بود درویشی درون کشتیی
ساخته از رخت مردی پشتیی
یاوهشد همیان زر او خفته بود
جمله را جستند و او را هم نمود
کاین فقیر خفته را جوییم هم
کرد بیدارش ز غم صاحبدرم
که درین کشتی حرمدان گم شدهست
جمله را جُستیم نتوانی تو رَست
دلق بیرونکن برهنه شو ز دلق
تا ز تو فارغ شود اوهام خلق
گفت یا رب مر غلامت را خسان
متهم کردند فرمان در رسان
چون بهدرد آمد دل درویش از آن
سر برون کردند هر سو در زمان
صد هزاران ماهی از دریای ژرف
در دهان هر یکی دُری شگرف
صد هزاران ماهی از دریای پر
در دهانِ هر یکی دُر و چه دُر
هر یکی دُری خراجِ مُلکتی
کز الهست این ندارد شرکتی
دُر چند انداخت در کشتی و جَست
مر هوا را ساخت کرسی و نشست
خوش مربع چون شهان بر تخت خویش
او فراز اوج و کشتیاش بهپیش
گفت رو کشتی شما را حق مرا
تا نباشد با شما دزد گدا
تا که را باشد خسارت زین فراق؟!
من خوشم جفت حق و با خلق طاق
نه مرا او تهمت دزدی نهد
نه مهارم را به غمازی دهد
بانگ کردند اهل کشتی کای همام
از چه دادندت چنین عالیمقام؟
گفت از تهمت نهادن بر فقیر!
وز حقآزاری پی چیزی حقیر!
حاش لله بل ز تعظیم شهان
که نبودم در فقیران بدگمان
آن فقیرانِ لطیفِ خوشنفس
کز پی تعظیمشان آمد عبس
آن فقیری بهر پیچاپیچ نیست
بل پی آن که به جز حق هیچ نیست
متهم چون دارم آنها را که حق
کرد امینِ مخزنِ هفتم طبق
متهم نفس است نی عقل شریف
متهم حس است نه نور لطیف
نفس سوفسطایی آمد میزنش
کش زدن سازد نه حجت گفتنش
معجزه بیند فروزد آن زمان
بعد از آن گوید خیالی بود آن
ور حقیقت بود آن دید عجب
چون مقیم چشم نامد روز و شب
آن مقیم چشم پاکان میبود
نی قرین چشم حیوان میشود
کان عجب زین حس دارد عار و ننگ
کی بود طاووس اندر چاهِ تنگ؟!
تا نگویی مر مرا بسیارگو
من ز صد یک گویم و آن همچو مو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در داستان، درویشی در کشتیای گم شده و مردم به دنبال او میگردند. با بیدار کردن او از خواب، به او خبر میدهند که مال و ثروت او گم شدهاست. درویش با بیاعتنایی به اتهاماتی که به او زده میشود، بر تهمتها و دشواریهای زندگیاش تمرکز میکند و از ظلم به فقرا سخن میگوید. او معتقد است که حقیقت و حقایق را نمیتوان با اتهامات و قضاوتهای غلط تار کرد و از آنجا که خود را بیگناه میداند، با صراحت اظهار میکند که فقر و تهمت نمیتواند او را از مسیرش منحرف کند. او به جای پرخاش، نیاز انسانها به همدیگر و ایمان به حقیقت را یادآوری میکند و بر این نکته تأکید دارد که تنها حق و حقیقت باقی میمانند.
هوش مصنوعی: یک درویش درون کشتیای بود که از پارچههای مردی ساخته شده بود.
هوش مصنوعی: در اینجا داستان از این قرار است که او در خواب بود و درحالی که همه چیز اطرافش بیفایده به نظر میرسید، همه به دنبال او بودند و در حقیقت او هم در میان آنها قرار داشت.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ما باید تلاش کنیم تا این فرد فقیر و خوابآلود را که در غم و اندوه به سر میبرد، بیدار کنیم و او را از دلمشغولیهایش رها سازیم.
هوش مصنوعی: در این کشتی که همه از آن دور و گم شدهاند، هیچکس را نتوانستیم پیدا کنیم و تو هم نمیتوانی در این وضعیت خود را نجات دهی.
هوش مصنوعی: لباس را از خود دور کن و خود را عریان کن تا از خیالات و تصورات مردم آزاد شوی.
هوش مصنوعی: ای خدا، غلام تو را متهم کردند و به او ظلم کردند، پس فرمان را به او برسان.
هوش مصنوعی: وقتی دل درویش به خاطر درد و رنج به تنگ میآید، او را از هر سو در زمان رها میکنند.
هوش مصنوعی: در دریاهای عمیق، تعداد زیادی ماهی وجود دارند که هر کدام از آنها یک گوهر باارزش در دهان دارند.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری زیبا اشاره شده که نشاندهندهی فراوانی و زیبایی است. مانند این که در یک دریا پر از ماهی، هر کدام از آنها گوهری ارزشمند در دهانشان دارند. این مضمون به نوعی بیانگر ثروت و زیباییهای پنهان در دنیای طبیعی و زندگی است.
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی از این دنیا بهرهمند میشود و اگر کسی تعلقی به این دنیا نداشته باشد، نمیتواند از آن بهرهای ببرد.
هوش مصنوعی: مرواریدهایی را در کشتی انداخت و در حالی که برای پرواز آماده میشد، به جایگاه خود نشست.
هوش مصنوعی: خوشا آن کسی که مانند پادشاهان بر تخت خود نشسته و در اوج خوشبختی است و زندگیاش به خوبی و پیشرفت ادامه دارد.
هوش مصنوعی: گفتند که به کشتی شما حق من را بدهید تا دزد و گدا در میان شما نباشند.
هوش مصنوعی: کیست که از این جدایی آسیب ببیند؟ من از پیوند با حق و ارتباط با مردم لذت میبرم.
هوش مصنوعی: او نه تنها به من اتهام دزدی نمیزند، بلکه کنترلم را هم به کسی نمیسپارد که به من آسیب برساند.
هوش مصنوعی: صدا زدند کسانی که در کشتی بودند، ای همام! به چه دلیلی تو را اینقدر باعزت و مقام بالا قرار دادند؟
هوش مصنوعی: او گفت که تهمت زدن به افراد فقیر کار نادرستی است و اینکه آزار دادن دیگران به خاطر چیزهای کوچک و بیارزش نیز جایز نیست.
هوش مصنوعی: به هیچوجه نمیتوانم به شکوه پادشاهان اعتراف کنم؛ زیرا من هیچوقت در مورد فقیران بدبین نبودهام.
هوش مصنوعی: آن افرادی که با لطافت و خوشنفس هستند، به خاطر احترام و ارادتشان به دیگران، با حالتی شاداب و متواضع در کنار هم جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: آن فقیر برای دنیای پرزحمت و پیچیده زندگی تلاش نمیکند، بلکه هدف او تنها حق و حقیقت است و همه چیز را در کنار آن میبیند.
هوش مصنوعی: متهم را دارم که در زمان خود امین و مورد اعتماد مخزن بزرگ و گرانبهایی بود.
هوش مصنوعی: نفس انسان متهم است، نه عقل پاک و والا. حس نیز مورد اتهام است، نه نور روشنده و لطیف.
هوش مصنوعی: نفس شخصی که همیشه شک و تردید دارد، به موجودی تبدیل میشود که در واقع با سکوتش فریاد میزند، زیرا تنها با سکوت و رفتارهایش میتواند خود را بیان کند و نیازی به استدلال و دلیل آوردن ندارد.
هوش مصنوعی: در زمانهایی که معجزهای رخ میدهد، انسان ممکن است تصور کند که آن اتفاق واقعی است؛ اما بعد از مدتی به یاد میآورد که شاید این فقط یک خیال بوده است.
هوش مصنوعی: اگر آن دید واقعاً حقیقت باشد، چه عجب که همواره در نظر است، زیرا نه روزی وجود دارد و نه شبی که او در آن نباشد.
هوش مصنوعی: آن کسی که در دل پاکان ماندگار است، هرگز شایستهی همراهی با نگاههای حیوانی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: این شعر به این اشاره دارد که طاووس، با زیبایی و شکوهی که دارد، اگر در چاه تنگی گرفتار باشد، نباید از عار و ننگی که ممکن است حس کند، تعجب کند. در واقع، زیبایی و بزرگی یک موجود نباید مانع از احساس ننگ و حقارت در شرایط نامناسب باشد.
هوش مصنوعی: به این معناست که اگر تو به من نگویی که زیاد صحبت نکن، من با وجود اینکه فقط یک بار میگویم، آن قدر اثرگذار خواهد بود که مانند مو در اعضای بدنت پیدا میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.