سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:
با تو دارم ز ازل سابقه عشق ولی-----درست است
نرگس در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:
سلام لطف میکنید معنی بیت نهم رو بنویسید
نرگس در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی گوید:
سلام معنی بیت اول چیست
بابک در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۶:
چنین همائیست که خود ، دیرکجین یا نیایشگاه عشق وم هر را میسازد . نیایشگاههای این زنخدا ، بنام « دیر کجین » مشهور بوده اند . در بهمن نامه ، این رد پا، باقی مانده، که دیر کجین را هما ، دختر بهمن در راه به اصفهان میسازد . هما ، همان ارتا و سیمرغ یا خرّم است، و بهمن ، همان مینوی مینو یا تخم جهانست . هنوز کردها به خدا ، هوما میگویند . ولی موبدان زرتشتی این داستان را تحریف و مسخ ساخته اند ، تا« تئوری حقانیت به حکومت» را در ایران ، بکلی وارونه سازند، و آنرا ویژه خانواده گشتاسپ سازند ، که مرّوج دین زرتشت بوده است . از این رو آمده اند « بهمن » کینه توز، پسر اسفندیار را ، اینهمانی با « بهمن = خرد بنیادینی داده اند، که جهان از آن پیدایش می یابد، و بزمونه و اصل شطرنج است » داده اند . ولی از رد پاهائی که در این داستان باقی مانده ، دیده میشود که بهمن و همای حقیقی ، ربطی به پسر اسفندیار ندارد، و این هما، همان « کج » همان « رپیتا = دخترجوان ، رپیتاوین = دوشیزه نی نواز» است که در روز نوروز به گیتی میآید و جشن کژین ، جشن زایمان اوست. در این روزاست که جهان را میزاید، ولی برغم زائیدن ، با کره میماند . این « همیشه بکر شدن ، پس از دوباره زائی » ، بنیاد اندیشه نو بودن ، جشن بودن زندگیست . جهان و جان ، همیشه نو میشود . هرشب، بهرام و صنم ( هما ) همدیگر را در میان شب ، در آغوش میگیرند، و به خورشیدی نوین، آبستن میشوند، و هر روز بامداد، خورشیدی نو و روزی نو ، زائیده میشود . در ویس و رامین میآید که :
شنیدستم که شب ، آبستن آید نداند کس که فردا ، زو، چه زاید
محمد در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:
این شعر برای من، یکی از نویدبخش ترین و امیدوار کننده ترین اشعار حافظ هست
مخصوصا جایی که میگه
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالیست
یادم میاد در یکی از سختترین دوران های زندگیم، مادرم به شدت بیمار بود و در بیمارستان بستری بود و دکتر میگفت به سرطان خون مبتلا شده،
روزی که قرار بود جواب ازمایش اصلی و قطعی بیاد، رادیوی تاکسیی که سوار شده بودم، این شعر رو به عنوان "فال روز" خوند
شب خواهرم با خوشحالی اومد و گفت که جواب آزمایش مامان خوبه و سرطان نداره و خیلی زود از بیمارستان، صحیح و سالم مرخص شد
برای همین هروقت فال میگیرم و این شعر میاد یا این شعر رو میخونم بهم حس خیلی خوبی دست میده
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۰۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:
نیست مشکین دمت، الا ز دمِ خون آلود----درست است
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:
خود ضعیف چو عهد حباب می بیند----بنظر بهتر معنی را میرساند
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:
بادپایان سخن کی به صفای تو رسند-----
مَردسلمان زکسانی که درین میدانند----
درست است
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
همان بیت سوم-----با زنخدان چو گویت ای بت-----در مصرع بعد به چوگان اشاره شده پس گوی درست است
حامد در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:
سلام
دوستان عزیز لزومی نداره که ما همه ی غزل های لسان الغیب را عرفانی و مذهبی تعبیر کنیم . جناب حافظ انسان بوده و با تمامی امیال انسانی که طی عمر گرانبهای خود توانسته با خویشتن داری و سیرو سلوک عرفانی از خامی و شهوات دوران جوانی عبور کرده و با بدست آوردن بینش راستین در میانسا لی به اوج پختگی و عشق و عرفان در کهنسالی برسد .
این غزل صرفا در ایام جوانی و طی سفری که داشته سروده شده . واقعا دلش برای یار و دیارش شیراز تنگ شده و سرشکش غمازی کرده و آبروی او را جلوی همسفران برده و در دل آرزو کرده کاری بکنم که ره و رسم سفر را از جهان بردارم تا دیگر کسی دچار هجر و دوری نشود ، همین . و هیچ ربطی به امام حسین(ع) و فرزند سه ساله ی او که دوستمان اشاره کرده ندارد . حتی به نیت رزق افزون تر به قصد هندوستان سوار کشتی شده که بلافاصله پشیمان گشته و به وطن بازگشته است (رجوع شود به کتاب حافظ شیرین سخن نوشته ی دکتر معین )
چه آسان مینمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که یک موجش به صد گوهر نمی ارزد
همان بهتر که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهانگیری غم لشکر نمی ارزد
و در آخر غزل به این نتیجه رسیده که عزت در قناعت است :
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان ، دو صد من زر نمی ارزد
رحمان در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:
در مورد شد در نیم بیت اول اگر آنرا “شُد” (گذشتۀ شدن) تلفظ کنیم به لحاظ دستوری بجای "آنست" در نیم بیت اول بایستی "بود" نوشته میشد. در اینصورت بجای کند در نیم بیت دوم بایستی "کرد" نوشته میشد. در واقع مضمون این بیت آرزومندی است و به آینده برمیگردد و با افعال گذشته همخوانی ندارد. بنابراین ” شَد ” در نیم بیت اول با کند در نیم بیت دوم کاملا همخوانی دارد و معنای شعر صحیح میشود و در غیرم اینصورت، شعر مضمون درستی نخواهد داشت. بنظر اینجانب لازم نیست موضوع را پیچیده کنیم و با اشعار دیگر شاعران مقایسه نماییم. سادگی مفاهیم اهمیت بیشتری دارد.
ابراهیم در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱:
گفتم از آسیب عشق روی به عالم نهم
عرصۀ عالم گرفت حسن جهان گیر او
عشق، فروتنی و زیبایی از این شعر میباره
این شعر رو میشه هزار بار خوند و هر بار لذت برد
محسن در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
تشکر از اقای رضا ساقی
حسین در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰:
سلام . چرا در بیت سوم از بویش استفاده شده مگه نباید بویت باشه . ممنون
حسین در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰:
سلام . چرا در بیت سوم بویش ایتفاده شده مگه نباید بویت باشه . ممنون از این سایت بی نظیر
رضا س در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
یه نکته به تفسیر آقا رضا اضافه کنم:
در بیت:
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی/ نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
در زمان حافظ شاه یا افراد مهم در باغ سایهبانی داشتند و استراحت میکردن و غلامانشون هم کنارشون میایستادند و مواظب بودند که کسی شاه رو بیدار نکنه. اینجا حافظ چهرهی یار رو به باغی تشبیه کرده که سایهبانش ابروهای یاره و چشم هم در این سایهبان به خواب خوش مستی فرو رفته. حافظ هم غلام این شاه ترکه(چشم) و مواظبه که بیدار نشه.
بی دل در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۳۴ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹:
حافظ:آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند ....شاه نعمت االه ولی (ره) : ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم صد درد به گوشه چشمی دوا کنیم......در همه بارگاه محمودی/یک ایازی چو نعمت الله کو..........توبه کنید از نسبت دادن الفاظی که دور از شان بزرگواران است
شروین پاداشپور در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۹ - در بیان این خبر کی انهن یغلبن العاقل و یغلبهن الجاهل:
سلام و سپاس از انتشار این همه اطلاعات خوب و جالب. بسیار آموختم.
سید محسن در ۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۴۳ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱:
نقش ،خود، در آینه بر او مفتون شد-----میفرماید آن صورت حسن تو در آئینه دل ما متجلی شد. آن عکسی که در دل ما نقش بست،خودش در آئینه دل ما باز مفتون حسن تو شد--یعنی هم من وهم عکس متجلی شده تو در دل من هردو مفتون حسن تو هستیم
علی آریانا در ۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۱ - کرامات آن درویش کی در کشتی متهمش کردند: