چو ایرانیان آگهی یافتند
یکایک سوی چاره بشتافتند
چو گشتند زان رنج یکسر ستوه
نشستند یک با دگر همگروه
که این کار ز اندازه اندر گذشت
ز روم و ز هند و سواران دشت
یکی چاره باید کنون ساختن
دل و جان ازین کار پرداختن
بجستند موبد فرستادهای
سخنگوی و بینادل آزادهای
کجا نام آن گو جوانوی بود
دبیری بزرگ و سخنگوی بود
بدان تا به نزدیک منذر شود
سخن گوید و گفت او بشنود
به منذر بگوید که ای سرفراز
جهان را به نام تو بادا نیاز
نگهدار ایران نیران توی
به هر جای پشت دلیران توی
چو این تخت بیشاه و بیتاج شد
ز خون مرز چون پر دراج شد
تو گفتیم باشی خداوند مرز
که این مرز را از تو دیدیم ارز
کنون غارت از تست و خون ریختن
به هر جای تاراج و آویختن
نبودی ازین پیش تو بدکنش
ز نفرین بترسیدی و سرزنش
نگه کن بدین تا پسند آیدت
به پیران سر این سودمند آیدت
جز از تو زبر داوری دیگرست
کز اندیشهٔ برتران برترست
بگوید فرستاده چیزی که دید
سخن نیز کز کاردانان شنید
جوانوی دانا ز پیش سران
بیامد سوی دشت نیزهوران
به منذر سخن گفت و نامه بداد
سخنهای ایرانیان کرد یاد
سخنهایش بشنید شاه عرب
به پاسخ برو هیچ نگشاد لب
چنین گفت کای دانشی چارهجوی
سخن زین نشان با شهنشاه گوی
بگوی این که گفتی به بهرامشاه
چو پاسخ بجویی نمایدت راه
فرستاد با او یکی نامدار
جوانوی شد تا در شهریار
چو بهرام را دید داننده مرد
برو آفریننده را یاد کرد
ازان برز و بالا و آن یال و کفت
فروماند بینادل اندر شگفت
همی می چکد گویی از روی اوی
همی بوی مشک آید از موی اوی
سخنگوی بیفر و بیهوش گشت
پیامش سراسر فراموش گشت
بدانست بهرام کو خیره شد
ز دیدار چشم و دلش تیره شد
بپرسید بسیار و بنواختش
به خوبی بر تخت بنشاختش
چو گستاخ شد زو بپرسید شاه
کز ایران چرا رنجه گشتی به راه
فرستاد با او یکی پرخرد
که او را به نزدیک منذر برد
بگوید که آن نامه پاسخ نویس
به پاسخ سخنهای فرخ نویس
وزان پس نگر تا چه دارد پیام
ازو بشنود پاسخ او تمام
بیامد جوانو سخنها بگفت
رخ منذر از رای او برشکفت
چو بشنید زان مرد بنا سخن
مر آن نامه را پاسخ افگند بن
جوانوی را گفت کای پرخرد
هرانکس که بد کرد کیفر برد
شنیدم همه هرچ دادی پیام
وزان نامداران که کردی سلام
چنین گوی کاین بد که کرد از نخست
که بیهوده پیکار بایست جست
شهنشاه بهرام گور ایدرست
که با فر و برزست و با لشکرست
ز سوراخ چون مار بیرون کشید
همی دامن خویش در خون کشید
گر ایدونک من بودمی رای زن
به ایرانیان بر نبودی شکن
جوانوی روی شهنشاه دید
وزو نیز چندی سخنها شنید
بپرسید تا شاید او تخت را
بزرگی و پیروزی و بخت را
ز منذر چو بشنید زانسان سخن
یکی روشن اندیشه افگند بن
چنین داد پاسخ که ای سرفراز
به دانایی از هرکسی بینیاز
از ایرانیان گر خرد گشته شد
فراوان از آزادگان کشته شد
کنون من یکی نامجویم کهن
اگر بشنوی تا بگویم سخن
ترا با شهنشاه بهرام گور
خرامید باید ابی جنگ و شور
به ایران زمین در ابا یوز و باز
چنانچون بود شاه گردنفراز
شنیدن سخنهای ایرانیان
همانا ز جنبش نباید زیان
بگویی تو نیز آنچ اندرخورد
خردمندی و دوری از بیخرد
ز رای بدان دور داری منش
بپیچی ز بیغاره و سرزنش
چو بشنید منذر ورا هدیه داد
کسی کردش از شهر آباد شاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: ایرانیان به تنگ آمده از رنج و مشکلات، تصمیم میگیرند که به یکدیگر مشورت کنند و راه حلی برای وضعیت بحرانزدهی خود پیدا کنند. آنها موبدی به نام "جوانوی" را به نزد منذر میفرستند تا پیامی از سوی آنها به او برساند. در این پیام، از منذر خواسته میشود که به حمایت از ایران بپردازد و از تعلیماتش استفاده کند. جوانوی با دلایل منطقی و درخور، به منذر سخن میگوید و او را به نام و یاد شاه بهرام گور ارجاع میدهد. شاه عرب به پیام جوانوی گوش میدهد اما به جای جواب، باز هم پاسخی نمیدهد.
جوانوی سپس به نزد بهرام میرود و پیام منذر را به او میرساند. او به بهرام میگوید که جنگ نباید راهحل باشد و باید از خرد و دانایی استفاده کرد. در نهایت، منذر با شنیدن این سخنها، بر خود میبالد و به جوانوی هدیهای میدهد. این گفتگوها نشاندهندهی اهمیت دیپلماسی و خرد در حل و فصل مشکلات است.
هوش مصنوعی: وقتی ایرانیان از وضعیت آگاه شدند، هر کدام به سمت پیدا کردن راه حل حرکت کردند.
هوش مصنوعی: وقتی که از همه آن درد و رنج خسته و کلافه شدند، به دور هم جمع شدند و با یکدیگر هم صحبت شدند.
هوش مصنوعی: این عمل از حد خود فراتر رفته و از مرزهای روم و هند و سوارهنظام دشت عبور کرده است.
هوش مصنوعی: اکنون باید تدبیری اندیشید تا دل و جان خود را از این مسائل رها کنیم و به کارهای دیگری بپردازیم.
هوش مصنوعی: موبد فرستادهای را فرستاد تا با کسی که سخنگو و با بینش آزاد است، صحبت کند.
هوش مصنوعی: سخن از جوانی میشود که دانشمند و سخنوری بزرگ بود.
هوش مصنوعی: بدان که تا زمانی که سخن به نزد شخصی به نام منذر برسد، کسی صحبت میکند و او هم آن را میشنود.
هوش مصنوعی: به منذر بگو که ای بزرگ مرد، جهان به نام تو به خوبی نیاز دارد.
هوش مصنوعی: ایران برای تو محفوظ است و در هر مکان، شجاعت دلیران به تو بستگی دارد.
هوش مصنوعی: وقتی این تخت بدون شاه و تاج شد، سرزمین به مانند پرندهای زیبا و آزاد گردید.
هوش مصنوعی: شما گفتید که خداوند فقط باید در مرزها باشد، ولی ما از دیدگاه شما فهمیدیم که این مرزها ارزش واقعی ندارند.
هوش مصنوعی: حالا تمام داراییها و زندگیام در خطر است و خون من در هر گوشهای که غارت میشود ریخته میشود.
هوش مصنوعی: قبل از این، تو از بدیها دوری میکردی چون از نفرین و سرزنش میترسیدی.
هوش مصنوعی: به اینجا نگاه کن که آیا برایت خوشایند است و برای کسانی که سن و سال بیشتری دارند، این موضوع میتواند مفید باشد.
هوش مصنوعی: تنها قضاوتی که از تو نشأت میگیرد، ارزشمند است، زیرا از اندیشههای برتر دیگران نیز فراتر میرود.
هوش مصنوعی: بگوید فرستاده آنچه را که دیده و همچنین از افراد باهوش و کاردان شنیده است.
هوش مصنوعی: یک جوان با دانش و آگاهی از میان سران به سمت میدان جنگ و رزمندگان آمد.
هوش مصنوعی: منذر صحبت کرد و نامهای ارسال کرد و به یاد سخنان ایرانیان پرداخت.
هوش مصنوعی: شاه عرب به سخنان او گوش داد، اما در پاسخ هیچ چیزی نگفت و لب بر نیاورد.
هوش مصنوعی: او گفت: ای دانشمند و جستجوگر راه حل، با این نشانه با شاه سخن بگو.
هوش مصنوعی: اگر به بهرامشاه پاسخ بدهی، او راهی را به تو نشان میدهد.
هوش مصنوعی: یک جوان با شخصیت و مشهور را با او فرستاد تا به شهریار برسد.
هوش مصنوعی: وقتی بهرام را دید، شخص آگاه به خالق او توجه کرد و او را ستایش کرد.
هوش مصنوعی: از آنجا که درختان بلند و قلههای کوه، و همچنین سرزمینهای مرتفع او را شگفتزده کرده و در حیرت فروبردهاند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از چهره او عطر خوشی میریزد و بوی مشک از موی او به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: کسی که سخنش بدون احساس و احیا است، پیامش به طور کامل فراموش میشود.
هوش مصنوعی: بهرام متوجه شد که به خاطر دیدن کسی، چشمانش پر از حیرت شده و دلش تاریک و افسرده شده است.
هوش مصنوعی: بسیار از او سؤال کردند و با مهربانی او را مورد نوازش قرار دادند و به خوبی بر تخت نشاندند.
هوش مصنوعی: وقتی که شاه از او پرسید، او با بیاحترامی جواب داد که چرا از ایران رنجی کشیدهای؟
هوش مصنوعی: او را با یک فرد دانا فرستاد تا او را به نزد منذر ببرد.
هوش مصنوعی: باید گفت که آن نامه، پاسخی است به گفتارهای نویسنده خوشبخت.
هوش مصنوعی: پس از آن به دقت نگاه کن که چه پیامی از او وجود دارد و پاسخ او را به طور کامل بشنوی.
هوش مصنوعی: جوانی آمد و سخنانی گفت و چهرهاش نشانههایی از تفکر و نظرش نشان داد.
هوش مصنوعی: وقتی آن مرد را از ماجرا باخبر شد، به نامهای که آورده بود پاسخ داد.
هوش مصنوعی: به جوان گفتند: ای خردمند، هر کس که کار بدی انجام دهد، مجازات آن را خواهد دید.
هوش مصنوعی: شنیدم که هر پیامی را که فرستادی، با نام بزرگانی که سلام کردی، همراه بوده است.
هوش مصنوعی: این طور بگو که این بدی که از ابتدا انجام داد، نباید بیهوده جنگید و تلاش کرد.
هوش مصنوعی: شهنشاه بهرام گور در اینجا، با عظمت و شکوه خود و نیروی نظامیاش معرفی شده است. او در جایگاه سلطنت، قدرت و جلال خاصی دارد که قابل توجه است.
هوش مصنوعی: مار از سوراخ خود بیرون میآید و دامنش را در خون میکشد.
هوش مصنوعی: اگر من در آن زمان حضور داشتم و نظر خود را به ایرانیان میگفتم، دیگر هیچگونه شکستی برای آنها نبود.
هوش مصنوعی: دختری از خانوادهای سلطنتی را دید و مدتی نیز با او صحبت کرد.
هوش مصنوعی: از او سوال کنید تا شاید او اهمیت تخت را، که نمادی از بزرگی، پیروزی و شانس است، توضیح دهد.
هوش مصنوعی: زمانی که منذر این سخن را شنید، شخصی با اندیشهای روشن و روشنگر به میان آمد و نظراتش را بیان کرد.
هوش مصنوعی: او با افتخار گفت که تو به خاطر داناییات از هیچکس دیگر بینیاز هستی.
هوش مصنوعی: اگر ایرانیان به اندازه کافی خردمند شدند، تعداد آزادگان زیادی کشته خواهند شد.
هوش مصنوعی: اکنون من به دنبال فردی هستم که بتواند نام مرا بشناسد، اگر تو بشنوی، میخواهم سخنان خود را بیان کنم.
هوش مصنوعی: تو باید با شجاعت و قدرت همچون شهنشاه بهرام گور قدم برداری و در برابر چالشها و جنگها آماده باشی.
هوش مصنوعی: به سرزمین ایران، در کنار یوز و باز، همچون شاهی که قامت بلند و سرش بالاست.
هوش مصنوعی: شنیدن صحبتهای ایرانیان باید با دقت و توجه باشد، زیرا ممکن است حرکات و احساسات آنان باعث سوءتفاهم شود.
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند من به خردمندی بپردازی و از نادانی دور شوی، میتوانی به درک و بینش عمیقتری دست یابی.
هوش مصنوعی: از فکر او دوری کن و خودت را از قضاوتهای نادرست و تنشها دور نگهدار.
هوش مصنوعی: وقتی منذر این خبر را شنید، کسی به او هدیهای داد و او را از شهر پر رونق و خوشحال کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.