محسن در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:
پیام کلی (شاه بیت) شعر به گمان من بیت دوم آن است که میگوید:
«فسرده چند نشینی میان هستی خویش؟
تنور آتش و عشق و زبانه را چه شده است؟»
که البته معنیش هم واضح هست. به نظر میاد تفسیر بقیه ابیات شعر هم در راستای همین قالب کلی شاه بیت میگنجه. یعنی از خستگی و خمودگی و روزمرگی درآمدن و به همه مفاهیم دنیا و زندگی از پنجره عشق و اشتیاق نگاه کردن.
در همین راستا و در اوج مثبت اندیشی بر افرادی که دایم از زندگی مینالند میتازد ("شکایت ار ز زمانه کند بگو تو برو!") و میگوید مشکل همین آدمها هستند و مگر زمانه چه مشکلی داره؟ ("زمانه بی تو خوشست و زمانه را چه شده است").
نکته آخر که پند نسبتا متفاوتی (و البته در همان راستای کلی) میدهد خطاب به انسانهای دمدمی مزاجی است که هدف کلی و واحدی در زندگی ندارند و هر روز از شاخه ای به شاخه دیگر میپرند:
«درخت وار چرا شاخ شاخ وسوسه ای
یگانه باش چو بیخ و یگانه را چه شدست»
سبک مغزی اینگونه انسانها رو به سبکی و تنوع شاخه های نوک درخت تشبیه میکنه و البته در مصرع بعد توصیه میکنه مثل تنه درخت واحد و ریشه دار باشیم.
رهگذر در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
بسیار تاثیرگذار
... در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » بابٌ فی فرقِ فِرَقهم و مذاهِبهم و آیاتِهم و مقاماتِهم و حکایاتِهم » بخش ۳۵ - امّا الحلولیّه، لعنهم اللّه:
هجویری در این قسمت از کشف المحجوب در مورد اعتقاد به حلول توضیحاتی بیان میکنه. البته چندان به تفصیل وارد این بحث نمیشه. به نظر می رسه شاید اطلاعات چندان جامعی در این مورد نداره.
اما نکته ای که مد نظر منه، در مورد آقای ابو حلمان دمشقی و فرقه حلمانیه هست که اینجا مورد اشاره قرار گرفته.
این آقای دمشقی اصالت ایرانی داشته و از متصوفه قرن سوم بوده. فرقه حلمانیه از پیروان ایشون بودن. منابع زیادی در مورد این فرقه مطالبی ننوشتن، به غیر از همین کشف المحجوب، آقای کلاباذی هم در کتاب معروف التعرف لمذهب اهل التصوف از این فرقه مطالبی سربسته بیان کرده. البته دلیل این موضوع می تونه این باشه که رواج این فرقه در قرن های بعد از این دوستان هست و طبیعی هست که هجویری و کلاباذی اطلاعات جامعی از این فرقه نداشته باشن. به اجمال به اعتقادات این فرقه اشاره می کنم:
مهمترین ویژگی این فرقه اعتقاد به حلول هست که اینجا هم مطرح شده. هجویری اینجا کمی محافظه کارانه در این مورد حرف زده. من حدس می زنم این محافظه کاری برخاسته از عدم اطلاع دقیق ایشون از این فرقه و عقایدشون باشه، وگرنه هجویری با کسی شوخی نداره و انتقاداتش رو بسیار تند و صریح بیان می کنه. کما اینکه خودش هم میگه: من ندانم فارس و ابوحلمان که بودند و چه گفتند...
حلمانیون قائل به حلول خدا در صورت زیبارویان بودن و اهل نظر بازی و جمال پرستی. حتی گفته میشه با دیدن زیبارویان (که عمدتاً پسران زیبای تازه به بلوغ رسیده بودن) به پیشگاه اونا سجده می کردن.
بعدها این تفکر در افراد شاخصی مثل احمد غزالی، عین القضات، اوحدالدین کرمانی و فخرالدین عراقی ادامه پیدا می کنه.
البته این دیدگاه به شدت مورد مخالفت فقها و متشرعین مثل امام محمد غزالی و علاوه بر اون عرفایی از جنس همین آقای هجویری و آقای قشیری که غالباً پیروان مکتب جنید در بغداد بودن قرار می گیره.
مهمترین ویژگی اعتقاد حلمانیه همین بحث جمال پرستی و حلول هست، اما موسیقی و سماع هم اهمیت ویژه ای برای این فرقه داشته.
با احترام.
دکتر امین لو در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۲:
نگهدار ایران نیران توی به هر جای پشت دلیران توی
نیران مخفف انیران است انیران نیز به معنی غیر ایران می باشد.
دکتر امین لو در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۱:
پدرت آن سرافراز شاهان بمرد به مرد و همه نام شاهی ببرد
در مصرع دوم کلمه "به مرد" صحیح نیست و باید به صورت "بمُرد" اصلاح شود
-------------------------------------------------
بمیرد کسی کو ز مادر بزاد زهش چون ستم بینم و مرگ داد
زهش یعنی متولد شدن
مفهوم مصرع دوم این است انسان با متولد شدن دچار عذاب می شود و مرگ هم یک امر حق است.
سعید در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » حدیث جوانی:
این نسیه را به نقد جوانی خریده ام درست است چون اولا مو تنها یک رشته نیست که شاعر فقط بخواد از این کلمه مفرد استفاده کنه دوم اینکه از دو واژه متضاد نسیه و نقد استفاده شده برای زیبایی و معنی عمیق تر شعر
دکتر امین لو در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۹:
بیاورد سیصد عماری و مهد گذر کرد بر سوی دریای شهر
در مصرع دوم کلمه "شهر" اصلاح شود شهد صحیح است.
شهد: نام ناحیه یا رودی و یا به تعبیر قدما دریایی است و بر حسب آنچه در شاهنامه آمده در مشرق ایران واقع بوده است
فریبرز در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۹:
اشتباهی در نگارش یا نقل قول شعر رخ داده است. کلمه ی چین مفهوم و معنایی ندارد. بنظر میرسد اصل این مصرع اینگونه بوده است: اگر دستم رسد بر چرخ گردون.....از او پرسم که آن چون است و این چون
مالک شعاعی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۸:
کعبَش دَمی
درست است
معنی: مانند لاشه ی قربانی که بر کعب یا همان استخوان پشت بایش باد می دمند و فربه به چشم می آید.
دکتر امین لو در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۲:
چو بشنید منذر ورا هدیه داد کسی کردش از شهر آباد شاد
در مصرع دوم کلمه "کسی" صحیح نیست و گُسی صحیح است. گسی مخفف گسیل است. گسیل کرد یعنی فرستاد
صحرا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۵:
طبق خوانش دکتر سروش رو زرد شو از برای او
ATAA در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:
در حال حاضر اون نوع خرافه گرایی کمرنگ شده ولی نوع جدیدش رو به اسم قانون جاذبه و راز به خورد مردم دارند که انسان میتونه کاعنات رو بخدمت بگیره .
ATAA در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:
اجرام اسمانی باعث تامل و تردید(در خرافات و اعتقادات) خردگراها هستند. مراقب باش اسیر خرافه گرایی ها نشی زیراکه این اجرام( به کنایه مدبر) خودشان سرگردان و بی اختیار هستند. .چون در خرافات حوادث رو به اجرام و صورت های فلکی نسبت میدهند و بر اساس اون پیشگویی میکند خیام میخواد بگه که این اجرام خودشون سرگردان هستند و از خود اختیاری ندارند تا اینکه بر زندگی ما اثر بگذارند. این رباعی رو در کنار رباعی دیگه که میگه: بر گردش خویش اگر مرا دست بدی خود را برهاندمی ز سرگردانی.
... در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:
بابک عزیز
راجع به کدوم ماجرای فراغ صحبت می کنید؟ چیزی به خاطرم نیست متاسفانه.
و در مورد اسمم باید بگم که نه، من از روز ازل سه نقطه بودم!
دکتر امین لو در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۶:
ز برد یمانی و تیغ یمن گر هرچ معدنش بد در عدن
در مصرع دوم کلمه "گر" درست نیست و "گهر" صحیح است.
محمدامین در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۸:
سلام و درود
غزل بسیاز زیبا و پرمعنایی است و در ترجمه سوره مباک حمد از آن بهره گرفتم.
... در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷:
بابک عزیزم
عرض کردم عقاید کفرآمیز از نظر شرع و البته که بعضی عقاید مولانا از دیدگاه شرع مردود هست، چه در کلیات و چه در جزئیات.
اناالحق حلاج از نظر شرع کفره. در عقاید مولوی هم از این مفاهیم کم نیست. «بشنو این نی...» از نظر شرع کفره، «بار دیگر از ملک قربان شوم / آنچ اندر وهم ناید آن شوم» از نظر شرع کفره و مسائلی از این دست. نه فقه شیعی و نه فقه سنی هیچ کدوم این عقاید رو نمی پذیره. بگذریم از احکام نسبی در دیدگاه مولوی و احکام مطلق در فقه و یکپارچگی علی و عمر و عثمان و ابوبکر و محمد و عیسی و موسی و ابراهیم و نوح در نگاه مولانا.
کم نیستن فقها و روحانیون حتی معاصر ما که ایشون رو تکفیر می کنن.
ممنون از توجهتون.
مجید در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:
در بیت
چون زن راه بازار گیرد بزن
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن
« بزن » یعنی
1 -رای او را بزن ، منصرفش کن
2 - با زن همراه شو - « ب » در معنای « با و همراه با »
---------------------------------------------------------
درباره مصرع « سراویل کحلیش در مرد پوش » :
1 - اینگونه خوانده شود « سراویل ، کحلیش »
2 - معنی اینگونه می شود :
لباس زنانه و سرمه ( لوازم آرایشی ) مخصوی زن را به مرد بده .
در واقع کحلی در اینجا صفت برای لباس یا جامه نیست بلکه خود کلمه مستقلی است به معنی سرمه ( کنایه از لوازم آرایشی )
babak در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷:
والله همه را قبول دارم جز اندیشه های کفر آمیز !!مولانا کجا و کفرکجا؟؟ کفر با عشق جمع شدنی نیست. هست؟
اما در خصوص فرمایش دوست گرامی دوم: به نظر چاکر دسته بندی ها از زمره بازیچه ها نیستند بلکه مصادیق راه هایی هستند که مسیر های متفاوتی را طی میکنند ولی مقصد یکیست .حال یکی هموار یکی ناهموار .یکی کوتاه و یکی بلند . یکی آسان و یکی سخت...
دکتر امین لو در ۸ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۷: