودتان دین من نیز مال خودم والسلام علی من اتبع الهدا

ناشناس در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

شایق در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:

با سلام خدمت دو سرور گرامی عرض بوزش دارم اشتباه از طرف من است کبس با کبست فرق می کند از راهنمایی شما سروران کمال تشکر را دارم اما معنی بیت چندان تفاوتی نمی کند یعنی غیر عاشق طعم واقعی شیرینی را نمی تواند درک نماید

کرم قلاوند در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

با سپاس از ارجمندان
فروش ملک جهان در توان ما نیست و اگر هم باشد که حتی پس از فروش ما ناچاریم تا لحظه ی مرگ در دنیا بمانیم و زندگی کنیم ! پس با فروش ملک جهان هیچ اتفاقی رخ نمی دهد ... اما با فروش روضه ی رضوان ما مجوز ورود به بهشت را از دست می دهیم ...
پس:
پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم

کرم قلاوند در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

با سپاس از دوستان
به نظر من «خیل» درست تر است ، چراکه خیل نسبت به خیلی نامحدود تر است و بر تعداد بیشتری دلالت می کند اما خیلی بر مقدار زیادی از یک عده دلالت دارد . گذشته از اینکه موسیقی دینامکی شعر با خیل روان تر است و تزلزلی در آن پدید نمی آید. البته فقط نظر من است

هما بیات در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:

احسنت زهی خوبی

مشتاق تبریزی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴:

سراب و شسته میبینند نگاه حیرت الردم به دل رویی نی گر بود بشناسه شکر فلیس

ناشناس در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

کوکب بانو
مغلطه و خرافات را خوب گفتی

ع عابدی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - هنگام عبور از مداین و دیدن طاق کسری:

با سلام به دوست داران ادبیات پارسی و پایندگان اندوخته ها و فرهنگ بی همتای ایران . این فقیر هم با لخت نخست بیت نخست به گونه ی زیر هم اندیشه ام :
" هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان "
بزرگ شاعر بیران که رحمت خدا بر او باد با تمام وجود در آن
فرصتی که به تماشای ایوان مداین پرداخته خو د محو این
دیدار کرده و گویی از دل تمام دوست داران فرهنگ و هنر و ادب ایران نغمه ی عبرت گیری از سر گذشت و زندگی اجتماعی و انسانی را سر داده و با استادی تمام چنان چهره ای از ایوان مداین و سرگذشت و روزگار سخن رسا گفته است که تا آن جا که ادب فارسی به جاودانگی پیوند خورد این سروده نیز همواره زنده و پاینده است . اگر که به لخت دوم بیت عنایت شود
مشاهده می گردد که ایوان مداین "آینه" است و همه می دانیم که به آینه نگاه یا نظر می کنند و کسی به دیگری یا دیگران نمی گوید آینه را عبر کن بلکه :
آینه را ببین یا نگاه کن با سیاق گفت وشنودهای روان دلپستد تر و البته خوش آواتر هم هست .

کوکب در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

شایق جان
شما گرفتار محدودیت فکری بسیاری
تا به حال هیچ مرتاضی بدون عمل جراحی نتوانسته لا علاجی را عمل جراحی کند ، جز همان شعبده و مرتاضی
اگر دقت کنی میبینی هیچ چیز در دنیا کاملاً با چیز دیگری شباهت کامل ندارد ، فیزیک که خوانده ای
طبیعت هم قادر نیست هیچ دو موجودی را شبیه هم بسازد چه رسد به اثر انگشت ، ضمن اینکه اگر ساخت دلیلی بر وجود باری تعالی نیست
به چه دلیل میگویی انسان جانشین خداست ؟
منصور حلاج اشتباه است ، حسین حلاج فرزند منصور
ابوعبداله الحسین بن منصور حلّاج و کنیه او ابوالمغیث است
روح خدارا از کجا آورده ای که در انسان دمیده شد
آنقدر یک مصرع ساده
فی منظرک النهار و اللیل
را پیچاندی تا به مغلطه خود برسی
به معشوق میگوید : در جمال تو هم سیاهی شب است و هم فروغ روز
اینهمه صغرا کبرا ندارد
در کتابی نوشته بود خرافات ناشی از جهل و نادانیست
نوامیس طبیعت بازیچه ی دست و ساخته ی آرزوهای ما نیست

امین افشار در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۷:

درود
پاسخ سارا: به گمان من تا بیت نهم که می گویید شاعر وصف و مدح معشوق می گوید و از این پس در پی پرسشی از دل، سخنان معشوق (که البته سرایش دل عاشق است) را یادآوری و گوشزد می کند که از مصرع دوم بیت نهم تا آخر غزل (غیر از بیت آخر) ادامه دارد. پس بیت نهم را باید این گونه خواند:
ای دل! نه اندر ماجرا می گفت آن دلبر تو را؟:
[که] هر چند از تو کم شود، از خود تمامت می کنم
با این معنای لفظی: ای دل من! مگر نه این است که در ماجرای عاشقی مان آن دلبر به تو گفت: هر چقدر بدهی و کم شوی در این عشق، من جایش را می گیرم و از خود پر می کنم. اشاره است به اینکه عاشق باید دل از سایر تعلقات برگیرد تا معشوق خانه کند.

کوکب در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:

شایق جان
آن ”ناباور“ از کبست میگوید و شما از کبس
من که درین شعر لغت کبس ندیدم
حتما اشتباهی شده که با کمی دقت در فرمایش استاد کیخا رفع خواهد شد
ضمن اینکه آقا / خانم ناباور از تحریف معنای شعر خیلی مؤدبانه ، با دلیل و بسیار منطقی جلو گیری کردند کبست است یعنی تلخ است مانند حنظل
من به جای شما از ایشان معذرت میخواهم و تشکر میکنم

کمال در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۹:

باسلام ودوردبه دوستداران اهل شعر
جمع دوبیتی حاضر:5323
...

سمیه در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴:

جز شاه غزل های سعدی جانه

فرشاد در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

بیت ششم واقعا محشره که اگه بخوایم تفسیرش کنیم میشه گفت یجورایی با خودم کردم که لعنت بر خودم باد تناسب داره
خطاب به معشوق میگه من آدمیم که سنگ(معشوقه) رو به لعل تبدیل کردم ولی تو آدمی هستی که با سنگ وجودت آیینه دلم رو خواهی شکست
درود بر عراقی

محمدموسوی در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:

زیبائی اشعار مولانا وصدای کم نظیر همایون عزیز باعث خلق این اثر زیبا و ارام بخش شده .ممنون و سپاسگراریم

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۶ - حکایت آن مداح کی از جهت ناموس شکر ممدوح می‌کرد و بوی اندوه و غم اندرون او و خلاقت دلق ظاهر او می‌نمود کی آن شکرها لافست و دروغ:

گفت گیرم مال کم شد میل کو
سیل اگر بگذشت جای سیل کو
براستی استعاره شگفت انگیزیست سیل به جای سخاوت ،
سخاوتی که آدمی را وادارد تا خلعت خلیفه را ایثار کند براستی به طوفانی میماند که هستی و نیستی را جمله با خود میبرد و آثار سیل بر جای می ماند .
عشق آن شعله است کو چون برفروخت
هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت:

بر دل و دین خرابت نوحه کن
که نمی بیند جز این خاک کهن
ور همی بیند چرا نبود دلیر
پشتدار و جانسپار و چشم سیر
در رخت کو از می دین فرخی
گر بدیدی بحر کو کف سخی

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت:

در حقانیت گوینده آن تردید دارم .

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت:

عمل گرایی سعدی درخور ستایش است .
همه علم و.عرفان و عبادت اگر بروز و ظهوری در زندگانی اجتماعی انسان نداشته باشد عقیم و سترون است .
باید که برکاتش محسوس و واقعی باشد .
اصلا اگر در سخنان زیبا و دلفریبی تبلوری نبینم در حقانیت آن تردید دارم .

۱
۴۲۲۴
۴۲۲۵
۴۲۲۶
۴۲۲۷
۴۲۲۸
۵۵۴۸