حمیدرضا 🌐
حمیدرضا در ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - قصیدهٔ در مدح شاه شیخ ابواسحاق:
به نقل از کانال تلگرامی از گذشته و اکنون (احمدرضا بهرامپور):
«نَکالِ شب» و «سَوداءُالعروس» (از ایهامها و اشاراتِ شعرِ حافظ):
نکالِ شب که کند در قَدَح سیاهیِ مشک
در او شرارِ چراغِ سحرگهان گیرد
این بیت که ضمنِ قصیدهای آمده، یکی از پیچیدهترین ابیاتِ دیوانِ حافظ است و از روزگارِ علّامه قزوینی بحثهای بسیاری برانگیختهاست. آخرین نکتهٔ روشنگرانه را استاد علی رواقی طرحکردهاند. این نکته نخست در مجلهٔ «کلک» (ش۲۱، آذرِ ۱۳۷۰) منتشرشد و بعدها بهشکلی گستردهتر در «نامهٔ انجمن» (ش۲) و آخرینبار نیز در دانشنامهٔ حافظ و حافظپژوهی (بهسرپرستیِ استاد خرمشاهی، انتشاراتِ نخستان، ۱۳۹۷، ج۴، صص۲۵۳۲_۲۵۲۲). نخست، خلاصهٔ اختلافِنظرها را بهنقل از نوشتهٔ استاد رواقی مرورمیکنیم و سپس به نکتهای اشارهخواهیمکرد در تأییدِ نظرِ استاد رواقی: علّامه قزوینی ترکیبِ «نکالِ شب» را تصحیفی از «زکالِ (زغالِ) شب» دانستند؛ و درعینِحال دربابِ پیوندِ آن با «که کند در قَدَح سیاهیِ مشک»، نوشتهاند: «درست واضح نیست». استاد احمدعلی رجایی، «نکال» را «عقوبت»، و «مشک در شراب» را کنایه از «بیهوشکردن» دانستهاند و معنیکردهاند: «خالِ سیاهِ نگار بر روی لالهگونِ او، به دانهٔ مشکی که در قَدَحِ سرخِ شراب است تشبیه شدهاست». استاد زریابِ خویی تصحیحِ قیاسیِ علامه قزوینی را درست و صورتِ درستِ «قَدَح» را نیز «قَدْح» دانستهاند: «زگالِ شب که کند قَدْح در سیاهیِ مشک». و زندهیاد هاشمِ جاوید و استاد هوشنگِ ابتهاج نیز حدسِ علامه قزوینی و استاد زریاب را صائب دانستهاند. اما استاد علی رواقی با ارجاع به سطرهایی از «منتخبِ رونقالمجالس» (که ازقضا استاد رجایی مصحِّحِ آن اند)، دریچهای تازه به روی فهمِ بیت گشودند: «آن زن را که پیشاز جلوهٔ عروس بیرونآرند، آن را نکال خوانند؛ پیوستگانِ شاه [داماد] نخست او را بینند. آنگاه عروس را؛ آن جهان عروس است و این جهان نکال؛ ابله کسی باشد که دل بر نکال بندد و از عروس رویبگرداند. عارفان و زاهدان روی دنیا را که نکال است به خلق زشت گویند». استاد رواقی درادامه به نمونههایی استنادکردهاند که «نکال» در آنها چنین کاربردی دارد: نگیرم پیشرو مر جاهلی را که نشناسد نگاری از نکالی (ناصرخسرو) نیستی آگه مگر که چون تو هزاران خوردهاست این گندهپیرِ زشت نکاله (ناصرخسرو) «آینهٔ زدوده معذور باشد از پذیرابودنِ نگار و نکال» (مکاتیبِ سنایی) یقین بدان که عروسِ جهان همهجایی است کز اندرون بهنکال است و ازبرون بهنگار (دیوانِ عطار). در تأیید نظر استاد رواقی باید افزود، در ثمارالقلوبِ ابومنصور ثعالبیِ نیشابوری که مجموعهای است از مضاف و منسوبهای مشهورِ زبانِ عربی، ذیلِ مدخلِ «سَوداءالعروس» توضیحی آمده که با بیتِ بحثبرانگیزِ حافظ سخت در پیوند است: «سَوداءُالعروس»: به کنیزِ سیاهی گویند که پیشاپیشِ عروس راهمیرود و دربرابرِ او میایستد تا زیباییهای عروس جلوهگر شود و او حرز و بلاگردانِ زیبایی و والاییِ عروس باشد. [...] ابواسحاقِ صابی در وصفِ جوانی زیبا که شرابِ سیاه دردستداشت، گفته: بِنفسی مقبلٌ یَهدی فُتوناً إلی الشّربِالکِرام بحُسنِ قَدِّه و فی یده من التَّمریَّ کأسٌ کسَوداءِالعروسِ أمام خدِّه» «یعنی: جانِ من برخیِ آن ساقیِ بلندبالای نکواندام باد که هرگاه روی به بادهنوشانِ بخشنده آرد، همه را به مستی و شیفتگی وادارد؛ در دستِ خود پیالهای از شرابِ سیاهِ خرما دارد که در برابرِ سپیدیِ رخسارِ وی به کنیزِ سیاهِ عروس میماند». (پارسیگردان، دکتر رضا انزابینژاد، انتشاراتِ دانشگاهِ فردوسیِ مشهد، ۱۳۷۶، صص۱_۲۹۰).
حمیدرضا در ۱۰ ماه قبل، جمعه ۹ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۴ در پاسخ به محمد حافظ دوست دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:
وزن عروضی شعر مضارع است که با دو هجای بلند شروع میشود. قطعاً فرمودهٔ جنابعالی که «شُکر» باشد با هیچ اختیار عروضی در این وزن نمیگنجد. کلمهٔ درست همانطور که در متن فعلی آمده «شِکَّر» با تشدید روی کاف است که با «صبر» به لحاظ تلخی گیاه صبر هم تناسب دارد. شاید جنابعالی تشدید روی کاف را در نظر ندارید که آن را خارج از وزن مییابید.
حمیدرضا در ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۵ در پاسخ به ahmad aramnejad دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:
فاعل حذف شده از این جمله و جملات بعد «عقل» است که در بیت پنجم نامش آورده شده.
حمیدرضا در ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۲ در پاسخ به مهدی حاجیصادقیان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
البته اینجا در مصرع دوم کلمهٔ «سگ» دلالت میکند که در مصرع اول «قطمیر» میبایست نام سگی باشد حالا یا سگ اصحاب کهف که در فرهنگنامهها اشاره شده یا نام سگ بلعم باعور (که در مصرع دوم به نام او اشاره شده: بلعام) که اینجا متناسبتر به نظر میرسد. بلعام یا همان بلعم باعور قدیسی بوده که عاقبت به خیر نشده و سقوط کرده است.
حمیدرضا در ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:
کمر علاوه بر معنی متداول دور شکم آدمیزاد معنای دیگری متناسب با کوه دارد: به صخرههای کوه هم کمر گفته میشود که در این بیت نوعی تناسب و ایهام در عبارت «کمر کوه» ایجاد کرده.
حمیدرضا در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۴ در پاسخ به حمیدرضا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:
در مورد تلفّظ کهن واو عطف مطلب جدیدی دیدم. در صفحهٔ ۳۶ کتاب «تلفّظ در شعر کهن فارسی» نوشتهٔ وحید عیدگاه طرقبهای که ابتدای آن در این نشانی در دسترس است به نقل از فرهنگ جهانگیری نوشتهٔ جمالالدین حسین بن فخرالدین حسن اینجوی شیرازی مربوط به دورهٔ گورکانیان هند (پایان بازنگری ۱۰۳۳ هجری قمری) آمده است که او اعتقاد داشته واوهای ابتدای اشعار را میبایست به فتح خواند. نمونه:
و دیگر که گیتی ندارد درنگ - سرای سپنجی چه پهن و چه تنگ
و به نقل از وحید عیدگاه در همان صفحه «این سخن او نشان میدهد که ادیبان قدیم واوهای آغازین مصراع را در شعرهای کهن به فتح میخواندهاند و آنچه پژوهشگران امروز دربارهٔ تلفّظ وُ میگویند و متنهای کهن از قبیل شاهنامه را بر اساس آن حرکتگذاری میکنند در نوشتههای ادیبان گذشته تأیید نمیشود».
حمیدرضا در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۰:
خطاب شعر به غازان خان ایلخانی است و با شجاعت و حتی زبان طنز و تمسخر در آن از اوضاع ممکلت انتقاد میکند.
حمیدرضا در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۱ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳:
در همهٔ ابیات این غزل کلمهٔ «چشم» دست کم یک بار آمده.
حمیدرضا در ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۱ در پاسخ به مجید الستی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲:
در این مورد نوشتهٔ آقای سجاد آیدنلو را در این نشانی بخوانید:
بیتهای ساختگی و چگونگی راه یافتن آنها به شاهنامه
متن نوشته را جهت احتیاط که ممکن است وبگاه مقصد از دسترس خارج شود اینجا نقل میکنم:
چکیده ای از سخنرانی دکتر آیدنلو(که پیش از این در بنیاد ایرانشناسی سخنران رانده بودند) بدین قرار است. ایشان شماری از آن بیت ها را برشمرد و گفت:
- بیت بسیار پرآوازهای هست که همواره آن را از فردوسی دانسته اند؛ اما بیگمان و بی هیچ تردیدی سروده ی او نیست. آن بیت چنین است:
«چنین گفت پیغمبر راستگوی/ ز گهواره تا گور دانش بجوی»
این بیت را بر سر در بسیاری از آموزشگاه ها و دانشگاه ها می نویسند؛ اما از فردوسی نیست و مصراع دوم آن را کسی به نام «فخر الاسلام ذاکری» در سال ۱۳۱۵ مهی (:قمری) به نظم کشیده است. سرایندهی مصراع نخست آن هنوز ناشناخته است.
– بیت بسیار آشنای:
«که رستم یلی بود در سیستان/ منش کردهام رستم داستان»
در هیچ کدام از دست نویس های کهن شاهنامه دیده نمی شود؛ حتا در چاپ های غیرعلمی شاهنامه هم نمی توانید آن را بیابید. این بیت در طومار و مجلس های نقالی و داستان گویی شفاهی آمده است. کهن ترین جایی که من توانسته ام نشانی از این بیت بیایم، در نسخه ی «طومار نقالان هفت لشکر» است که در سال ۱۲۹۹ مهی نوشته شده است، بی آن که در آنجا گفته شده باشد که این بیت از فردوسی است.
– بیت
«بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی»
در ۴ دست نویس از ۱۵ دست نویسی که پایه ی ویرایش آقای خالقی مطلق بوده است، دیده می شود و در ۱۱ نسخه ی دیگر و نیز در دست نویس کهن شاهنامه ی کتابخانه ی «سن ژوزف» نیامده است؛
– بیت بسیار گزاینده و پست:
«زن و اژدها هر دو در خاک به/ جهان پاک از این هر دو ناپاک به»
در هیچ دست نویسی از دست نویس های کهن شاهنامه دیده نمی شود و بی گمان از فردوسی نمی تواند باشد. در برخی از دست نویس های نزدیک به زمان ما و نیز چاپ های غیرعلمی شاهنامه، این بیت را در «داستان سیاوش» گنجانده اند. کهن ترین جایی که من توانسته ام نشانی از این بیت بیابم، در یکی از دست نویس های «گرشاسپ نامه»ی اسدی توسی است که در سال ۸۶۰ هجری نوشته شده است. حتا ویرایشگر «گرشاسپ نامه»- حبیب یغمایی- هم این بیت را به حاشیه برده و شایسته ندانسته است که در متن کتاب اسدی توسی آورده شود. پیداست که این بیت از سده ی نهم به این سو، زبانزد شده است.
– دو بیت:
«به روز نبرد آن یل ارجمند/ به شمشیر و خنجر به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست/ یلان را سر و سینه و پا و دست»،
که آن را یکی از زیباترین نمونه های آرایه ی ادبی می دانند و گمان می کنند که از شاهنامه است، سروده ی فردوسی نیست و در هیچ دست نویس کهنی از شاهنامه نیامده است.
همواره خواست و پسند شاهنامه خوان ها چنین بوده است که همه ی روایت های ملی و پهلوانی ایران باید در کتابی به نام «شاهنامه» گردآوری شود و آن کتاب هم به نام و سروده ی فردوسی باشد. بر اثر چنین برداشتی است که گذشتگان ما داستان ها و منظومه هایی را به شاهنامه می افزودند که سروده ی فردوسی نبود.
نمی توان ناگفته گذاشت که بسیاری از بیت های افزوده شده به شاهنامه، از دید ادبی، زیبا و استوارند؛ چون شمار بسیاری از کاتبان شاهنامه، مردمان خوش ذوق و بااستعدادی بوده اند که بر اثر نوشتن چندین و چند بارهی شاهنامه، این توانایی را یافته اند که بیت یا بیتهایی نزدیک به سخن فردوسی، به نظم بکشند و بسیاری را به این گمان بیفکنند که آن بیت ها سروده ی فردوسی است.
حمیدرضا در ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۰ در پاسخ به عباسی-فسا @abbasi2153 دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:
بله، حنّا با تشدید در سخنان دیگر سخنوران هم دیده میشود (البته بیشتر مطابق خوانش رایج بدون تشدید است). نمونه از رودکی:
لاله میان کشت بخندد همی ز دور
چون پنجهٔ عروس به حنّا شده خضیب
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰ » لاله میان کشت بخندد همی ز دور ...
حمیدرضا در ۱۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۹ در پاسخ به عباسی-فسا @abbasi2153 دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:
متن تصحیح فروغی همین است (کید سحر). در شرح غزلیات سعدی به سعی استاد فرح نیازکار (چاپ هرمس، ۱۳۹۰، ص ۲۷۵) «کید سحر» فریب جادوگری معنی شده و آمده که به ضحّاک در منابع پهلوی پنج عیب نسبت داده شده است: آز، پلیدی، سحر و جادوگری، دروغ و لاابالیگری که همچنان که مشخص است یکی از این پنج عیب سحر و جادوست.
حمیدرضا در ۱ سال قبل، چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:
به نقل از کانال تلگرامی پرنیان ۷ رنگ یادداشت های ادبی مهدی دهقان:
مصراع سوم این رباعی اغلب در سایتها، مقالات و کتب به صورت نادرست روایت می شود از جمله:
چندین سر و پای نازنین از سر و دست...
چندین سر و پای نازنین و بر و دست...
چندین سر و پای نازنین و دل و دست...
چندین سر و پای نازنین و کف دست...
و ...افزودن حرف «و» بین سر و دست مفهوم اصلی مدنظر گوینده را از بین برده، و شرح معنای بیت را چندان مشکل ساخته که هر کس به نوعی و به زعم خود در جهت اصلاح معنوی مصراع، در چینش کلمات تغییری روا داشتهاست!..
«از سر دست» ترکیبی کنایی است به معنای کاری که چُست و جَلد کنند یا سخنی که بیتامل و اندیشه گویند.
نظامی گوید:
سخن تا چند گویی از سر دست
همانا هم تو مستی هم سخن مستباباافضل:
معلوم نمی شود چنین از سر دست
کین صورت و معنی ز چه در هم پیوست«از سر دست» نیز که در لغت نامه به معنای فیالفور و در حال نوشته شده قرابت ساختاری و معنایی با این ترکیب دارد. همچنین «سر دست» که در معنای فیالفور آمده...
حمیدرضا در ۱ سال قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۱ در پاسخ به مبتدی76 دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:
اسم محبوب او یعقوب بوده. میگوید تو برای من شبیه یوسف هستی برای یعقوب، به همین دلیل من اسمم را عوض کردم و یعقوب گذاشتم. اما، ای کسی که برای من مثل یوسف هستی برای یعقوب، چرا اسم تو یوسف نیست و یعقوب است؟!
حمیدرضا در ۱ سال قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۹ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:
مصرع اشکال وزنی ندارد. احتمالاً جنابعالی و دوست دیگرمان «هیچ آید» را «هیچ، آید» میخوانید در حالی که میبایست «هیچاید» بخوانید. در مواردی که اشکالی میبینید میبایست از دکمهٔ «ویرایش» برای تصحیح استفاده کنید.
حمیدرضا در ۱ سال قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۳ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:
در برخی اشعار خضر خِضِر به کسر ضاد خوانده میشود.
نمونه از حافظ:
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸ » آبی که خِضِر حیات از او یافت ...
علت مضاعف صحیح بودن احتمالی همین ضبط در این رباعی، قافیهٔ آن است که احتمالاً شاعر میخواسته مصرع سوم هم با سایر مصاریع همقافیه باشد.
حمیدرضا در ۱ سال قبل، شنبه ۵ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۵ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۳۰ - حکایت:
یعنی به او نگو صاحب تدبیر زیرا بدبخت است.
در قسمت تصاویر مرتبط تصویر شرح بوستان دکتر خزائلی ذیل هر شعر در دسترس است (در حال حاضر آخرین تصویر، شرح بوستان در پاورقی کتاب نوشته شده). برای گلستان هم شرح گلستان ایشان در دسترس است. هر چند تصویری و غیرقابل جستجوست اما کمک کننده است.
حمیدرضا در ۱ سال قبل، پنجشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۲۵:
به نقل از کانال تلگرام چهارخطی استاد میرافضلی:
گویند که ماه روزه نزدیک رسید
مِنْ بَعد، به گرد باده نتوان گردید
در آخر شعبان، بخورم چندان می
کاندر رمضان، مَست بخُسبم تا عید!جلال عضد یزدی
درگذشته ۷۳۹ ق
..این رباعی که بیت دومش با تغییراتی در شبکههای اجتماعی به اسم خیام آمده، از جلال عضد یزدی شاعر قرن هشتم است. از دیوان جلال عضد، نسخههای خطی زیادی باقی است؛ از جمله دستنویسی که در سال ۸۱۱ ق فراهم آمده و در کتابخانه حمیدیه ترکیه نگهداری میشود و دستنویس مورخ ۸۲۳ ق کتابخانه خدیوی مصر. این رباعی، در هر دو دستنویس هست.
در بعضی مجموعه رباعیات منسوب به خیام، از جمله طربخانه رشیدی تبریزی (تألیف در ۸۶۷ ق)، رباعی به اسم خیام درج شده که همچون بسیاری دیگر از رباعیات این مجموعهها، از عمر خیام نیشابوری نیست و موجب وهن شخصیت این حکیم شاعر است. همه این مجموعهها، بعد از دستنویسهایی که بدان اشاره کردیم، فراهم آمدهاند.
مرحوم همایی، با اینکه گوینده اصلی رباعی را نمیشناخته، در حاشیه این رباعی نوشته است: «این رباعی در اکثر نسخ طربخانه درج شده و به اعتقاد نگارنده جزو رباعیهای مشکوک بلکه مطرود است. برای اینکه غیر از دعوی افراط در شرابخواری هیچ مضمون لطیف و فکر حکیمانهای که متناسب با حکیم خیام باشد، در آن وجود ندارد. قاعده قافیه دال و ذال فارسی و عربی هم در آن رعایت نشده است؛ اگرچه کلمه عید را بعض اساتید جایز الوجهین شمرده و آن را با دال عربی و ذال فارسی هر دو قافیه کردهاند».
..جلال عضد یزدی شاعری غزلسراست و در دیوانش ۴۷ رباعی هم هست که اغلب آنها رباعیاتی متوسط و فاقد شور و حال و حادثه و هیجان است.
..منبع:
جُنگ رباعی، ۴۸۸، ۴۹۴؛ طربخانه، ۱۰۵
●●
«چهار خطی»
پیوند به وبگاه بیرونی
حمیدرضا در ۱ سال قبل، شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۴۴ در پاسخ به کوروش دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:
برای پیدا کردن معنی کلمات میتوانید آنها را انتخاب کنید، روی موبایل کلمهٔ انتخاب شده را لمس طولانی کنید و روی کامپیوتر روی آن دوبار کلیک کنید تا منویی بالای آن ظاهر شود که با انتخاب عنوان «لغتنامه» امکان جستجوی لغت را به شما میدهد.
در این مورد، «سمقونیا» نوعی گیاه دارویی است که به لحاظ تلخی مثل شده است. سعدی نصیحتهایش را به لحاظ تلخی به این گیاه تشبیه کرده که با شیرینی سخنش (که به شِکَر تشبیه شده) تلخی آن گرفته میشود.
حمیدرضا در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۰۳ در پاسخ به نستوه دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲۰:
با سپاس از زحمت و همت شما، متن شعر مطابق فرموده اضافه شد.
حمیدرضا در ۱ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:
از متن سخنرانی «قلهٔ قاف عرفان و شاعرانگی» از استاد محمدعلی موحد، منتشر شده در مجلهٔ بخارا شمارهٔ ۱۲۷ مهر-آبان ۱۳۹۷:
«... به روایت سپهسالار که شاهد عینی مراسم تشییع و دفن مولانا بود و میگوید در آن مراسم شعر سعدی را میخواندند: کاش آن روز که در پای تو شد خار اجل - دست گیتی بزدی تیغ هلاکم بر سر، تا در این روز جهان بی تو ندیدی چشمم، این منم بر سر خاک تو که خاکم بر سر ...»