برگ بی برگی در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:
گفتم ار عریان شود او در عیان/نی تو مانی نی کنارت نی میان
آرزو می خواه لیکن اندازه خواه / بر نتابد کوه را یک برگ کاه
به نظر میرسد در این مبحث مراد از سری که جان مولانا ویا مخاطب وی از او سوال میکند شخص شمس الدین نیست چرا که این ابیات به مکالمه موسی با پروردگار اشاره دارد هنگامی که موسی میخواهد خدا خود را به او بنمایاند و خداوند به گونه ای بر وی تجلی می یابد ولی حتی کوه نیز تاب دیدن جمالش را نداشته و متلاشی میگردد . حال این داستان قرآن نمادین است
یا واقعی بحثی دیگر است و این را عرفا جزء اسرار میدانند . به این ابیات تیز میشود استناد کرد که مولانا میفرماید ؛
یک گهر بودیم همچون آفتاب / بی گره بودیم و صافی همچو آب
و میرسد به اینجا که ؛
نکته ها چون تیغ پولاد است تیز
گر نداری تو سپر واپس گریز
پیش این الماس بی اسپر نیا / کز بریدن تیغ را نبود حیا
و مولانا میگوید درست است که انسان از همان جنس خداوند است و پرتوی از نور بینهایت اوست ولی انسان حتی وقتی به درجه اعلای عرفان نیز برسد بایستی حد و اندازه خود را بداند
و همه این گفت و شنود به این دلیل است که جان خویشتن مولانا که به درجه اعلای عرفان رسیده خواسته است که آن یک لا پیراهن نیز برداشته شود تا مولانا ی جان خالص با یار یکی گشته و بطور کامل در او حل شود و آن یک لا پیراهن چیزی جز جسم خاکی انسان نیست و این امر یکی شدن محض و مطلق فقط به همین علت ممکن نیست حتی برای انسان کامل همچون مولانا که پرده ها برای او یک به یک فرو افتادند بجز آخرین آن که آن را موکول به روز وصل می کند و آن جاست که دو نور در هم می آمیزند و یا بهتر بگوییم نور جزء با نور کل یکی میشوند .
به روز وصل اگر ما را از آن دلدار بشناسی
پس آن دلبر دگر باشد من بی دل دگر باشم
موفق و پایدار باشید
محسن حسن وند در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۵:
در حاشیه قبلی، اشتباه تایپی صورت گرفته و «نحن اقرب...» درست است نه « نحن تقرب...».
محسن حسن وند در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۵:
در این غزل، عارف از چنبر چرخ بیرون جسته است، یعنی به لازمان و لامکان رفته است. پس در کل، بحث در مورد امشب یا امروز در لازمان و چنین تجربه عرفانی غیر قابل وصفی زیاد موضوعیتی ندارد. از طرفی دیگر، چون عارف این غزل را بعد از این تجربه سرتاسر نورانی، و بعد از معلوم شدن «نحن تقرب ...» سروده است، یعنی بعد از تجربه خدا در درون خود( البته آن خود بی خود، او)، دیگر دم از شب زدن هیچ معنایی ندارد. همچنین، وجود « شمس» در بیت پایانی دال بر روز است، آنهم نورانی ترین روز.
محمد در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:
این غزل را خانم نیاز نواب خوانده و البته به زیبایی تمام...
یکی جانی است در عالم که ننگش آید از صورت.. معنای فلسفی بلندی دارد، پدیده ها همه صورت و ماده دارند و تنها جان جهان آآفرین جانی فراتر از ماده و صورت است
سپر انداخته در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:
«قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ؛ ارزش هر انسانی به اندازة چیزی است که دوست میدارد.» حضرت علی(ع)
جناب مولانا این حدیث رو چه زیبا بیان می کنند
((بر هر چه همیلرزی میدان که همان ارزی
زین روی دل عاشق از عرش فزون باشد))
هرچیزی که دلت رو می لرزانه ارزش تو همان مقداره اگه یه ماشین یا آپارتمان دلت رو برد هم اونی هستی که تو قلبته،اگه عاشق خدا شدی با ارزشترین میشی از عرش هم برتری
سید یوسف بیژنی در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳:
با خوندن این رباعی حس خوشی بهم دست داد و باعث شد این رباعی رو بسرایم. ببخشید اگه ضعیفه//
سیمای خوش طفل به رازی باقیست
آبیست که از دیده ی پاکش جاریست
این کشور جان و تن که تا دنیاییست
محفوظ نگه داشتنش با زاریست
ابوطالب رحیمی در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست:
تو اون ابیاتی که در مورد زیبایی ابلیس گفته، در پاسخی که ابلیس می ده یک بیت جا افتاده:
شنید این سخن بخت برگشته دیو
به زاری بر آورد بانگ و غریو
کای نیکبخت این نه شکل من است
ولیکن قلم در کف دشمن است
بر انداختم بیخ شان از بهشت
کنونم به نفرت نگارند زشت
مرا همچنان نام نیک است لیک
ز علت نگوید بداندیش نیک
کاوه ب در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:
چرا از حاشیه هایی که در تصحیح اثر بدرستی ذکر شده اند شعر را تصحیح نمیکنید. تا بدین رباعی که رسیدم بسیار اشتباه نوشتاری دیدم که اصلاح نشده است. گنجور برای من یک مرجع قابل اعتبار و احترام است لطفا ماندگار کنید خود و ادب این سرزمین را...
پارسا در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست ...
حقیقتا زیباست؛ نرفت دجله که آبش بدین روانی نیست
ولی عجیبه واقعا چرا هیچکس به بانو قمر اشاره نکرده
یک ابوعطای فوق العاده از بانو قمر هست حتما پیشنهاد میکنم گوش کنید
ادمین ها لطفا این آهنگ رو هم اضافه کنید
دانش آموز در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:
وقت بخیر دوستان ، گفتم درمورد این رباعی مطلبی بنویسم البته اگه اشتباه بود ممنون میشم راهنماییم کنید
می خوردن و شاد بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دین دین منست
بیت اول نیازی به تفسیر و حرف اضافه نداره چون کاملا واضح هست منظور شاعر
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست
گفتا دل خرم تو کابین منست
بیت دوم درمورد عروس حرف میزنه منظور شاعر اینه ، انسان مهمترین بخش زندگیش مرحله ازدواج و پیداکردن همسر هست ،
حالا خود شاعر از عروس میپرسه که کابین تو چیست(کابین به معنی مهریه هست ، مهریه و اون بخش مهم دارای و شخصیتی که از من میخوای چیه ؟)
گفتا دل خرم تو کابین منست ، یعنی اینکه شاد بودن و خرمی و سرخوشیه تو مهریه و اون دارای که من از تو میخوام هست ،
حالا چرا شاعر بیاد در بیت دوم این موضوع رو مطرح کنه و چه ربطی به بیت اول داره ؟
خیلی خلاقانه میگه ای کسانی که موضوع کفر و دین و اینها برای شما خیلی مهمه اگر نیک بنگرید همسر شما فقط از شما شادی و خرمی رو میخواد پس بدنبال شاد زیستن و خوش و خرم زیستن باشید که زندگیه خوب و رضایت همسر در شادی و خوش بودنه .
دوستان ممنون میشم اگر اشکالی در حرفهای من بود بگید بهم .
فرهاد بیران در ۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:
باد را افزون بده تا برگشاید این گره: سرعت وزش باد را زیاد کن تا گره زلف یار را بگشاید
باده تا در سر نیفتد کی دهد دستار مست: در گذشته دستار نشانهی مردانگی بوده است و کسی که دستار یا سربند نداشته را مست یا کم عقل میشمرده اند.
شیخ که میکرد منع باده چو بیدل
در گرو باده داد خرقه و دستار
بعدها کلاه نیز در مفهومی مشابه جایگزین دستار شد.
گفت آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه.. گفت در سر عقل باید بیکلاهی عار نیست
رضا س در ۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:
1- عنان بر عنان به معنی مساوی و برابره. میگه میترسم که روز قیامت تسبیح شیخ و خرقه ی شرابخوار پیش خدا یکسان باشن.
2- بر خلاف شرح جلالی که معتقده این شعر در زمان شاه ابواسحاق سروده شده من با بررسی میگم باید در زمان شاه شجاع باشه. در یکی از سالهای 768 یا 767 قمری که برابره با سالهای ابتدایی حکومت شاه شجاع و عید فطر در این دو سال در نیمه دوم خرداد بوده. دوره شاه ابواسحاق ماه رمضان در پاییز بوده و آخرین سال سلطنتش عید فطر در مهرماه بوده.
یه شعر خون در ۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸:
آقای مهدی رسولی از این رباعی مداحیشون استفاده کردند.
لینک:
پیوند به وبگاه بیرونی
برگ بی برگی در ۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:
با درود و سپاس از دوستان گنجوری
معنی و شرح این ابیات را در برنامه شرح مثنوی دفتر نخست دکتر عبدالکریم سروش برنامه شماره نوزده در یو تیوب به علاقمندان و عاشقان توصیه میکنم .
موفق و پایدار باشید
دکتر امین لو در ۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مطلع دوم (منطق الطیر):
کلیاتی در مورد این قصیده زیبا
خاقانی در این قصیده ابتدا صبح اولین روز بهاری را توصیف می کند در این صبح زیبا بارانی باریده و همه آب باران سیل آسایی را افتاده و به طبیعت زیبایی فوق العده داده درختان شکوفه کردن انواع گلها باز شده و پرندگان روی این گلها به نغمه سرایی مشغولند و هر کدام از مرعان گل مطلوب خود را انتخاب کرده و روی آن نشسته اند و ه از پرنده ای گل مطلوب خود را می ستایند و دیالوگ بسیار زیبایی را خاقانی در این قسمت قصیده بین پرندگان با زبان شعر آفریده است نهایتا پرندگان برای داوری پیش سیمرغ رفته اند عنقا هیچ ترحیحی به ادعای آنها قایل نشده و گفته که همه اینها مخلوق خذاوند هستند و همه زیبایند اما یاداور شده که از اینها زیباتر گلها و حوران بهشتی هستند بعد هم گفته این هم صحیح نیست بلکه از حوران و گلهای بهشتی هم زیباتر وجود دارد و آن حضرت مخمد (ص) پیامبر مسلمین است که عرق بدن او از هر گلی معطر تر است و از اینحا به بعد با تعابیر مختلف پیامبر را تعریف و توصیف نموده و سپس به شجاعت او پرداخته و جنگ بدر را توصیف نموده و اضافه کرده که فرشتگان به حمایت حضرت محمد (ص) در جنگ بدر آمدند و پس از سرودن چند بیت در این مورد دو بیت هم در وصف امیر نحل که کنایه از حضرت علی (ع) است سروده و سپس به توصیف صلابت شعر خود پرداخته و گفته این سرمایه خود ار را برای هرکسی هزینه نمی کند سپس از شروان و کسانی که در شروان هستند شکوه کرده است و در نهایت به درگاه الهی دعا نموده و استجابت دعایش را از او خواسته است.
دکتر امین لو در ۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مطلع دوم (منطق الطیر):
بیت 43. لاجرم از سهم آن بربط ناهید را
بندر هاوی برفت، رفت بریشم ز تاب
در مصرع دوم بندر هاوی اشتباه چاپی دارد و صحیح آن بند رهاوی است . بند رهاوی یکی از گوشه های آوازی است که در دستگاه افشاری خوانده می شود.
زهره در آسمان چهارم قرار دارد و خنیاگر و نوازنده فلک است سهم یعنی ترس و سهمناک هم از این کلمه است در این چند بیت که توصیف حضرت پیامبر است در این بیت میگوید از هیبت و سهم حضرت پیامبر زهره به ترس افتاد و آوازی که میخواند مختل شد و ابریشم (رشته های سازش) از هم گسیخت.
دکتر امین لو در ۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مطلع دوم (منطق الطیر):
بیت 27. بلبل کردش سجود گفت که الاانعمالصباح
خود به خودی بازداد صبحک الله جواب
مصرع اول این بیت از نظر وزن اینگونه صحیح است :
بلبل کردش سجود گفت که انعم صباح
خود بخودی هم کنایه از عنقا (سیمرغ) است چون عنقا شکل و ماهیت صوری ندارد. عنقا در این قصیده نقش داور را بازی می کند . بلبل خدمت عنقا می رسد و در مقابلش سجده می کند و می گوید صبح به خیر و عنقا در جواب می گوید خداوند صبح شما را به خیر کند
دکتر امین لو در ۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مطلع دوم (منطق الطیر):
بیت 22. جمله بدین داروی بر در عنقا شدند
کوست خلیفهٔ طیور داور مالک رقاب
در مصرع اول این بیت داوری به اشتباه داروی تایپ شده که باید اصلاح شود
دکتر امین لو در ۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مطلع دوم (منطق الطیر):
بیت 7 . داد به هر یک چمن خلعتی از زرد و سرخ
خلعه نوردش صبا رنگرزش ماه تاب
این بیت یادآور فرازی از دیباچه گلستان سعدی است:
فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدی (زمردین) بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع (نوروز) (گل) کلاه شکوفه بر سر نهاده عصاره نالی (تاکی) به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته
هر دو شاعر شکوفه ها وگلهای روی درختان را به خلعت تشبیه کرده اند و باد صبا را حامل این هدایا دانسته اند البته در شعر خاقانی به مهتاب هم نقش رنگرزی داده شده است چون طبق عقیده قدما مهتاب با عث باز شدن شکوفه ها می شود.
برگ بی برگی در ۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند: