گنجور

حاشیه‌ها

رحیم غلامی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۱:

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من به جز از کشته ندروی (حافظ شیرازی)

نادر.. در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:

چه کنم تا همه یکی بینم
به یکی در همه نظاره کنم...

مهدی علیزاده در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:

من با صدای استاد شجریان در البوم نوا مرکب خوانی با دو غرل سعدی آشنا شدم که بهترین غزلهایی بودند که تا بحال شنیدم و استاد شجریان هم بجا برای البوم نوا انتخاب کرده بودند ماحصل آن هم شد نوا
درود بر استاد شجریان

آرش دارابیان در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴:

سعید جان حق با شماست حرف "ی" اضافه هست و از وزن عروضی خارج می کنه
تا به حیرت نرسد دیده نمی آرامد
سیل در بحر فراموش کند غوغا را
صحیح هست

حمید چقایی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

همنشینی با کسانی باید که غیر خدا به هیچ چیز و هیچ کس محتاج نیستند. کسی که به غیر خدا دل خوش کند به همان غیر واگذار گردد.
پس همه را از میان بردار غیر او. حتی خود را.
چونان که مولانا در فیه ما فیه گوید:
پیش او دو انا نمی گنجد
تو اما می گویی و او انا
یا تو بمیر پیش او یا او پیش تو بمیرد
تا دویی نماند
اینکه او بمیرد ممکن نیست
نه در خارج و نه در ذهن
پس تو بمیر پیش او تا او در تو تجلی کند و دویی برخیزد.

حسام در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

ضمن عرض سلام. این غزل را استاد شهرام ناظری در آلبوم گل صد برگ، بسیار شور انگیز خوانده اند. بنده و یقینا بسیاری هم نسلان من که اهل ادبیات و موسیقی فاخر بوده اند احیانا با آنچه که گفتم موافق باشند. حقیر تلاش کردم که آن خوانش به غایت دل انگیز را به فهرست آواها اضافه کنم لیکن مع الاسف آلبوم گل صدبرگ در فهرست آثار در دسترس استاد ناظری موجود نبود. تقاضا دارم لطف کنید و قطعه مزبور را اضافه بفرمایید.
با احترام فراوان

مهراب در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

در ضمن وقتی دل متصل بشود به اهل بیت علیهم السلام و قدم به قدم در زندگی آنها را الگو قرار دهیم آنوقت آسوده تر به کارهای روزمره میرسیم.و مثل درویشان نیازی نیست کنج عزلت گزینیم و تارک دنیا شویم!!
حسین کشتی است ولی ناخدا همان خدای مهربان هست که لغت ناخدا برای این بکار می رود چون سکان کشتیهای ظاهری دنیایی در دست انسان است نه خدا ،برای همین می گویند ناخدا.
ولی در بحث عرفانی سکان زندگی انسان دست خداوند است و کشتی که ما را به ساحل نجات می رساند و هدایتمان می کند حسین ع است. پس اگر احیانا از کشتی هم سقوط کنیم ولی خود را دست ناخدا سپرده باشیم، ناخدا ما را نجات می دهد و سوار بر کشتی می کند تا به ساحل یقین برسیم که آنجا می شود مامن( محل امن) برای مومن( به امنیت رسیده).
اما در اینجا باید مواظب سقوط باشیم که گاهی وقتها انقدر از کشتی دور می شویم و در ظلمت و سیاهی محو می شویم که نجات میسر نیست.

صدرالدین باریک‌بین در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۷ - نکوهش نکوهیده:

ببخشید "جعل" یعنی چی؟

مهراب در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

احسان متنی رو گذاشته که به عقل این بنده حقیر چنین آمد که:
انسان هر قدر شناگر ماهری باشد در طوفان دریا غرق میشود و بالاخره یه جایی کم می آورد و توانش تمام میشود.
کشتی همان سفینه نجات حسین ع و نوح است.
هم انسان به مقصد میرسد هم رنج آن کمتر است چون سکان آن دست ناخداست.
پسر نوح گفت من بالای کوه می روم تا غرق نشوم ولی نتوانست خود را نجات دهد.
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجات
کشتی و مصباح همان صراط مستقیم است.کوتاه ترین راه و پر سرعت ترین راه ، راه ولایت اهل بیت است.چرا که اگر بر کشتی هم سوار باشی و چراغ و قطب نما نداشته باشی در شب ابری هم راه را گم میکنی.

صدرالدین باریک‌بین در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۰ - نیکی دل:

عجب بانوییه این پروین اعتصامی.این حکمت ها از کجا به ایشون رسیده؟

مهراب در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

آقای عمار لو لطفا نسخه ای را که دارید بگذارید

محمد در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۳ - در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه:

بیت دوم قافیه ضیا هست که صبا نوشته شده است

علی خیاط در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۳۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰:

کل این مشکلات ناشی از مفهوم خداست ،درفلسفه خدا به صورت مثال مطلق تعریف می سود یعنی چیزی که شامل همه چیز است بطور اشکار و در عین حال هر جزبی بطور پنهان شامل کل است مثل بدن انسان یک واحد است که میلیاردها سلول را بطور اشکار در بر می گبرد ولب هر جزیی نیز کل خصوصیات کل را دارد بدین دلیل اگر یک قطره اب دهان یا ناخن کسی را بگیرند کل را مشخق می کند ،جهان هست همین است وحدت در کترت و کترت در وحدت و در مذهبنام ای را خدا میذارند ولی این خدا دین خارج از ما توصیف شده و در مقابل ما و بوجود اورنده جهان هستی و در نتیجه تمام این تناقضات بوجود می اید

فیض بارش در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۰۹ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۲:

جناب صالحی،
"کور ها" اصلن شعر را بی مفهوم و شاعر رند را زیر سوال می برد، واژه "کو را" خیلی خوب معنی شعر را افاده میکند و جناب رهی دهگذر خیلی خوب را تان تشریح کرده

مختار تنهایی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۵۷ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۳:

صدبوسه مهربرجبین میزندش.

ایرج دریکوند در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹۸:

در مصرع اول با توجه به اینکه عراق و لورستان اسم مکان هستند واژۂ شاد بی ربط و نا همگن به نظر می رسد .
احتمالا به سبب اشتباه چاپی بجای شام نوشته شده شاد.
گر شامم و گر عراق و گر لورستان

مختار تنهایی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۵۴ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۳:

صد بوسه مهر بر جبین میزندش.

همایون در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:

حمید رضای عزیز سپاس از نظر با ارزش و خیرخواهانه
آن نگرش تنگ نظرانه بیشتر به مذهبی‌های متعصب و صوفی‌های متظاهر بر می‌‌گردد
جلال دین پیرو نو شدن و تازگی است که اصل همه دانش‌ها بر چنین نگرشی استوار است
اما مقایسه عرفان و رازورزی در هستی‌ با دانش ریاضی و فیزیک و پزشکی و غیره، و خوار شمردن آن، یک قضاوت نارس و داوری بیدادگرانه ایست که دوستان زیادی به آن می‌‌پردازند
دانش بشر بطور خودکار و با گذشت زمان به پیش می‌‌رود نه کسی‌ میتواند جلوی آنرا بگیرد و نه به مخالفت با آن بر خیزد مگر کسانی که اینجا سنگین دلان نامیده می‌‌شوند
اما عرفان که شناخت انسان از انسان و ویژگی‌‌های آن است در دانشگاه‌ها تدریس نمی شود هر چند دانش روان شناسی چند دهه است که پیدا شده و بیشتر به روان پریشی و روان نژندی ناشی‌ از زندگی‌ صنعتی و دنیای سرمایه داری متمرکز است، عرفان گشودن معنی‌‌ها و نوسازی آنها را پی‌ میگیرد که این معنی‌‌ها شادی و تازگی و خرمی انسان و هستی‌ را نمایندگی و راهبری می‌‌کند و فضا را برای پرواز روح و روان انسان باز می‌‌کند و در جای خود از ارزش بی‌ اندازه‌ای برخوردار است، همچون نوری که نشاط و همواری را برای انسان می‌‌آورد و انسان را به لطافت درخورد او می‌‌رساند تا از خشکی و ستیز و جنگ، به صلح و یگانگی برساند و هر روز نگاهی نو، جستنی نو، و راهی‌ نو و آهنگی نو پدید آورد
ادیان هم می‌‌خواستند این کار را بکنند اما نتیجه عکس دادند و انسان‌ها را گروه گروه و ستیزه خو ساختند زیرا به معنی‌‌ها نپرداختند بلکه بیشتر به نشانه‌ها و دنباله روی‌ها روی آوردند
دانش نیز امروزه هر لحظه معنی‌ نوی می‌‌آفریند که تا دیروز نبود، جلال دین خود بسیار به علوم زمان خود مسلط بود، عرفان شمس و جلال دین از عشق می‌‌گوید همان عشقی‌ که امروزه بیش از همه نزد فیزیکدان‌ها و ریاضی دان‌ها یافت میشود و از مستی می‌‌گوید که بیش از همه نزد کسانی است که شادی انسان‌ها را جستجو می‌‌کنند

آورره در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

لا یات بمثلها اعادیک ........
دشمنان تو هم مانند این کار نمی کنند
یاقاتلتی بسیف لحظ.... والله قتلتنی بهاتیک
ای کسی که مرا با چشمشر چشمت کشتی....
بخدا مرا با آن دو چشم کشتی

رجبی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

قدیما چند ماه با دوستان جامعه المقدمات خواندم . اولش نوشته اول العلم معرفت الجبار و آخر العلم تفیض الامور . یعمنی اول علم شناخت خداست . و آخر علم واگذار کردن کارها به خدا است . شناخت خدا به اندازه شناخت تک تک موضوعات این جهان وسعت دارد . تازه پس از شناخت هر موضوع بدون کمک خدا تسلط بر آن موضوع امکان پذیر نیست . انسان امروز وانسان فردا با خواست خدا به علوم دست پیدا میکنند . و هر چه بیشتر مییابند بیشتربه کسترش و عظمت علم هستی آشنا میشوند . در همان جلسات گفته میشد که بعضی از افراد با اتمام کتاب جامعه المقدمات خود را عقل کل می یافتن و این لحظه سقوط است در نردبان اول و در پله آخر . باید سر در زیر پای هر نردبان متواضعانه به زمین انداخت . افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخرد آب زمینی که بلند است

۱
۲۵۷۵
۲۵۷۶
۲۵۷۷
۲۵۷۸
۲۵۷۹
۵۵۲۶