بلندتر شدهست آفتاب انسانی
زهی حلاوت و مستی و عشق و آسانی
جهان ز نور تو ناچیز شد، چه چیزی تو؟
طلسم دلبرییی یا تو گنج جانانی؟
زهی قلم که تو را نقش کرد در صورت
که نامه همه را نانبشته میخوانی
برون بری تو ز خرگاهِ ششجهت جان را
چو جان نماند، بر جاش عشق بنشانی
دلا چو باز شهنشاه صید کرد تو را
تو ترجمانبگ سرّ زبان مرغانی
چه ترجمان که کنون بس بلند سیمرغی
که آفت نظر جان صد سلیمانی
درید چارق ایمان و کفر در طلبت
هزارساله از آن سوی کفر و ایمانی
به هر سحر که درخشی خروس جان گوید
بیا که جان و جهانی، برو که سلطانی
چو روح من بفزودهست شمس تبریزی
به سوی او برم از باغ روح ریحانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف روشنایی و عشق میپردازد که در اثر حضور یک انسان خاص، همچون آفتاب بلندتر شده است. شاعر از زیبایی و قدرت این فرد میگوید که جهان را تحت تاثیر خود قرار داده و محبتش همچون گنجی برای جان انسانهاست. همچنین، او به توانایی این شخص در بالابردن روح و جان دیگران اشاره میکند و نشان میدهد که عشق، کفر و ایمان را در طلب او تحت تاثیر قرار داده است. شاعر بر اهمیت حضور این فرد در زندگیاش تأکید کرده و میگوید که او به هارمونی و وحدت زیادی در زندگی دست یافته است. در نهایت، از شمس تبریزی یاد میکند که روحش را به این سمت هدایت کرده است.
هوش مصنوعی: آفتاب انسانیت درخشش بیشتری پیدا کرده است و این موضوع همراه با شادی، سرخوشی، عشق و سهولت در زندگی است.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر نور وجود تو بیاهمیت شده است. تو چه هستی؟ آیا جادوگری از عشق یا گنجینهای از جان؟
هوش مصنوعی: چه خوب است قلمی که تو را به تصویر کشیده است، در حالی که نامهی تمام انسانها را بینویسنده میخوانی.
هوش مصنوعی: اگر تو از همهی دنیا و دنیای شش جهتی خود جدا شوی و جانت دیگر در آن نباشد، عشق را جایگزین آن خواهی کرد.
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که شاه شکار تو را گرفته است، تو به مانند ترجمان رازهای زبان پرندگان عمل کن.
هوش مصنوعی: اکنون پرندهای بزرگ و شگفتانگیز به نام سیمرغ در آسمان حضور دارد که زیبایی و عظمت آن، جان بسیاری از سلیمانها را به خود جذب کرده است.
هوش مصنوعی: ایمان و کفر را به خاطر عشق تو شکستهام، و سالها در جستجوی تو از مرزهای ایمان و کفر عبور کردهام.
هوش مصنوعی: در هر صبحی که خروس میخواند و به زندگی دعوت میکند، بگو که زندگی و دنیایی داری، و برو که خود را در مقام و عزت میسنجی.
هوش مصنوعی: وقتی روح من با وجود شمس تبریزی جان تازهای گرفته، به سوی او میروم و از باغ روح خوشبو بهرهمند میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.