گنجور

 
مولانا

عاشقان را جست و جو از خویش نیست

در جهان جوینده جز او بیش نیست

این جهان و آن جهان یک گوهر است

در حقیقت کفر و دین و کیش نیست

ای دمت عیسی دم از دوری مزن

من غلام آن که دوراندیش نیست

گر بگویی پس روم نی پس مرو

ور بگویی پیش نی ره پیش نیست

دست بگشا دامن خود را بگیر

مرهم این ریش جز این ریش نیست

جزو درویشند جمله نیک و بد

هر که نبود او چنین درویش نیست

هر که از جا رفت جای او دل است

همچو دل اندر جهان جاییش نیست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۴۲۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۴۲۵ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عطار

هرکه او همرنگ یار خویش نیست

عشق او جز رنگ و بویی بیش نیست

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
جهان ملک خاتون

در فراقت جز غمم کس پیش نیست

وز وجودم جز خیالی بیش نیست

خاطرم ریش است در هجران تو

مشکل آن کم جز نمک بر ریش نیست

پادشاه صورت و معنی تویی

[...]

نشاط اصفهانی

عاشقان را جنبشی از خویش نیست

از دو سو یک میل باشد بیش نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه