عبدالله در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:
در خندهی غنچه بین که با تنگدلی
احمد در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۳:
در تعریفی مختصر و موجز( و البته سطحی)، شریعت یعنی عمل به دستورات دین و طریقت کیفت انجام آن است
ابوسعید عارف بزرگ در اینجا درکمترین حجم، کیفت این دو واژه را تعریف فرموده است که خود یک مثنوی پاسخ است:
بدیهی است که منظور از دوست، خداوند است. میگوید: وقتی پیام و دستور خداوند رسید، خودت را آماده انجام کن (شریعت) طریقه، ان نیست که فضولی پیشه کنی که چرا این؟، چرا آن؟ با عشق آنجام بده
فوآد ترشیزی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۴۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۶:
فکر میکنم کلمهی آخر مصراع چهارم باید به «آید» بدل شود.
مهربان در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:
کاملا مشخصه که خیام دانشمندی بوده که به فکر کشف حقایق جهان بوده و وقت خودش را با دین داشتن و نداشتن کسی نمیگرفت مثل خیلی از مذهبیون و غیرمذهبیون همین نسل که اصرار دارن حرف خودشون رو ثابت کنن.
لذا خیام به صراحت بیان میکند که: شاد و مفید باش و پی کشف دین و اسرار نامعلوم جهان نرو.
مهران در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۶ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ (در میکده میکشم سبویی - باشد که بیابم از تو بویی):
آن رفت که رفتمی به مسجد
اینک چو قلندران شب و روز
در میکده می کشم سبویی*باشد که بیابم از تو بویی ترجیع بند عراقی
نوری در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶:
بیت آخر تصحیح گردد: سعدی چراغ می کُشد اندر شب فراق ...
کتایون فرهادی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۱ - طنز و انکار کردن پادشاه جهود و قبول ناکردن نصیحت خاصان خویش:
شرح و تفسیر بیت 869
این عجایب دید آن شاه جهود / جز که طنز و جز که انکارش نبود
شاه جهود این همه شگفتی و عجایب دید ولی کاری جز تکذیب و تمسخر و انکار نکرد .
شرح و تفسیر بیت 870
ناصحان گفتند از حد مگذران / مرکب استیزه را چندین مران
نصیحت کنندگان به شاه گفتند در بیداد و ستم و انکار حقیقت اینقدر پافشاری مکن و توسن سرکش ستیزه گری را اینقدر به شتاب مران .
شرح و تفسیر بیت 871
ناصحان را دست ، بست و بند کرد / ظلم را پیوند در پیوند کرد
ولی او نصیحت کنندگان را به بند و زنجیر کشید و بیداد و ستم را از حد در گذرانید و روز به روز بر ستمکاریش بیفزود .
شرح و تفسیر بیت 872
بانگ آمد ، کار چون اینجا رسید / پای دار ای سگ که قهر ما رسید
از بارگاه الهی ندا در رسید . حالا که کار گستاخی و وقاحت تو (شاه) بدینجا رسید پس ای سگ سیرت منتظر باش که قهر و عذاب ما بر تو نازل شود .
شرح و تفسیر بیت 873
بعد از آن ، آتش چهل گز برفروخت / حلقه گشت و ، آن جهودان را بسوخت
زان پس آتش به اندازه چهل متر شعله ور شد و به شکل حلقه درآمد و همه جهودان را احاطه کرد و سوزاند .
شرح و تفسیر بیت 874
اصل ایشان بود ز آتش ابتدا / سوی اصل خویش رفتند انتها
اصل آن حق ستیزان از همان اول هم آتش بود پس سرانجام به اصل خود بازگشتند .
شرح و تفسیر بیت 875
هم ز آتش ، زاده بودند آن فریق / جزوها را سوی کل آمد طریق
آنان زاده آتش بودند و مسلما جزوها به سوی کل باز می گردند . [ طبق تصریح قرآن کریم و ماثورات دینی ، اصل آدمی از خاک است لیکن در اینجا اصل آن تبهکاران را آتش می داند . چرا ؟ چون اصل آدمیان از نظر تکوینی خاک است ولی از نظر وصفی ، انسان ها یا مظهر نور حق اند و یا نار ابلیس . نوریان همانا پاکان و صالحان اند و ناریان همانا پلیدان و شیطان صفتان . چرا که شیطان مظهر قهر حق است و زاده آتش . توضیح بیشتر دو بیت اخیر در شرح بیت 763 همین دفتر آمده است . ]
شرح و تفسیر بیت 876
آتشی بودند مومن سوز و بس / سوخت خود را ، آتش ایشان چو خس
آن بیداد گران آتشی بودند که فقط اهل ایمان را می سوزاندند اما آن آتش آنان را نیز همچون خار و خاشاک بسوزانید . [ طبق اصل جواب عمل ، خود در آتشی که افروخته بودند سوختند .
شرح و تفسیر بیت 877
آنکه بوده ست امه الهاویه / هاویه آمد مر ، او را زاویه
آن کسی که اصل و گوهرش جهنم (هاویه) باشد باز همان دوزخ جایگاه اوست . [ هاویه به معنی سقوط کننده و یکی از نامهای دوزخ است . در آیات 8 و 9 سوره قارعه آمده است ” اما کسی که ترازوی کردار نیکش سبک باشد جایگاهش در ژرفای دوزخ است ” اینکه قرآن کریم آتش دوزخ را به هاویه توصیف کرده از ره مجاز عقلی است زیرا دوزخ سقوط نمی کند بلکه دوزخیان سقوط می کنند . ام به معنی مادر یا اصل هرچیز می باشد و در اینجا به معنی جایگاه و پناهگاه آمده است . همانطور که طفل به مادرش پناه می برد . دوزخیان نیز پناهی جز دوزخ ندارند . ]
شرح و تفسیر بیت 878
مادر فرزند ، جویای وی است / اصلها مر فرعها را در پی است
مادر فرزند همیشه در طلب فرزند خویش است زیرا اصل ها همیشه دنبال فرع ها هستند . [ دوزخ به یک اعتبار ، صورت قهر الهی و تجسم اعمال شر و زشت است که آن نیز ظهور قهر و غضب خداست بر بنده ای که اعمال شر از او صدور می یابد . مولانا بدین جهت که میان بدکاران و قهر و غضب الهی کشش و گرایشی وجود دارد نتیجه می گیرد که بدکاران همواره به مظاهر قهر که اعمال و نیات زشت است توجه دارند و سرانجام نیز به صورت قهر که دوزخ است باز می گردند . به هر صورت منظور مولانا این است که ” هر کس طبیعت دوزخی داشته باشد یعنی صفات و کردار و رفتار و گفتارش دوزخی باشد همان اوصاف و احوال در او تجسم می یابد و به اصل خود رجوع می کند . ]
شرح و تفسیر بیت 879
آب اندر حوض اگر زندانی است / باد نشفش می کند کارکانی است
برای مثال ، اگر چه آب در حوض زندانی است ولی باد آنرا به سوی خود می کشد و جذب می کند زیرا آب یکه از عناصر اربع است . [ نشفش به معنی به سوی خود کشیدن است و منظور از ارکانی که منسوب به ارکان است عناصر اربعه می باشد . ]
– هوا رطوبت آب را به خود جذب می کند و از آن رطوبت ، بخار و ابر تولید می شود و باران از ابر می بارد و آب به اصل و معدن خود باز می گردد . این استدلال تمثیلی در اثبات این مطلب است که هر فرعی و جزوی به اصل و کل خود رجوع دارد .
شرح و تفسیر بیت 880
می رهاند می برد تا معدنش / اندک اندک ، تا نبینی بردنش
باد آن آب را از حوض یا استخر نجات می دهد و اندک اندک آن را از زندان حوض آزاد می سازد تا تو متوجه این امر نشوی .
شرح و تفسیر بیت 881
وین نفس ، جان های ما را همچنان / اندک اندک دزدد از حبس جهان
هر نفسی که ما می کشیم گامی است به سوی مرگ و رهایی روح ما از زندان این دنیا . [ حضرت علی (ع) می فرماید : نفس های انسان ، گام هایی است به سوی مرگ او . ]
شرح و تفسیر بیت 882
تا الیه یصعد اطیاب الکلم / صاعدا منا الی حیث علم
کلمات پاکیزه از جانب ما به بارگاه الهی صعود می کنند و به جایی می روند که فقط خدا از آن خبر دارد . ( قسمتی از آیه 10 سوره فاطر ) .
– مفسران قران منظور از کلم (جمع کلمه) را کلمه شریفه “لااله الالله و سبحان الله و الحمدالله” می دانند و طبرسی آنرا به “طاعات” تفسیر کرده است .
شرح و تفسیر بیت 883
ترتقی انفاسنا بالمتقی / محتفا منا الی دارالبقا
نفس های ما به برکت پاکیزگی معنوی به بارگاه الهی صعود می کند و این نفس های پاک به سان ارمغانی است از ما برای سرای جاودان . [ در اینجا نیز مراد از نفس های پاک ، ذکر و نیایش است . ]
شرح و تفسیر بیت 884
ثم تاتینا مکافات المقال / ضعف ذاک رحمة من ذی الجلال
آنگاه در پاسخ به این ذکر و نیایش پاک ، دو چندان پاداش به ما می رسد و این از روی رحمت خداوندی است که شکوهمند و بزرگوار است .
شرح و تفسیر بیت 885
ثم یلجینا الی امثالها / کی ینال العبد مما نالها
آنگاه حق تعالی ما را به نظایر و امثال آن تسبیح و نیایش باز می گرداند تا بنده به سبب عبادت مجدد ، مراتب و کمال دیگری کسب کند .
شرح و تفسیر بیت 886
هکذی تعرج و تنزل دایما / ذا فلازلت علیه قایما
بدینسان ذکر و تسبیح ما همواره بالا می رود و رحمت حق پائین می آید تا بنده به کمال برسد .
شرح و تفسیر بیت 887
پارسی گوییم ، یعنی این کشش / ز آن طرف آید که آمد آن چشش
حالا دیگر باید فارسی حرف بزنیم : این کشش روح انسانی از طرفی می آید که از آنجا طمعی از معرفت چشیده شده باشد .
شرح و تفسیر بیت 888
چشم هر قومی به سویی مانده است / کان طرف یک روز ، ذوقی رانده است
هر قومی چشم به جانبی دوخته است و همیشه متوجه طرفی است که از آن طرف احساس ذوق و لذتی داشته باشد . [ این بیت به سادگی بیان می دارد که هرکس بدانچه ملایم طبع و سرشت اوست جذب می شود پس کشش ، فرع بر چشش است مثلا وقتی انسان از طعامی می چشد اگر آن طعام ملایم طبع او باشد بدان میل و کشش پیدا می کند . نیکلسون در بیان منظور دو بیت اخیر می گوید : حق تعالی با لطف بیکران خویش به ما احساس و ادراک روحانی ( چشش = ذوق ) عطا فرموده است تا آنکه ما به قدر استعدادی که بدان آفریده شدیم نسبت به او معرفت حاصل کنیم . آنچه ما را به سوی حق می کشد عشق و حکمت الهی است که ما را به هستی در آورد . ]
شرح و تفسیر بیت 889
ذوق جنس از جنس خود باشد یقین / ذوق جزو از کل خود باشد ببین
مسلما همیشه میان یک جنس با جنس هم سنخ خود جاذبه و کششی وجود دارد و اصولا هر جزئی نسبت به کل خود دارای میل و کشش است و تو این حقیقت را باید ببینی . [ بنابراین میان اجزا و کل خود مجانست و الفت وجود دارد و این امر موجب پیوستگی و اتصال آنها می شود . ]
شرح و تفسیر بیت 890
یا مگر آن قابل جنسی بود / چون بدو پیوست ، جنس او شود
یا ممکن است که ظاهرا جنس موجودی با جنس دیگری فرق کند ولی استعداد و قابلیت همجنس شدن با آن را دارد . یعنی همینکه به موجودی دیگر پیوست. با او همجنس شود . [ هر کس بالقوه قابلیت خوب و بد شدن را دارد . اگر شرایط فراهم آید استعداد بالقوه به فعلیت می رسد . ]
شرح و تفسیر بیت 891
همچو آب و نان که جنس ما نبود / گشت جنس ما و اندر ما فزود
برای مثال ، آب و نان که ظاهرا همجنس انسان نیستند ولی همینکه داخل بدن انسان می شوند همجنس او می گردند و سبب رشد و نمو او می شوند .
شرح و تفسیر بیت 892
نقش جنسیت ندارد آب و نان / ز اعتبار آخر ، آن را جنس دان
آب و نان از لحاظ شکل و صورت ، نقش و جنسیت انسان را ندارد ولی همینکه به بدن انسان داخل شد جزء بدن او می گردد . [ سبب جذب بر چهار گونه است . 1- جذب جنس به جنس خود 2- جذب جزو به کل خود مانند اجزای زمینی که به سوی کره خاکی رود 3- جذب جنسیت بالقوه و آنچه قابل جنسیت است مانند نان و آب و انواع خوردنی ها و آشامیدنیها که بالفعل همجنس انسان نیست ولی پس از هضم شدن جزو بدن او شود 4- پندار و نمایش جنسیت که منشاء جذب دروغین و ناپایدار است که در ابیات بعدی شرح داده می شود . ]
شرح و تفسیر بیت 893
ور ز غیر جنس باشد ذوق ما / آن مگر مانند باشد جنس را
و اگر ذوق و کشش ما متوجه امری شود که با ما همجنس نباشد بلکه فقط صورتا مشابهتی با ما داشته باشد .
شرح و تفسیر بیت 894
آنکه مانند است ، باشد عاریت / عاریت باقی نماند عاقبت
در ادامه بیت قبل : این ذوق و جذب ظاهری پایدار نمی ماند و از میان می رود زیرا سبب این ذوق تنها مشابهت ظاهری بوده است و چنین چیزی عاریتی و عرضی است و باقی نمی ماند .
شرح و تفسیر بیت 895
مرغ را گر ذوق آید از صفیر / چونکه جنس خود نیابد ، شد نفیر
برای مثال اگر پرنده ای مجذوب آواز صیادی شود به این خیال که او هم پرنده ای همجنس اوست . وقتی به دنبال آن آواز برود و متوجه شود که آواز دهنده انسانی است که به تقلید پرندگان نغمه سرائی می کند ، از او می رمد زیرا آن شخص همجنس پرنده نیست و ای بسا برای صید کردن او نغمه سرائی می کند .
شرح و تفسیر بیت 896
تشنه را گر ذوق آید از سراب / چون رسد در وی ، گریزد ، جوید آب
مثال دیگر : هر گاه شخصی تشنه ، سراب را در بیابان مشاهده کند نسبت به آن میل و جاذبه ای پیدا می کند زیرا سراب همچون آب به نظر می رسد ولی همین که بدان نقطه رسید از آن می گریزد و باز به دنبال آب می رود . [ این هم مثالی بود برای نوع چهارم کشش . ]
شرح و تفسیر بیت 897
مفلسان گر خوش شوند از زر قلب / لیک آن رسوا شود در دار ضرب
مثال دیگر : اگرچه گدایان با دریافت سکه های تقلبی شادمان شوند ، ولی وقتی آن سکه ها در ضرابخانه وارد می شود و محک بخورد معلوم می شود که تقلبی بوده است .
شرح و تفسیر بیت 898
تا زراندودیت از ره نفکند / تا خیال کژ تو را چه نفکند
مبادا که سکه های تقلبی فریبت دهد . زنهار تا خیالات ناراست تو را به چاه گمراهی و شقاوت نیفکند . [ ای طالب حقیقت ، بسیارند کسانی که خود را به طلای حرف حق می آرایند ولی حقیقت در باطن آنان ریشه ندارد . مبادا که فریفته این گندم نمایان جو فروش شوی . ]
شرح و تفسیر بیت 899
از کلیله باز جو آن قصه را / واندر آن قصه طلب کن حصه را
برو آن حکایتی که در بسط این مطلب خواهیم آورد از کتاب کلیله و دمنه بخوان و از آن حکایت بهره ای بگیر . یعنی از آن به قدر ظرفیت و استعدادت نکته های معنوی را دریافت کن .
کتایون فرهادی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۰ - عتاب کردن آتش را آن پادشاه جهود:
شرح و تفسیر بیت 823
رو به آتش کرد شه ، کای تندخو / آن جهان سوز طبیعی خوت کو ؟
آن شاه جهود رو به آتش کرد و گفت : ای آتش تیز و تند ! کو آن خاصیت طبیعی و جهان سوز تو ؟ توئی که جهانی را به آتش می کشی پس کو آن گوهر آتشینت؟
– این بخش مطابق است با مشرب اشاعره ، آنان بر خلاف آنچه تصور می شود به صدور معلول از علت عقیده دارند . منتهی رابطه ضروری علت و معلول را قبول ندارند . از اینرو اشعری می گوید : بین حوادث و پدیده ها رابطه الزامی وجود ندارد لذا تخلف معلول از علت جایز است چرا که همه امور مستقیما متکی است بر قدرت و مشیت الهی . پس امکان دارد که آتش وجود داشته باشد و در عین حال نسوزاند . زیرا طبع سوزاندن را خداوند به آتش داده و هر گاه اقتضا کند می تواند آن طبع را از آتش بگیرد . توضیحات بیشتر در شرح بیت 833 همین بخش آمده است .
شرح و تفسیر بیت 824
چون نمی سوزی ؟ چه شد خاصیتت ؟ / یا ز بخت ما دگر شد نیتت ؟
برای چه دیگر نمی سوزانی ؟ خاصیت تو چه شد ؟ شاید از طالع بد ماست که خاصیت تو عوض شده است ؟
شرح و تفسیر بیت 825
می نبخشایی تو بر آتش پرست / آنکه نپرستد تو را او چون برست ؟
ای آتش ! در جائی که حتی به آتش پرست هم رحم نمی کنی چطور ممکن است کسی که تو را نمی پرستد از قهر تو نجات یابد ؟
شرح و تفسیر بیت 826
هرگز ای آتش ! تو صابر نیستی / چون نسوزی ؟ چیست قادر نیستی ؟
ای آتش ! تو که در سوزاندن صبری نداری پس چرا اینک نمی سوزانی ؟ چه شده که نمی توانی بسوزانی ؟
شرح و تفسیر بیت 827
چشم بند است این عجب یا هوش بند / چون نسوزد آتش افروز بلند ؟
شگفتا ! آیا این حالت عجیب آتش نوعی چشم بندی است یا نمودی است که عقل و هوش مرا از کار انداخته است ! چطور ممکن است که چنین اخگر بلند و نیرومندی نسوزاند .
شرح و تفسیر بیت 828
جادوی کردت کسی یا سیمیاست / یا خلاف طبع تو از بخت ماست ؟
آتشا ! آیا کسی ترا جادو کرده و یا این حالت غریب تو از خوارق عادات ماست ؟ یا آنکه وارونه شدن طبع تو از بخت بد ماست .
شرح و تفسیر بیت 829
گفت آتش : من همانم ، آتشم / اندر آ ، تا تو ببینی تابشم
آتش به زبان حال گفت : من همان آتشم که مرا می شناسی . بیا داخل من شو تا گرما و سوزندگی مرا ببینی .
شرح و تفسیر بیت 830
طبع من دیگر نگشت و عنصرم / تیغ حقم ، هم به دستوری برم
طبع و خوی من دگرگون نشده و عنصرم تبدیل نیافته است من شمشیر حضرت حق تعالی هستم و مغلوب اراده او و تنها به اذن او می برم . [ عنصر ماده ای است بسیط که قابل تجزیه به غیر خودش نباشد . جرجانی گوید : عنصر ، اصلی است که اجسام مختلف الطبایع از آن بوجود آید و آن چهار چیز است . خاک ، آب ، هوا ، آتش . ]
شرح و تفسیر بیت 831
بر در خرگه ، سگان ترکمان / چاپلوسی کرده پیش میهمان
برای مثال ، سگان ترکمن در آستانه خیمه صاحب خود ، در برابر میهمان صاحب خیمه چاپلوسی و مدارا می کنند .
شرح و تفسیر بیت 832
ور به خرگه بگذرد بیگانه رو / حمله بیند از سگان ، شیرانه او
ولی اگر یک فرد ناشناس بخواهد از حوالی خیمه بگذرد . آن وقت است که با حمله شیرآسای آن سگان روبرو می شود .
شرح و تفسیر بیت 833
من ز سگ کم نیستم در بندگی / کم ز ترکی نیست حق ، در زندگی
من (آتش) در بندگی کمتر از سگ نیستم و حضرت حق تعالی در قدرت و حیات کمتر از یک ترکمن نیست .
– مطابق نظر اشعریان و صوفیان ، جمیع ممکنات بدون واسطه ، مستند به حق است و هر چه در وجود می آید تحت تاثیر قدرت اوست و حق تعالی قادر و مختار است و هیچ جیز بر او واجب نمی شود و حوادثی که متعاقب یکدیگر وقوع می پذیرد برای آن است که عادت بر او جاری شده و میانه آنها علاقه ای وجود ندارد و فی المثل سوختن که از آتش به ظهور می رسد و یا رفع عطش که از خوردن آب حاصل می گردد بدان سبب نیست که آتش یا آب به خودی خود می سوزاند و یا تشنگی را بر طرف می کند . بلکه حق تعالی عادت بر این قرار داده است که این نتیجه از آتش و آب به ظهور رسد و هرگاه اراده کند آتش و آب ، این خاصیت را ندارد . مولانا در این ابیات به این عقیده نظر دارد و تمثل آتش به سگ ترکمان برای آن است که سگ میان آشنا و بیگانه فرق می گذارد و از وی دو فعل مخالف صادر می گردد .
شرح و تفسیر بیت 834
آتش طبعت اگر غمگین کند / سوزش از امر ملیک دین کند
ای انسان ، اگر آتش طبعت تو را به غم دچار سازد بدان که آن سوزش به فرمان آن شاه دین است .
شرح و تفسیر بیت 835
آتش طبعت اگر شادی دهد / اندرو شادی ، ملیک دین نهد
و اگر آتش طبعت تو را به شادمانی می رساند آن شادی را شاه دین یعنی خداوند در تو نهاده است . [ پس دو حالت متضاد غم و شادی هم از طبع تو برنخاسته است بلکه ناشی از مشیت الهی است . در ابیات اخیر ذهن مولانا از آتش مادی به آتش باطنی معطوف شده است . زحمت و عذاب را از بی ایمانی و نافرمانی ، لذت و مسرت را از رحم ، محبت و ایمانی می داند که خداوند در آغاز آفرینش ، روح انسانی را با آن سرشته است . ]
شرح و تفسیر بیت 836
چونکه غم بینی ، تو استغفار کن / غم به امر خالق ، آمد کارکن
وقتی قلبت به اندوه دچار آمد طلب مغفرت کن که طلب مغفرت از فشار غم و اندوه می کاهد . زیرا غم به فرمان آفریدگار فعالیت می کند و خداوند قادر است آنرا از صحیفه دل آدمی بزداید .
شرح و تفسیر بیت 837
چون بخواهد ، عین غم ، شادی شود / عین بند پای ، آزادی شود
اگر خداوند بخواهد ذات غم به شادی تبدیل شود و ذات “پای بند” موجب آزادی شخص گردد . [ غم و شادی نیز تاثیر فعل الهی است . اوست که می تواند شادی را به غم و غم را به شادی تبدیل کند . پس به جای آنکه به اسباب مجازی دل سپاری به مسبب الاسباب روی آور . ]
شرح و تفسیر بیت 838
باد و خاک و آب و آتش بنده اند / با من و تو مرده ، با حق زنده اند
عناصر چهارگانه طبیعت یعنی باد و خاک و آب و آتش ، بندگی خدا را می کنند و مطیع اوامر او هستند . اینها هر چند نسبت به من و تو جان ندارند ولی نسبت به حضرت حق زنده اند . [ مصراع دوم یکی از مسائل مهمی است که مولانا به کرات آن را مطرح کرده است و آن زنده بودن و شعور داشتن جمادات است . حکیم سبزواری در توضیح این مطلب نکته جالبی را بیان داشته است . او می گوید : از مسلمات عقل و نقل این است که خداوند با همه چیز و در همه جا هست که آنرا اصطلاحا معیت گویند . در جایی که معیت روح با جسم ، موجب حیات جسم می شود . چگونه ممکن است که معیت حضرت حق با موجودات جهان موجب حیات آنها نشود . ]
شرح و تفسیر بیت 839
پیش حق ، آتش همیشه در قیام / همچو عاشق ، روز و شب ، پیچان مدام
در محضر حضرت حق تعالی آتش همواره بر پا ایستاده است و این آتش بسان عاشقی است که روز و شب در هوای معشوق در تب و تاب است .
شرح و تفسیر بیت 840
سنگ ، بر آهن زنی ، بیرون جهد / هم به امر حق ، قدم بیرون نهد
اگر سنگ چخماق را بر آهن بکوبی از آن آتش می جهد اما این پدیده نیز به امر خداوند صورت می گیرد هر چند که در ظاهر از طریق برخورد سنگ و آهن است . [ مولانا اکنون به طریق مثل ، سنگ چخماق و آهن را وسیله ای برای ظهور فعل الهی می شمرد . او می گوید : من هم به تجربه می دانم که از برخورد این دو شی ، آتش پدید می آید ولی باید بدانی تقدم سببی سنگ و آهن بر آتش ، تنها وسیله ای است برای ظهور قدرت و مشیت الهی . والا سبب حقیقی جهیدن آتش ، برخورد این دو شی نیست . همینطور آب ذاتا رافع تشنگی و یا رویش و سرسبزی گیاهان نیست . بلکه ابزار ظهور قدرت الهی است . ]
شرح و تفسیر بیت 841
آهن و سنگ ستم بر هم مزن / کین دو می زایند همچون مرد و زن
آهن و سنگ ستم را بر هم مکوب که این دو مانند مرد و زن فرزند خود را متولد می کنند . [ هرگاه آهن نفس و سنگ هوی را با هم جفت کنی از ازدواج این دو ، فرزند فسق و فجور زاده شود . پس ستمکاری موجب پیامدهای ناگواری شودکه نه تنها مظلومان را بسوزد بلکه خود ظالم را نیز بسوزاند . ]
– مولانا در اینجا به مناسبت مثال سنگ و آهن ، به موضوع “جزای عمل” منتقل می شود و ظلم و ستم را به سنگ و آهن تشبیه می کند زیرا آن دو موجد آتش می شوند . یعنی اعمال ظالمانه تبعات ویرانگری دارد .
شرح و تفسیر بیت 842
سنگ و آهن ، خود سبب آمد ، ولیک / تو به بالاتر ، نگر ای مرد نیک
اگر چه سنگ و آهن سبب وجود آتش و شراره است ولی ای نیکمرد تو به مرحله بالاتر چشم بدوز که در آن مرحله خداوند تعالی است که علل و اسباب را خلق می کند .
شرح و تفسیر بیت 843
کین ، سبب را آن سبب آورد پیش / بی سبب کی شد سبب هرگز ز خویش ؟
این سبب ظاهری را آن سبب یاطنی به ظهور آورده و موثرش کرده است زیرا بدون سبب حقیقی ، سبب مجازی چگونه می تواند پدید آید . [ در واقع خداوند کلیه علت ها و معلول ها را می آفریند در صورتی که منطقا چنین به نظر می رسد که هر علتی ، معلول عللت دیگر است . ولی باریتعالی این سببیت را در ممکنات نهاده است . چنانکه آهن وسنگ چخماق که وسیله ظهور ، آتش است . این دو تحت تاثیر عوامل دیگر قرار دارند .
شرح و تفسیر بیت 844
و آن سبب ها کانبیا را رهبر است / آن سبب ها ، زین سبب ها برتر است
آن سبب ها که انبیا را رهبری می کند از این سبب های ظاهری برتر و بالاتر است زیرا آن سبب های عالی ، همانا اسماء و صفات الهی هستند . [ این بیت و دو بیت بعدی توجه و التفات است از اسباب ظاهری به اسباب غیبی که اسباب نخستین از را حس و یا عقل ، ادراک می شود و اسباب دومین از طریق کشف و ذوق و این اسباب دومین هانا اسماء و صفات الهی است که سلسله علل و اسباب به آنها منتهی می گردد و در اسباب ظاهری تصرف می کنند . بدان گونه که گاه اثر و نتیجه بر آنها مترتب می شود و گاهی نیز آنها را بی کار می کنند . چنانکه از تاثیر باز می مانند . مثلا اسم شریف رازق که از اسماءالله است . سبب حقیقی مرزوق شدن موجودات است و کار و تلاش آنها سبب مجازی است . یا اسم شافی سبب حقیقی درمان شدن مریض است و طبیب و دارو ، سبب ظاهری و مجازی است برای شفا دادن مریض . ]
شرح و تفسیر بیت 845
این سبب را ، آن سبب عامل کند / باز گاهی بی بر و عاطل کند
این اسباب حقییقی است که اسباب مجازی را موثر می کند یعنی اسباب مجازی و ظاهری در تصرف اسباب حقیقی است از اینرو گاهی به آن اثر می بخشد و گاه آنرا از اثر می اندازد و عاطل می کند .
شرح و تفسیر بیت 846
این سبب را محرم آمد عقل ها / و آن سبب ها راست محرم انبیا
عقول عامه مردم با اسباب ظاهری مانوس اند ، زیرا هر پدیده ای به ظهور رسد ، عقول سطحی نگر آن را از اسباب ظاهری می دانند ولی پیامبران ، انیس و محرم اسباب حقیقی هستند زیرا اینان تنها خدا را موثر در وجود می دانند و لاغیر .
شرح و تفسیر بیت 847
این سبب چه بود ؟ به تازی گو رسن / اندرین چه ، این رسن آمد به فن
این سبب چیست ؟ این سبب همان چیزی است که در عربی می توان بدان رسن گفت . رسن های ظاهری در چاه دنیا بکار می آید .
شرح و تفسیر بیت 848
گردش چرخه ، رسن را علت است / چرخه گردان را ندیدن ، زلت است
گردش چرخ چاه باعث حرکت رسن می شود همانطور که ندیدن کسی که چرخ چاه را می گرداند خطا و اشتباه است . ندیدن گرداننده چرخ افلاک نیز گمراهی است . [ مولانا در این دو بیت اخیر از طریق معنی لغوی رسن استدلال می کند که اسباب به خودی خود موثر نیستند . زیرا ریسمان در چاه به وسیله چرخ فرو می رود و از خود حرکتی ندارد ولی چرخ را هم انسان و یا موجود زنده دیگر از قبیل گاو ، شتر و … به حرکت درمی آورد و بر این قیاس سلسله اسباب هم که مانند ریسمان وسیله ظهور آثار و افعال است به حق تعالی منتهی می شود و آنها مجری فعل حق هستند . ]
شرح و تفسیر بیت 849
این رسن های سبب ها در جهان / هان و هان زین چرخ سرگردان مدان
پس به هوش باش و به هوش باش که مبادا حرکت علل و اسباب ظاهری را معلول حرکت چرخ افلاک بدانی . [ مبادا مثل طبیعیون خیال کنی که جمیع فعل و انفعالات دنیا معلول عناصر اربعه (آب ، خاک ، هوا ، آتش) و آباء سبعه (هفت سیاره ای که در باور منجمان و صابئیان تدبیر امور زمین کنند) بلکه آنان نیز در قبضه قدرت الهی هستند و به اراده او تاثیر می گذارند . ]
شرح و تفسیر بیت 850
تا نمانی صفر و سرگردان چو چرخ / تا نسوزی تو ز بی مغزی چو مرخ
تا مانند چرخ تهی (صفر) سرگردان نمانی و از بی مغزی و تهی بودن مانند چوب درخت مرخ (بید دشتی) در آتش نسوزی . [ هر کس تدبیر امور عالم را ذاتی بداند و نه از تاثیر قدرت و مشیت الهی ، سرگردان و فاقد قوه ادراک و معرفت است . بی مغزی هم فقدان قوه ادراک را می رساند و هم پوک بودن چوب را ، همانطور که چوب مرخ در آتش می سوزد . آدم لاشعور نیز در آتش جهل و غفلت خود می سوزد و تباه می شود . ]
شرح و تفسیر بیت 851
باد ، آتش می شود از امر حق / هر دو سرمست آمدند از خمر حق
برای مثال ، باد به امر حضرت حق مبدل به آتش می شود و هر دو از باده حق سرمست و سرخوش شده اند . [ نیکلسون گوید : آب ، بالقوه هوا و هوا ، بالقوه آتش است . مولانا در اینجا و جاهای دیگر به آراء اصالت ماده در باب تبدل عناصر به یکدیگر و غیره ، نسبت ناصواب بودن می دهد . مراد از خمر حق عشق الهی است که به اعتقاد مولانا و حکمای متالهه ، همه موجودات هر کدام به قدر قابلیت خود از باده کبرای عشق سرمست شده اند . ]
شرح و تفسیر بیت 852
آب حلم و آتش خشم ، ای پسر / هم ز حق بینی ، چو بگشایی بصر
ای پسر معنوی ! اگر دیده حقیقت بین خود را باز کنی خواهی دید که آب گوارای حلم و آتش قهار خشم ، هر دو از حضرت حق است .
– صفات انسانی که به صورت لطف یا قهر به ظهور می رسد و حکم آب و آتش دارد . مانند حلم و خشم ، به حکم تصرف حق ظاهر می شود . نتیجه آنکه احوال درونی و بیرونی انسان و نیز حوادث خارجی و تکوینی تماما در دایره قدرت و مشیت الهی صورت می گیرد . ]
شرح و تفسیر بیت 853
گر نبودی واقف از حق ، جان باد / فرق ، کی کردی میان قوم عاد ؟
مثلا اگر جان باد از حق آگاه نبود چگونه می توانست فرق میان قوم عاد و دیگران را تشخیص دهد ؟ .
– عاد فرزند ارم از احفاد نوح (ع) بوده است . قوم عاد جزو اعراب بائده (منقرض شده) به شمار آیند که بین صحرای حضرموت و عمان (واقع در عربستان جنوبی یا یمن کنونی) زندگی می کردند و چون قوم عاد ، دعوت هود نبی را تکذیب کردند . بادی سخت بر آنان وزیدن گرفت و هفت شب و هشت روز ادامه یافت و سرزمینشان را زیر و رو کرد . افراد این قوم به داشتن اندام درشت و نیرومند معروف بودند .
کتایون فرهادی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۹ - کژ ماندن دهان آن مرد کی نام محمّد را صلیالله علیه و سلّم بتسخر خواند:
شرح و تفسیر بیت 812
آن دهان کژ کرد و از تسخر بخواند / نام احمد را ، دهانش کژ بماند
آن کسی که برای مسخره کردن نام محمد (ص) دهانش را کج کرد و آن نام شریف را به تمسخر خواند ، دهانش به همان حالت کج ماند .
شرح و تفسیر بیت 813
باز آمد کای محمد عفو کن / ای تو را الطاف علم من لدن
او نزد محمد (ص) آمد وگفت مرا ببخش . ای صاحب موهبت علم لدنی . [ علم لدنی ، علمی است که از طریق کشف و الهام حاصل آید و آنرا علم اعلی گویند . این علم مختص اهل قرب است و تنها با تعلیم و تفهیم ربانی به دست می آید نه با دلائل عقلی و نقلی . در آیه 65 سوره کهف آمده ” و او (خضر ) را از نزد خود علم بیاموختیم ” ]
شرح و تفسیر بیت 814
من تو را افسوس می کردم ز جهل / من بدم افسوس را منسوب و اهل
این من بودم که ترا از روی نادانی مسخره (افسوس) می کردم در حالیکه این منم که در خور تمسخر بوده و هستم . [ مولا نا در ابیات بعدی از حکایت مذکور چنین نتیجه گیری می کند . ]
شرح و تفسیر بیت 815
چون خدا خواهد که پرده کس درد / میلش اندر طعنه پاکان برد
هر گاه خداوند بخواهد پرده آبروی کسی را پاره کند . یعنی هر گاه آدمی تبهکار مستحق رسوایی گردد . خداوند در او میل و علاقه ای ایجاد می کند که به خرده گیری و عیبجوئی افراد وارسته و پاک دست زند . [ خداوند به اقتضای اسم ستار (پوشاننده معایب خلق) و حلیم (بردبار) از زشتی افراد در می گذرد و آن را بر ملا نمی کند . تا باشد که فرد خاطی به خود آید و راه ناصواب را ترک گوید و در عین حال آبرویش نیز در نزد مردم محفوظ ماند . اما چون زشتی را از حد درگذراند . خداوند پرده بدرد و رسوایش کند . یکی از طرق بی آبرو کردن گستاخان این است که آنان را به طعن پاکان انگیزد . ]
شرح و تفسیر بیت 816
چون خدا خواهد که پوشد عیب کس / کم زند در عیب معیوبان ، نفس
هر گاه خداوند بخواهد که عیب کسی را پوشاند کاری می کند که شخص هرگز از عیب عیبناکان سخن نگوید و حرفی در طعنه آنان بر زبان نراند . [ زیرا بر اساس اصل “جواب عمل” هر که به عیب جویی و پرده دری دیگران علاقمند باشد . خود او نیز آماج عیب جویی و پرده دری دیگران قرار گیرد . پس در حق دیگران ستار باش تا خدا در حق تو ستاری کند . ]
شرح و تفسیر بیت 817
چون خدا خواهد که مان یاری کند / میل ما را جانب زاری کند
هر گاه خداوند بخواهد که به ما یاری رساند میل و علاقه ما را به سوی تضرع و زاری کشاند . [ تضرع و زاری حاکی از وقوف شخص بر کاستی ها و نواقص خود است و قهرا وقتی که آدمی به معایب خود آگاه باشد می کوشد خود را از آن صفات دور کند و به این ترتیب مجال نمی یابد که در پوست خلق افتد بلکه قوای خود را در جهت تکمیل نفس خود صرف می کند . ]
شرح و تفسیر بیت 818
ای خنک چشمی که آن ، گریان اوست / ای همایون دل که آن ، بریان اوست
خوشا به سعادت آن چشمی که از شوق لقای حضرت حق بگرید و خجسته باد آن دلی که از سوز و عشق حق تفتیده و بریان باشد .
شرح و تفسیر بیت 819
آخر هر گریه ، آخر خنده یی است / مرد آخربین ، مبارک بنده یی است
سرانجام هر گریه ای خنده است و هر کس عاقبت بین باشد بنده مبارک و فرخنده ای است . [ مصراع اول معنی وسیعی دارد یکی آنکه تضرع بر نقص و کاستی خود موجب می شود که شخص در صدد برآید که نقایص خود را رفع کند و به کمال مطلوب رسد و این نتیجه مسلما خوشایند اوست . دیگر آنکه چون احوال روزگار ، ثابت نیست . چه بسا آنکه اینک در رنج و عسرت است از آن بدر آید و به شادی و نشاط رسد و برعکس ، آنکه اینک ایامش به کام است . چه بسا به خاک سیاه نشیند . از اینرو حضرت علی می فرماید : ” از احوال متغیر رو.زگار همین بس که دولتمندان به بدبختی دچار آیند و سیه روزان به دولت رسند ” . فرجام بینی نتیجه گذر از شهوات و حرص و جاه است . ]
شرح و تفسیر بیت 820
هر کجا آب روان ، سبزه بود / هر کجا اشکی دوان ، رحمت شود
برای مثال هر کجا که آب روان باشد در آنجا سبزه می روید و هر جا که اشک ریزان باشد ثمره آن گریه ، حصول رحمت الهی است .
شرح و تفسیر بیت 821
باش چون دولاب ، نالان ، چشم تر / تا ز صحن جانت بر روید خضر
مانند چرخ چاه گریان و نالان باش یعنی اشک بریز و ناله کن تا در فضای درون جانت سبزه های (خضر) ایمان و عرفان بروید . [ دولاب به هنگام حرکت ، آوازی دارد که از چرخ برمی خیزد و پیرامون آن همیشه تر است . از اینرو مولانا آن را نالان و چشم تر گفته است . مراد از نالیدن و اشک ریختن ، انفعال عمیق روحی است . ]
شرح و تفسیر بیت 822
اشک ، خواهی ، رحم کن بر اشک بار / رحم ، خواهی ، بر ضعیفان رحم آر
اگر می خواهی گریه کنی پس بر چشمان اشکبار یتیمان و مظلومان و مستمندان رحم آور زیرا رحم آوردن بر اینان مستلزم رقت قلب و انفعال روحی است و چون به دیگران رحم آوردی دیگران نیز به تو رحم کنند .
سایه های بیداری سایه های بیداری در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس:
در بیت :
آنچه محسوست ، اگر معشوقه است ؟
عاشقستی هر که او را حس هست
مشکلی می بینم که برایم قابل فهم نیست .
اول : اگر معنی کلمۀ « است » و « هست » یکی باشد که هست
با تغییر حرف « ا » به حرف « ه » ، دو کلمۀ هم معنی « است »
و « هست » نمیتواند قافیۀ شعر باشد .
بلکه ردیف محسوب می شود .
در آن صورت قافیۀ بیت ، کو و کجاست ؟
دوم : تمام ابیات مثنوی دارای 11 هجا می باشند و در صورتی که این
بیت به همین روال نوشته شود ، مصرع اول دارای 11 هجا و مصرع
دوم ، فقط 10 هجا خواهد داشت که این موضوع سبب به هم ریختن
وزن و آهنگ مصرع دوم می شود .
سوم : اگر کلمۀ « این » را به مصرع دوم اضافه کنیم ، به این صورت :
عاشقستی هر که او را « این » حس است
کسری « هجا » و وزن و آهنگ شعر را تصحیج نموده ایم
اما بی قافیه بودن بیت همچنان بر جای خود باقیست و شعر هیچ
قافیه ای ندارد .
چهارم : به نظر من ، بیت مزبور به این صورت صحیح خواهد بود که :
آنچه محسوست ، اگر معشوقه است ؟
عاشقستی هر که او را « حصه » است
1 – حرف « ه » از کلمۀ معشوقه و حصه ، قافیه محسوب می شود .
2 – وزن و آهنگ و هجای بیت صحیح است
3 – معنای شعر نیز بدون هیچ خدشه ای همچنان باقیست .
به این صورت که :
با توجه به یکی دو بیت پیشین ، مولانا میگوید : اگر زیبایی و نمای
ظاهری و صورت معشوق ، منبع الهام عشق توست ، پس چرا وقتی
معشوق تو می میرد ، عشق تو نیز زائل می شود ؟
صورت و زیبایی معشوقت که هنوز هست . فقط جان ندارد و زنده
نیست . پس « این سیری ز چیست ؟ »
برای همین می پرسد که ای عاشق ! وا گو که معشوق تو کیست ؟
و سپس می رسد به این بیت و می پرسد :
اگر همان محسوسات ( یعنی زیبایی ظاهری و صورت ) معشوقه
است ، پس لابد هر کسی که از این محسوسات « حصه ای » (
نصیب و بهره ای ) دارد ، عاشق است .
در حقیقت با بیان مثبت ، اثبات منفی میکند .
ما در گفتگوی روزمره هم چنین گویشی داریم .
مثلا : یعنی چون دختره زیباست و این زیبایی را حس میکنی و برای
تو شیرین است ، الان عاشق اون دختری ؟
.........................
به نظر من بیت مزبور می بایست همانطور که عرض کردم نوشته
شود .
البته این نظر شخصی بنده است و ممکن است نادرست باشد .
سایه های بیداری
جمعه 19 بهمن ماه 97
کتایون فرهادی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بآتش:
شرح و تفسیر بیت 783
یک زنی با طفل آورد آن جهود / پیش آن بت ، و آتش اندر شعله بود
آن شاه جهود زنی را همراه بچه اش کنار آن بت آورد در حالی که آتش زبانه می کشید .
شرح و تفسیر بیت 784
طفل از او بستد در آتش فکند / زن بترسید و دل از ایمان بکند
شاه جهود بچه را از آن زن گرفت و در میان آتش افکند . آن زن از شراره های انبوه آتش ترسید و نزدیک بود که دست از ایمان بردارد .
شرح و تفسیر بیت 785
خواست تا او سجده آرد پیش بت / بانگ زد آن طفل کانی لم امت
همینکه زن خواست که بر آن بت سجده آورد . کودک فریاد زد براستی که من نمرده ام . [ عاطفه مادری بسیار نیرومند است و این جاذبه در طبیعت زنان ، سرشته شده است تا بدانجا که مادر برای نجات فرزند خود به هر امری دست می زنند . ]
شرح و تفسیر بیت 786
اندر آ مادر ! اینجا من خوشم / گر چه در صورت ، میان آتشم
کودک گفت : ای مادر به میان آتش درآی که من اینجا حالی خوش دارم هر چند که به ظاهر در میان آتش هستم . [ در اینجا هم مولانا از ظاهر حکایت مفهوم استعاری آن را القا می کند و مقام فنای عارفانه را به اذهان متبادر می سازد و پس آتش در اینجا آتش ریاضت و فنای فی الله نیز می تواند باشد . ]
شرح و تفسیر بیت 787
چشم بند است آتش از بهر حجاب / رحمت است این سر برآورده ز جیب
آنان که در حجاب غفلت و نادانی پوشیده شده اند رحمت خدا را آتش می بینند و این آتش در واقع رحمتی است که سر از گریبان غیب برآورده و نمایان شده است
شرح و تفسیر بیت 788
اندر آ مادر ببین برهان حق / تا ببینی عشرت خاصان حق
ای مادر به میان آتش بیا و برهان و آیت حضرت حق را تماشا کن تا بتوانی عیش و عشرت معنوی دوستداران خاص حق را ببینی .
شرح و تفسیر بیت 789
اندر آ آب بین آتش مثال / از جهانی کاتش است آبش مثال
ای مادر در میان آتش بیا تا مشاهده کنی که این آتش ظاهرا آتش است اما باطنا آبی است زلال . یعنی از جهانی که به ظاهر مثل آب است و به باطن ، اتش است به جهانی درآ که صورتا آتش است و سیرتا آب . [ دنیای شهوات به ظاهر آب گواراست و به باطن آکنده از عذاب ، ولی ریاضت ظاهرا آتش است و باطنا آب حیات .
شرح و تفسیر بیت 790
اندر آ اسرار ابراهیم بین / کو در آتش یافت سرو و یاسمین
ای مادر بیا و اسرار ابراهیم (ع) را مشاهده کن که چگونه در میان آتش گل و یاسمن پیدا کرد یعنی آتش بر او سرد و سازگار شد .
شرح و تفسیر بیت 791
مرگ می دیدم گه زادن ز تو / سخت خوفم بود افتادن ز تو
ای مادر در آن هنگام که از تو زاده می شدم و از رحم تو بیرون می آمدم بسیار بیمناک بودم زیرا خیال می کردم که جهانی فراخ تر از رحم یافت نمی شود .
شرح و تفسیر بیت 792
چون بزادم ، رستم از زندان تنگ / در جهانی خوش هوای خوبرنگ
همینکه از رحم تو زاده شدم ، از زندان تنگ خلاصی یافتم و به دنیایی زیبا درآمدم با هوایی بس دل انگیز .
شرح و تفسیر بیت 793
من جهان را چون رحم دیدم کنون / چون در این آتش بدیدم این سکون
ای مادر ، من این جهان طبیعت را هم اکنون مانند همان رحم می بینم که برای من تنگ و تاریک بود زیرا که در میان این آتش به آرامش و سکون حقیقی رسیده ام .
شرح و تفسیر بیت 794
اندرین آتش بدیدم عالمی / ذره ذره اندر او عیسی دمی
در میان این آتش جهانی دیدم که هر جزء آن دمی مسیحایی دارد یعنی باعث حیات و زندگی می شود . [ مولانا در چهار بیت اخیر ، مرگ را که زادن در جهانی دیگر است با زاده شدن از رحم مادر مقایسه می کند . زیرا انسان نیز به گاه مرگ از رحم تنگ و تاریک جهان محسوس می رهد و به فراخنای جهان غیب که هیچ حد و حصری ندارد وارد می شود . ( شرح مثنوی شریف ، ج 1 ، ص 313 ) . عیسی دَم = صفت مرکب است . یعنی کسی که مانند حضرت عیس (ع) دَمی و نَفسی پاک و معجزه گر دارد و مُردگان یا مُرده سیرتان را به حیاتِ طیّبه زنده می گرداند ]
شرح و تفسیر بیت 795
نک ، جهان نیست شکل هست ذات / و آن جهان هست شکل بی ثبات
اینک این جهان پر آتش که من درون آن هستم ظاهرا نیست (زیرا شکل و خواص ماده را ندارد) ولی در واقع وجود دارد و این جهان طبیعت ظاهرا هست (زیرا حواس ظاهره ما آن را احساس می کند) ولی در واقع وجود ندارد زیرا در معرض تغییر و زوال است و صورتهای آن دوامی ندارد .
شرح و تفسیر بیت 796
اندر آ مادر به حق مادری / بین که این آذر ندارد آذری
ای مادر تو را به حق مقام مادری قسم می دهم به میان آتش بیا و ببین که این آتش ، اصلا خاصیت آتش را ندارد .
شرح و تفسیر بیت 797
اندر آ مادر ، که اقبال آمده ست / اندر آ مادر ، مده دولت ز دست
ای مادر درون آتش بیا که بخت به تو روی آورده است . ای مادر به آتش درآی و دولت و حشمت معنوی را از دست مده .
شرح و تفسیر بیت 798
قدرت آن سگ بدیدی ، اندر آ / تا ببینی قدرت لطف خدا
تو قدرت آن شاه سگ سیرت را دیدی . اینک به درون آتش درآی تا قدرت لطف حضرت پروردگار را ببینی .
شرح و تفسیر بیت 799
من ز رحمت ، می کشانم پای تو / کز طرب خود نیستم پروای تو
من از روی مهربانی پای تو را به سوی آتش می کشانم ولی به قدری در خوشی و شادی این آتش مستغرق شده ام که به سوی تو توجهی ندارم .
شرح و تفسیر بیت 800
اندر آ و دیگران را هم بخوان / کاندر آتش شاه بنهاده ست خوان
ای مادر به درون آتش بیا و دیگران را هم به سوی آن فرا بخوان زیرا شاه جهان هستی در درون آتش ریاضت و فنای فی الله ، سفره کرم و احسانش را گسترده است . [ آنکه در میان آتش این نعمت را قرار داده در حقیقت خداوند است و نسبت دادن آن به شاه جهود ، نسبتی مجازی است . ]
شرح و تفسیر بیت 801
اندر آیید ای مسلمانان همه / غیر این عذبی عذاب است آن همه
ای اهل ایمان جملگی به درون این آتش درآئید که به جز لذت معنوی که گوارا است ، جمله لذات حقیقتا عذابی است بس بزرگ . [ عذب به معنی شیرین و گوارا است . لذات و خوشی های معنوی پایدار است در حالی که لذات حیوانی ، فانی و رنج آور است . ضمنا در این بیت لفظ مسلمان معنی عام دارد نه خاص یعنی به پیرو دین اسلام منحصر نمی شود بلکه به معنی کسی است که قائل به توحید باشد و بر امر حق گردن نهد . چنانکه در آیات قران کریم به کرات “اسلام” به معنی مطلق اعتقاد به خداوند و انقیاد به حکم اوست . مثلا آیه 67 سوره آل عمران ، آیه 101 سوره یوسف ، آیه 132 سوره بقره و آیه 52 سوره آل عمران . ]
شرح و تفسیر بیت 802
اندر آیید ای همه ، پروانه وار / اندرین بهره که دارد صد بهار
ای مسلمانان همگی مانند پروانه به درون آتش بروید و بیایید به سوی این بهره و نصیب که بهاران فراوانی دارد . [ عدد صد و امثال آن در اینگونه موارد علامت کثرت است نه شماره ای معین . ]
شرح و تفسیر بیت 803
بانگ می زد در میان آن گروه / پر همی شد جان خلقان از شکوه
آن طفل صغیر در میان آن جماعت ندا در می داد چندانکه از هیبت و عظمت آن ندا جانهای مردم پر از شکوه یقین شد .
شرح و تفسیر بیت 804
خلق ، خود را بعد از آن بی خویشتن / می فکندند اندر آتش مرد و زن
مردم از مرد و زن پس از شنیدن آن ندا بی اختیار خود را به میان آتش می افکندند .
شرح و تفسیر بیت 805
بی موکل ، بی کشش از عشق دوست / زآنکه شیرین کردن هر تلخ ازوست
مردم بدون آنکه کسی آنان را وادار کند و یا به سوی آتش بکشاند از روی عشق حق تعالی خود را به آتش می افکندند . زیرا شیرین کردن هر امر تلخی به دست او انجام می شود .
شرح و تفسیر بیت 806
تا چنان شد کان عوانان خلق را / منع می کردند کاتش در میا
مردم به قدری خود را بی محابا به درون آتش در می افکندند که ماموران شاه آنان را از درآمدن به آتش باز می داشتند . [ عوان به معنی سرهنگ دیوان و مامور اجرای دیوان قضا است . به احتمال قوی مخفف اعوان به معنی یاران است که اصطلاحا به مامور اجرای حکم دیوان اطلاق می شده است . ]
شرح و تفسیر بیت 807
آن یهودی ، شد سیه رو و خجل / شد پشیمان ، زین سبب بیمار دل
سرانجام آن شاه ستمگر سرشکسته و شرمنده شد و بدین جهت پشیمان و دلتنگ شد .
شرح و تفسیر بیت 808
کاندر ایمان ، خلق عاشق تر شدند / در فنای جسم ، صادق تر شدند
زیرا که مردم نسبت به ایمان خود علاقمندتر و گرم تر شدند و در فنای جسم و ریاضت نفس ، صداقت و خلوص بیشتری پیدا کردند .
شرح و تفسیر بیت 809
مکر شیطان هم در او پیچید ، شکر / دیو هم خود را سیه رو دید ، شکر
خدا را شکر که مکر شیطان دامنگیر او شد یعنی حیله و خدعه اش به خود او بازگشت و خدا را شکر که شیطان هم سرشکسته و بی آبرو شد .
شرح و تفسیر بیت 810
آنچه می مالید در روی کسان / جمع شد در چهره آن ناکس ، آن
هرچه که شاه ستمگر به روی آن یکتا پرستان عیسوی می مالید یعنی هر چه در صدد حقارت آنها می کوشید . همه آن حقارتها در چهره آن فرومایه جمع میشد .
شرح و تفسیر بیت 811
آنکه می درید جامه خلق ، چست / شد دریده آن او ، ایشان درست
آن کسی که لباس آبروی مردم را بی درنگ از هم پاره می کرد . جامه آبرویش از هم دریده شد . [ مولانا برای بسط این مطلب حکایت ” کژ ماندن دهان آن مرد که نام محمد (ص) به تسخر خواند ” را آورده است . ]
کتایون فرهادی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۷ - آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش کی هر که این بت را سجود کند از آتش برست:
شرح و تفسیر بیت 769
آن جهود سگ ببین چه رای کرد / پهلوی آتش بتی بر پای کرد
ببین آن جهود سگ سیرت چه تدبیری اندیشید . او در کنار آتش فروزان بتی قرار داد . [ منظور مولانا از “بت” مشخص نیست زیرا پادشاه یهود نمی تواند بت پرست باشد . نیکلسون در این مورد می گوید : ذوانوس از ملوک حمیر بوده است و ملوک حمیر به صفت کافران یا جهودان توصیف شده اند ] .
شرح و تفسیر بیت 770
کانکه این بت را سجود آرد برست / ور نه آرد ، در دل آتش نشست
و گفت هرکس که به این بت سجده کند از قهر آتش می رهد و الا باید در میان آتش افکنده شود .
شرح و تفسیر بیت 771
چون سزای این بت نفس او نداد / از بت نفسش ، بتی دیگر بزاد
چون این شاه سگ سیرت آنطور که باید و شاید سزای بت نفس اش را بر مبنای اوامر و نواهی الهی نداده بود از نفس همچون بت اش بتی دیگر پدید آمد . [ هر کس نفس اماره اش را معبود خود سازد . معبودهای باطل او تکثیر شود . چنانکه از بت درونی آن شاه سفاک ، بت بیرونی پرید آمد ] .
شرح و تفسیر بیت 772
مادر بت ها ، بت نفس شماست / زآنکه آن بت ، مار و این بت ، اژدهاست
اصل همه بت ها ، بت نفس اماره است که انسانها آن را در درون خود ساخته اند زیرا بت های بیرونی در حکم مار است و بت های درونی در حکم اژدهاست . [ غریزه حب ذات و خودخواهی قوی ترین غرایز انسانی است و همین غریزه در همه غرایز و آرزوها و شهوات پنهان و آشکار وجود دارد و حقیقت امر آن است که انسان هر چیزی را که می خواهد به حکم این غریزه می خواهد ( شرح مثنوی شریف ، ج 1 ، ص 309 ) ]
شرح و تفسیر بیت 773
آهن و سنگ است نفس و ، بت شرار / آن شرار از آب می گیرد قرار
برای مثال ، نفس به منزله آهن و سنگ چخماق است و بت به منزله شراره ای که از برخورد سنگ چخماق و آهن پدید می آید و مسلما شراره به وسیله آب توبه و ریاضت خاموش می شود . [ در این بیت “نفس” به سنگ چخماق و آهن تشبیه شده به جهت آنکه در قدیم از زدن آن دو بر هم آتش به دست می آوردند . و بتان امیال و شهوات به شراره آتش تشبیه شده است تا ما دریابیم که ام الفساد آدمیان ، نفس است ] .
شرح و تفسیر بیت 774
سنگ و آهن ز آب کی ساکن شود ؟ / آدمی با این دو ، کی ایمن شود ؟
مثلا سنگ و آهن چگونه ممکن است که بر اثر آب ، ساکن شوند یعنی خاصیت خود را از دست بدهند . پس انسان با بودن این دو کی می تواند ایمن گردد . [ این بیت در بیان خطیر بودن نفس است . نفس موجودی نیرومند و مکار است که حتی ریسمان توبه و ریاضت بسیاری از زهاد را نیز پاره کرده است . پس در جایی که آنان در برابر نفس سپر می اندازند وای به حال دیگران ] .
شرح و تفسیر بیت 775
بت ، سیاهابه است اندر کوزه ایی / نفس ، مر آب سیه را چشمه ای
بت در درون وجود انسان به منزله آب سیاهی است که درون کوزه ای باشد و نفس سرچشمه اصلی این آب سیاه است یعنی منبع اصلی شهوات و امیال حیوانی و هوای نفسانی همانا نفس است .
شرح و تفسیر بیت 776
آن بت منحوت چون سیل سیاه / نفس بتگر چشمه گر آب و را
بت تراشیده یعنی بتی که به دست کافران تراشیده و ساخته می شود در مثل مانند سیل سیاه و گل آلود است که ممکن است پس از زمانی کوتاه جریان آن قطع شود و یا تیرگی اش برطرف گردد ولی نفس اماره بتگر و بت ساز مانند چشمه ای است که لاینقطع جاری می گردد . [ امیال و شهوات مانند سیل سیاهی است که بر ما می تازد . اما نفس اماره همچون سرچشمه این سیلتاب تند و تیز است . پس سیلاب را از سرچشمه بند آور . ]
شرح و تفسیر بیت 777
صد سبو را بشکند یک پاره سنگ / آب چشمه می زهاند بی درنگ
برای مثال ، یک پاره سنگ می تواند صد کوزه را بشکند و آب درون آن را روی زمین بریزد و تباه کند ولی آب چشمه همیشه روی زمین جاری است و چون به منبع اصلی متصل است هیچگاه عوارض خارجی نمی تواند آن را از جریان بیندازد . [ مبارزه با امیال مبارزه با معلول است زیرا منبع امیال و شهوات ، نفس اماره است پس باید نفس اماره را مهار کرد . می زهاند به معنی می زایاند است ]
شرح و تفسیر بیت 778
بت شکستن ، سهل باشد ، نیک سهل / سهل دیدن نفس را ، جهل است ، جهل
شکستن بت تراشیده شده ظاهری ، کاری بس آسان است ولی آسان گرفتن نفس اماره و ناچیز شمردن آن بسیار نابخردانه است .
شرح و تفسیر بیت 779
صورت نفس ار بجویی ای پسر / قصه دوزخ بخوان با هفت در
ای پسر ، اگر می خواهی صورت حقیقی نفس را بشناسی باید توصیف دوزخ را با هفت دری که دارد از قرآن کریم بخوانی و بفهمی . آری نفس انسان مانند دوزخ دارای هفت در است . [ اشاره مصراع دوم به آیه 43 و 44 سوره حجر است که می گوید : ” همانا دوزخ ، وعده گاه جملگی ایشان است . آن را هفت در است و بر هر در ، پاه ای مقسوم است مر ایشان را ”
– مفسران قرآن کریم هفت در بودن دوزخ را به هفت طبقه بودن یا هفت قسمت بودن دوزخ تفسیر کرده اند و نام آنها را آورده اند . بعضی آن را عبارت از هفت خلق زشت و پست ( حرص ، شره ، حقد ، حسد ، غضب ، شهوت ،و کبر ) دانسته اند . سلطانعلیشاه در تفسیر بیان السعادة هفت در دوزخ را عبارت می داند از ( هیولای اولی ، جسم تعلیمی ، طبع عنصری ، ماده جمادی ، ماده نباتی ، ماده حیوانی و ماده انسانی که طبقات هفتگانه زمین اند ) . به هر حال مولانا می گوید : نفس را هم شئون و اطوار مختلف است مانند دوزخ . و هر دم به شکلی و صورتی درمی آید و برای آنکه این درها بسته شود چاره ای جز کشتن نفس از طریق ریاضت و متابعت انبیا و اولیا وجود ندارد و این نکته را در ابیات بعد توضیح می دهد .
شرح و تفسیر بیت 780
هر نفس ، مکری و در هر مکر ز آن / غرقه صد فرعون ، با فرعونیان
این نفس بتگر و بت ساز در هر لحظه و دمی می تواند مکرها و حیله ها و فریب ها بر سر راه انسان بگستراند . توانایی حیله گری نفس اماره تا بدان جاست که می تواند صدها فرعون و خیل عظیم فرعونیان را غرق کند زیرا که بسیار مکار و مقتدر است .
شرح و تفسیر بیت 781
در خدای موسی و موسی گریز / آب ایمان را ز فرعونی ، مریز
اگر می خواهی آب ایمانت به دست فرعون نفس ریخته نشود و از شر و گزند نفس اماره خلاص شوی به خدای موسی و خود موسی ( و جمیع موسی صفتان در هر عصر و روزگار ) پناه ببر . وجه دوم معنی مصراع دوم این است ” به سبب تکبر ، آب ایمانتد را مریز ” .
– حضرت موسی (ع) از پیامبران بزرگ است . نام او صد و سی بار در قرآن کریم یادشده است . سوانح حیات و رخدادهای زندگانی او بیش از دیگر پیامبران در قرآن ذکر شده است . عرف می گویند : درست است که موسی و فرعون دو فرد مشخص بوده اند ولی هر دوی آنها حقیقت نوعیه نیز دارند . بدین لحاظ حقیقت نوعیه موسی و فرعون در هستی همه افراد وجود دارد . مولانا در بیت 1253 دفتر سوم فرماید . موسی و فرعون در هستی توست / باید این دو خصم را در خویش جست .
شرح و تفسیر بیت 782
دست را اندر احد و احمد بزن / ای برادر وا ره از بوجهل تن
ای برادر ، به خداوند یگانه و حضرت احمد (ص) متوسل شو تا از دست تن که همچون ابوجهل سرسخت و مکار است رها شوی . [ بو جهل مخفف ابوجهل به معنی پدر نادانی است . کنیه عمروبن هشام بن مغیره محزومی است . این کنیه را مسلمانان دادند . کنیه او در نزد قریشیان ابوالحکم یعنی پدر حکمت هاست . او همان کسی است که در برابر دعوت پیامبر (ص) سرسختانه دشمنی ورزید و سرانجام در سال دوم هجری در غزوه بدر کشته شد . ابوجهل در این بیت به عنوان مظهر عناد و سرسختی مطرح شده است . ]
حامد حسام پور در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶:
لطفا در پی تصحیح اقدام نمایید و در این راه از نظر کاربر حمید استفاده نمایید
کتایون فرهادی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۶ - حکایت پادشاه جهود دیگر کی در هلاک دین عیسی سعی نمود:
شرح و تفسیر بیت 739
بعد از این خون ریز درمان ناپذیر / کاندر افتاد از بلای آن وزیر
پس از این پادشاه آدمکش علاج ناپذیر که بر اثر مبتلا شدن به مکر آن وزیر به شرارت افتاد .
– شاید مراد از درمان ناپذیر این باشد که خوی زشت آن پادشاه جبار چنان در روحش رسوخ داشت که به صورت ملکه راسخه درآمده بود و امکان نداشت که روح بیمار خود را درمان کند .
شرح و تفسیر بیت 740
یک شه دیگر ز نسل آن جهود / در هلاک قوم عیسی رو نمود
پادشاهی دیگر از نژاد آن شاه جهود در صدد نابود ساختن قوم عیسی (ع) برآمد .
شرح و تفسیر بیت 741
گر خبر خواهی از این دیگر خروج / سوره برخوان ، والسما ذات البروج
اگر خبر خروج و ظهور دیگر شاه جهود را می خواهی بدانی باید سوره بروج را بخوانی زیرا این ماجرا در آن سوره نقل شده است . [ اشاره است به واقعه ای که در تفاسیر قرآن کریم در ذیل آیه 4 سوره بروج آمده است . ” مرگ بر صاحبان گودال های شکنجه ” ] .
– شرح واقعه : ذونواس آخرین پادشاه حمیر در یمن به آیین یهود درآمد و حمیریان نیز از او پیروی کردند و نام خود را یوسف بنهاد و سالیانی چند بر اریکه قدرت تکیه زد . تا آنکه بدو خبر دادند که در نجران (شمال یمن) هنوز بقایایی از مسیحیان مانده اند . ذونواس با لشکری جرار به سوی نجران حرکت کرد و همه مسیحیان را گرد آورد و آنان را به آیین یهود خواند ولی آنان نپذیرفتند و حتی حاضر شدند در این راه جان دهند ولی یهودی نشوند . ذونواس برای هلاکت آنان گودالی فراهم آورد و آتشی مهیب برپا ساخت . بعضی را زنده زنده در آتش افکند و بعضی را به ضرب شمشیر کشت .
شرح و تفسیر بیت 742
سنت بد ، کز شه اول بزاد / این شه دیگر ، قدم در وی نهاد
سنت و روش ناپسندی که از شاه اول باقی مانده بود . این شاه هم در آن طریق پا گذاشت یعنی او هم در صدد قتل عام مسیحیان برآمد .
شرح و تفسیر بیت 743
هر که او بنهاد ناخوش سنتی / سوی او نفرین رود هر ساعتی
هر کس که روش ناپسند را بنیاد نهد لحظه به لحظه آماج لعنت حق و خلق شود . [ زیرا هر ظلم و جنایتی که در نسل هلی بعدی از آن راه و رسم و قانون به مردم رسد به پای او نوشته شود ] .
شرح و تفسیر بیت 744
نیکوان رفتند و سنت ها بماند / وز لئیمان ، ظلم و لعنت ها بماند
مردم نکوکار از این جهان فانی رحلت می کنند و می روند ولی آثار خصائل و صفات نیک آنان برجای می ماند و فرومایگان نیز از این جهان می روند ولی آثار ستمکاری آنان می ماند و دائما لعنت می شوند . [ این لعنت حتما لازم نیست به زبان باشد بلکه هر رنج و دردی که از سنت سیئه او به خلق الله می رسد .ناراحتی آنان خود به خود تبدیل به موج لعنت می شود و به روح پلید او می رسد . کما اینکه مدح و ستایش نیز الزاما به زبان نیست ] .
شرح و تفسیر بیت 745
تا قیامت هر که جنس آن بدان / در وجود آید ، بود رویش بدان
تا قیامت هر کس که از جنس آن بدکاران بوجود آید همواره میل و توجهش به سوی آنان است . [ یعنی بدکاران نسل ها و قرون بعدی با بدکاران نسل ها و قرون پیشین اتحاد روحی و صفتی دارند و بر همان حال و سگال اهریمنی رفتار می کنند ] .
شرح و تفسیر بیت 746
رگ رگ است این آب شیرین و آب شور / در خلائق می رود تا نفخ صور
حق و باطل ، خیر و شر مانند رگ آب شیرین و شوری است که از دل زمین بیرون آید و تا قیام قیامت در جریان است . یعنی خیر و شر و اصول و اوصاف نیک و بد در این جهان پهلو به پهلو و در برابر یکدیگر جریان دارند . نیکان ، نیکی را برمی گزینند و بدان ، بدی را اختیار می کنند . خوبان از راه و رسم نیکی و جوانمردی پیروی می کنند و بدان از روش ها و کیش های اهریمنی . [ وجه دیگر معنی : انگیزۀ خوبی و بدی در باطنِ هر انسانی وجود دارد . زیرا در جهان بینی الهی ، انسان آمیزه ای از عقل و شهوت و نزعۀ رحمانی و شیطانی است و این دو آمیزه و نزعه تا قیامت با آدمی است و هرگز از او جدا نگردد . ]
– نفخ صور = در تعدادی از آیات قرآن کریم آمده است و از دلائل قیامت کبری ذکر شده است . اسرافیل در آستانه رستاخیز در صور می دمد و مردگان بر اثر آن بانگِ عظیم سر از گورها بر می دارند و در عرصه محشر حاضر می آیند . نفخ به معنی دمیدن است و صور به معنی شاخ میان تهی که در آن بدمند تا آواز از آن برآید . ملا صدرا می گوید : چون صورتهای برزخی در آن جهان آماده گردند . فتیله استعداد آنها مانند زغال برای افروختن آماده خواهد بود . اما این صورتها از آتش درونی خود افروخته می گردند و آنچه بالقوه در آنهاست با نفخه نخستین ، یکباره آشکار می شود . پس صورتهای برزخی به جانهایی که در آنها مکنون است جلوه گری می کنند و بطون خود را ظاهر می سازند . اسرافیل با نفخه اول فروغ صورتها را خموش می گرداند و با نفخه دوم همه را مانند چراغی رخشان روشن می سازد و یکباره ارواح به پا می خیزند و به بارگاه خداوند می نگرند . [ رساله عرشیه ، ص 104 و الشواهد الربوبیة ، ص 296 و 297 . ( رگ رگ = رشته آب همراه با رشته دیگر ، مجازاََ به معنی حق و باطل آمده است ) ]
شرح و تفسیر بیت 747
نیکوان را هست میراث از خوش آب / آن جه میراث است ؟ اورثناالکتاب
مردم نیک از آب گوارای حکمت الهی انبیا و اولیا ارث می برند و آن میراث سر و حقیقت کتاب آسمانی است .
– از آنجا که نیکان ، با انبیا و اولیاء اتصال معنوی و سنخیت روحی دارند می توانند به حقیقت معارف کتب آسمانی واقف شوند و این معارف ، میراث آن بزرگان است . استاد فروزانفر گوید : میراث بردن مبتنی است بر اینکه میراث بر با میراث گذار قرابت نسبی یا سببی داشته باشد و از این اصل نتیجه می گیرند که مردان حق و اولیاء ، فرزندان و پیوستگان روحانی ومعنوی پیامبرانند و این میراث ، معرفت و احکام الهی است . مصراع دوم اشاره است به قسمتی از آیه 32 سوره فاطر که می گوید : ” سپس ما آن کتاب را برای بندگان برگزیده خود به میراث نهادیم ” .
شرح و تفسیر بیت 748
شد نیاز طالبان ار بنگری / شعله ها از گوهر پیغمبری
اگر درست بنگری طالبان حقیقت و جویندگان معرفت به شعله هائی از گوهر نبوت نیاز دارند . [ این سوز و درد طلب که در جان طالبان حقیقت زبانه زده ، شعله آتشی است که از جان پیامبران مشتعل شده است . زیرا آنان که طالب اند با حقیقت نبوت پیوسته اند و اصل طلب و خداجویی و پژوهش حق ، پیامبران بوده اند که پیوسته روی در خدا آورده و به زاری و ابتهال تمام جویای وصول و لقای وی بوده اند ] .
شرح و تفسیر بیت 749
شعله ها با گوهران ، گردان بود / شعله آن جانب رود هم کان بود
برای مثال زبانه آتش همیشه همراه اصل آتش است هر جا اصل آتش برود زبانه آتش هم همانجا می رود . [ این بیت تمثیلی است در بیان این مطلب که درد حقیقت طلبی و عشق معرفت خواهی از نور نبوت ناشی شده است ] .
شرح و تفسیر بیت 750
نور روزن گرد خانه می دود / زآنکه خور ، برجی به برجی می رود
مثال دیگر ، نور آفتاب که از پنجره به درون خانه می تابد دور محوطه خانه می چرخد زیرا خورشید از برجی به برج دیگر حرکت می کند . [ خورشید وقتی از جائی به جائی حرکت می کند پرتوش همراه او حرکت می کند و تغییر جا می دهد . دوتمثیل اخیر در توضیح بیت 748 آورده شده است ] .
– برج در لغت به معنی کاخ و قصر است ولی در اصطلاح نجومی عبارت است از قوسی که در منطقه البروج است و به سی درجه تقسیم شده است و حرکت ظاهری خورشید و ماه و سیارات (بجز زهره و پلوتون) در آن صورت می گیرد . دور منطقه البروج را به دوازده قسمت مساوی تقسیم کرده اند و دوازده صورت فلکی را از نقطه اعتدال بهاری بدین اسامی نامیده اند . [ حمل (گوسفند) مطابق ماه فروردین ، ثور (گاو) مطابق ماه اردیبهشت ، جوزاء ( دو کودک که دست بر گردن هم دارند) مطابق ماه خرداد ، سرطان (خرچنگ) مطابق ماه تیر ، اسد (شیر) مطابق ماه مرداد ، سنبله(زنی با دو بال و دامن فرو هشته) مطابق ماه شهریور ، میزان(ترازو) مطابق ماه مهر ، عقرب(کژدم) مطابق ماه آبان ، قوس(کمان) مطابق ماه آذر ، جدی(بز ماهی) مطابق ماه دی ، دلو(شخصی دلو به دست) مطابق ماه بهمن و حوت(ماهی) مطابق ماه اسفند است . پس مولانا می فرماید که آتش عشق و درد و طلب حقیقت که در جان سالکان است از شمس وجود انبیای عظام است ] .
شرح و تفسیر بیت 751
هر که را با اختری پیوستگی است / مر ورا با اختر خود هم تگی است
مثال دیگر : هر کس که با ستاره ای مناسبت و پیوستگی داشته باشد ، خاصیت آن ستاره در او ظاهر می گردد و او از خاصیت ستاره اش تاثیر می پذیرد . [ مولانا در اینجا با تمثیل تاثیر کواکب بر احوال زمینیان را بیان می کند . توضیح بیشتر در ابیات بعد ] .
شرح و تفسیر بیت 752
طالعش گر زهره باشد در طرب / میل کلی دارد و عشق و طلب
آن شخص اگر طالعش ستاره زهره باشد میل به شادی و شادمانی پیدا می کند و در صدد عشق و طلب است . [ طالع به معنی طلوع کننده ، برآینده و در اصطلاح نجومی جزوی است در منطقه البروج که در وقت مفروض در افق شرقی باشد . اگر آن وقت زمان ولادت شخصی بود به آن طالع مولود آن شخص گویند و اگر در اول سال شمسی باشد به آن طالع سال گویند . طالع ، مشهورترین واژه در نجوم احکامی است . در نجوم احکامی برای انجام هرکار ، سوای کارهای عادی و روزمره مراجعه به تقویم و یافتن طالع و اختیار وقت مناسب توصیه شده است . برای نو بُریدن ، نکاح ، سفر کردن ، زراعت ، دیدارِ پادشاه ، جلوس بر تخت ، آغازِ جنگ ، شروع به تعلیم ، سفرِ دریا ، حمام رفتن ، حجامت کردن ، مسهل خوردن ، ختنه کردن ، بَرده خریدن ، چهارپا خریدن ، اجرای قنوات ، درخت نشاندن و … در شعر فارسی براساس همین باورها ، طالع فراوان ذکر شده است . و به سعد و نحس بودن آن فراوان اشارت شده است . ( فرهنگ اصطلاحات نجومی ، ص 486 و 487 ) ]
– زهره از ستاره های منظومه شمسی است . مدار آن بین عطارد و زمین است . فاصله متوسط آن از خورشید 108/27 کیلومتر و سال نوری آن 225 روز است . جرم آن 0/8 جرم زمین است . در جو زهره اکسیژن وجود ندارد .این اختر در زبان فارسی ، نام هایی از قبیل ناهید و بیدخت دارد . زهره مانند دیگر سیارات و حتی برخی از ثوابت ، مورد پرستش صابئین نیز بوده است . منجمانِ احکامی ، این ستاره را کوکب زنان و اَمرَدان و مُخَنّثان و اهل زینت و تجمل و لهو و شادی و طرب و عشق و ظرافت و سوگند دروغ نام داده اند . ( فرهنگ اصطلاحات نجومی ، ص 345 تا 347 ) .
شرح و تفسیر بیت 753
ور بود مریخی خون ریز خو / جنگ و بهتان و خصومت جوید او
و اگر کسی خوی مریخی داشته باشد یعنی صفت سفاکی و آدمکشی داشته باشد همواره خواهان جنگ و تهمت و نزاع است زیرا مقتضای طالعش این است [ مولانا در سه بیت اخیر به مسئله تاثیر ستارگان بر زمینیان و خلق و خوی آدمیان تصریح دارد . به عقیده منجمان پیشین هر یک از ستارگان بر روحیات جماعتی از مردم دلالت دارد و هر کس مطابق خاصیت ستاره خود زندگی اش را شکل می دهد . ابو ریحان بیرونی بحث مبسوطی در باب خوی و سرشت برج ها و خاصیت ستارگان دارد از آن جمله طبع برج ها را به گرم و سرد تقسیم می کند و سپس برج های حمل ، جوزا ، اسد ، میزان ، قوس و دلو را دارای خاصیت گرم و برج های ثور ، سرطان ، سنبله ، عقرب ، جدی و حوت را دارای خاصیت سرد می داند . او می گوید : ستارگان در طبع و خوی آدمیان اثر می گذارند مثلا زحل طبع سرد و خشک زیاد دارد و مشتری دارای گرمی و نرمی معتدل است ، مریخ طبع گرم و خشک زیاد دارد و زهره سردی و تری معتدل دارد و تری اش بیش از سردی است ] .
– مریخ یا بهرام یکی از ستاره های منظومه شمسی است . مدار آن بین مدار زمین و مشتری است . فاصله متوسط مریخ از خورشید 2264 میلیون کیلومتر است و جرم آن 0/11 جرم زمین است . مریخ معروفترین ستارگان است و بی شک از نخستین سیاراتی است که بشر نخستین آن را کشف کرده است زیرا رنگ سرخ ویژه و درخشش فصلی ، آن را ستاره ای متمایز ساخته است . این ستاره در تصورات ایران ، یونان و روم ، خدای جنگ بوده است . از اینرو منجمان احکامی ، مریخ را کوکب لشکریان و امرای ظالم و دزدان و مفسدان شمرده اند . قهر ، شجاعت ، جسارت ، سفاهت ، لجاجت ، دروغ ، تهمت و ایذای مردمان را بدو نسبت داده اند .
شرح و تفسیر بیت 754
اختران اند از برای اختران / که احتراق و نحس نبود اندر آن
به جز این ستارگان محسوس و طبیعی ، در ماورای آنها ستارگانی نامحسوس و ماورائی هستند که هیچیک از خواص طبیعت مادی را ندارند یعنی این ستارگان معنوی نه زوال می پذیرند و نه ناپدید می شوند و نه سعد و نحس دارند .
– نحس به معنی شوم ، ناخجسته و نامبارک است . اهل نجوم احوال ستارگان را به سعد و نحس تقسیم کرده اند و برای هر یک نیز تاثیراتی در احوال بشر قائل شده اند . منظور از اختران نامحسوس که در ماورای این دنیا قرار دارند . جان های اولیاءالله است که از لوث مادی و عوارض دنیوی منزه است و در سدرۀ ملکوت قرار دارد و در انوار الهی مستغرق اند . عده ای از شارحان مثنوی از جمله اکبرآبادی و لاهوری و نیکلسون گفته اند که مراد از اختران ، اسماء و صفات الهیه است .
شرح و تفسیر بیت 755
سایران در آسمانهای دگر / غیر این هفت آسمان مشتهر
این ستارگان معنوی در آسمانها و افلاک دیگر در گردش و حرکت اند که آن افلاک غیر از این هفت آسمان مشهور (مشتهر) است .
شرح و تفسیر بیت 756
راسخان ، در تاب انوار خدا / نی به هم پیوسته ، نی از هم جدا
آن ستارگان معنوی در تابش انوار ذات الهی استوار و مستغرق اند . در آن آسمانهای لاهوتی مسئله اتصال و انفصال که از خواص فیزیکی جهان مادی است مطرح نیست .
شرح و تفسیر بیت 757
هر که باشد طالع او آن نجوم / نفس او کفار سوزد در رجوم
هر کس بتواند به چنان کمال روحی برسد که از کمند اختران زوال پذیر برهد ، با اختران عالم معنا پیوستگی خواهد یافت و با این اتصال می تواند کافران و تبهکاران را که می خواهند به سوی آسمانها عروج کنند سنگسار (رجوم) کند و بسوزاند . [ اشاره بیت به آیه 5 سوره مُلک است که می گوید : و آسمان دنیا را بیاراستیم به چراغ هایی و آن چراغ ها را قرار دادیم تیرهایی بر اهریمنان و برای آنان کیفر دوزخ را فراهم آوردیم ] .
شرح و تفسیر بیت 758
خشم مریخی نباشد خشم او / منقلب رو ، غالب و مغلوب خو
مرد خدا از روی هوای نفس غضبناک نمی شود که دائما حالی متغیر داشته باشد و هر چند ستمکاران خشمین ظاهرا غالب و قاهراند ولی باطنا مغلوب و مقهور هستند . زیرا آنان مغلوب نفس اماره خویش اند . [ خشم ولی خدا از نوع خشم مریخی نیست . یعنی انگیزه خشم ولی خدا مانند انگیزه خشم ستمگران بدنهاد نیست که برای ارضای امیال ددمنشانه خود به خشم می آیند ] .
شرح و تفسیر بیت 759
نور غالب ، ایمن از نقص و غسق / در میان اصبعین نور حق
جان اولیاءالله که همچون انوار تابان است نه به کاستی دچار می آید و نه به تاریکی (غسق) گراید و این نور در میان دو انگشت (اصبعین) حضرت حق است . یعنی در عین غالب بودن ، مغلوب تصرفات الهی است و در خدا فانی است .
شرح و تفسیر بیت 760
حق ، فشاند آن نور را بر جانها / مقبلان برداشته دامانها
حضرت حق آن نور را بطور یکسان بر همه جانها تابانده است و در افاضه انوار هیچ فرقی قائل نشده ، منتهی نیکان (مقبلان) دامن قابلیت و استعداد خود را گشوده اند و آن انوار را به جان خریده اند . [ در حدیثی آمده ” همانا خداوند ، آفریدگان را در تاریکی بیافرید . سپس بر آنان نوری ساطع کرد . هر که را این نور رسید به راه هدایت رفت و هر که را این نرسید به راه ضلالت رفت ] .
شرح و تفسیر بیت 761
شرح و تفسیر بیت 762
شرح و تفسیر بیت 763
شرح و تفسیر بیت 764
گاو را رنگ از برون و ، مرد را / از درون جو رنگ سرخ و زرد را
مثلا گاو را از شکل و رنگ و علائم ظاهریش تشخیص می دهی که حیوان خوب و سالمی است و یا حیوان مریض و علیل . اما رنگ حقیقی انسان را باید از درونش بشناسی زیرا انسان موجودی پیچیده و چند لایه است و غالبا ظاهر خود را بر خلاف باطنش می آراید تا مقبول دیگران افتد . بنابراین حواست را جمع کن تا مبادا ابلیسان خود را در کسوت اولیاءالله درآورند و دل ساده لوحان را بربایند .
شرح و تفسیر بیت 765
رنگ های نیک از خم صفاست / رنگ زشتان، از سیاهابه جفاست
رنگهای خوب از خم صفا حاصل می شود و رنگهای زشت از آب تیره نیرنگ و طبع ناسالم است . [ اعمال خوب از قلب پاک ناشی می شود و اعمال و آثار زشت از قلب ناپاک ] .
– مولانا در دو بیت اخیر می گوید : اگر حیوانات را از روی رنگ و علائم ظاهری می شناسیم و ارزش می نهیم . انسان را نباید با حیوانات قیاس کرد زیرا اعتبار انسان به امور معنوی است . رنگ های خوب که همانا اخلاق حمیده و اوصاف جمیله است از خمخانه صفا و بیرنگی است و صفات بدکاران نیز معلول آب تیره فریب و گمراهی و بد سگالی است .
شرح و تفسیر بیت 766
صبغة الله ، نام آن رنگ لطیف / لعنة الله بوی آن رنگ کثیف
رنگهای نیک یعنی اعمال و احوال نیک ، رنگ الهی است و هر کس خود را در معرض انوار الهی قرار دهد آن حضرت رنگ و قالب او را به رنگ ایمان و توحید در می آورد و رنگ زشت یعنی احوال و اعمال بد ، عین لعنت خداوندی است . [ صِبغة الله = رنگ خدا / متخذ است از آیه 138 سوره بقره « رنگ کردنی از خدا و کیست نکوتر از خداوند در رنگ کردن ؟ و مائیم او را پرستندگان » مفسران قرآن کریم ، صبغة الله را به توحید و اسلام و فطرت و حجت خدا تفسیر کرده اند ] .
شرح و تفسیر بیت 767
آنچه از دریا به دریا می رود / از همانجا کامد ، آنجا می رود
هر چه از دریا سرازیر شود سرانجام به سوی دریا باز می گردد زیرا هر چیز به اصل خود باز می گردد یعنی از همانجا که آمده به همانجا نیز باز می گردد .
شرح و تفسیر بیت 768
از سر که ، سیل های تیزرو / وز تن ما ، جان عشق آمیزرو
مثلا از سر کوه سیل های تند و خروشان با سرعت روان می شوند و همینطور از کالبد ما جانهای آکنده از عشق به سوی دریای وحدت الهی شتابان ره میپویند .
هادی در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:
نقد اشعار سعدی!؟ کارشناسی در این حد من ندیدم تا الان
امیر در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:
سلام و عرض ادب خدمت همه سروران و ادب دوستان
از نکات همگان به ویژه جناب ساقی بهره ها بردم.
اما ایشان اشاره کرده بودند که در بیت اخر این شعر، حافظ ره به وضوح به مستی شراب انگوری اشاره کرده و الا مستی از محبت الهی گناه نیست که امیدواری به لطف خداوندی را برای سعادت اخروی لازم داشته باشد.
مختصر عرض کنم که دقیقا بر خلاف نظر شما، در قاموس اهل الله، «انانکه غنی ترند، محتاج ترند»؛ لذا نهایت عرض حاجت، فقر، نیستی و طلب آمرزش از خاتم الانبیاء محمد مصطفی ص و سرسلسله اولیاء علی مرتضی (علیهما و علی آل بیتهما الاف التحیة و الثنا ) مشاهده می شود. لذا می تواند این بیت به این معنا هم باشد که:
«اگرچه حافظ سرمست از محبت الهی است، ولی به این سرمستی مغرور نیست، و همه امیدش به لطف و کرم توست»
علیرضا در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸:
تو اگر تیغ هندیت را هم ازغلاف بیرون بکشی نمی توانی دریک لحظه خون لشکری را بریزی ولی بیا و نگاه به لشکر عشاقت کن که بایک نظر هزار خون ریزی
صابر حسنلو در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:
این شعر را در وصف علی ع گفته است. خضر ثانی علی ع است.
حمید در ۶ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵:
سخنی از استاد جلالیان
این غزل در زمان شاه شجاع و زمانی که هنوز روابط فیمابین او و شاه و رفت و آمدها و دعوتهای شاهانه به کلّی قطع نشده اما اثراتی از دلسردی به منصّه ظهور رسیده بود سروده شده است.
شاعر در این غزل باد صبا را طرف خطاب خود قرار داده و از او میخواهد که از احوال پادشاه برای او نکاتی بازگو کند. این مطلب میرساند که شاعر حس کرده است که در دعوت او به مجالس انس به عللی تأخیر روی داده و به همین دلیل خطاب به باد صبا میفرماید:
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
آنگاه در بیت پنجم تلویحاً ناراحتی خیال خود را از این تأخیر ملاقاتها بیان داشته و در بیت ششم خود را به دانستن جریانات و اخبار پشت پرده، دلواپس نشان میدهد و خطاب به باد صبا میگوید اگر بار دیگر از آنجا گذشتی به شاه بگو که:
در راه عشق فرق غنی و فقیر نیست
ای پادشاه حسن سخن با گدا بگو
و در بیت نهم میگوید از او بپرس که آن امیدهایی را که من از این شاه در زمان ولایتعهدی او داشتم کی برآورده خواهد شد؟
نکته مهم این غزل در ابیات دهم و یازدهم مطرح شده که یادآور ضمنی بهانه ظاهری شاه و درباریان از حافظ است و آن، تظاهر بیش از حدّ شاعر به شرابخواری و طرفداری از خراباتیان یک رنگ و عناد با متظاهران، در گفتار و رفتار شاعر است. این صراحت لهجه حافظ هنوز هم بعد از 7 قرن برای ما شگفت آور است. بنابراین جای تعجب نیست که در آن زمان سبب اصلی اختلافات بین شاه و حافظ شده باشد. حافظ باز در پایان این غزل با یکدندگی و علم به موضوع، خطاب به خود میگوید: اگر یک بار دیگر هم تو را به مجلس خود راه دادند مبادا تظاهر به تقوا کنی! باز هم شراب بنوش و پرده ریا و دورنگی را از هم بدران.
این است اصل عقیده و ایمان این عارف پاک ضمیر و دیندار واقعی که عمری را بر سر مبارزه با آن در رنج و مشقّت به سر برد و برای خود نامی نیک جاویدان خرید.
عیسی سده در ۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۳: