هادی بهار در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:
وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَی کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ
سلام
شاید بتوان به آیه فوق هم اشاره کرد و ..
مختاری در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:
پیرو نظر دوست عزیز و اهل ادبم (ساقی ) (کامنت 30 ام ):
در قسمتی از نوشته شما آمده است که از قرن 5 تا 10 رنگ آبی در اشعار نداشته ایم و به جای آن رنگ سبز به کار می رفته است... (نقل به مضمون )
من قصد ندارم خیلی در جزییات این ادعا (که در جای دیگری نیز شنیده ام ) وارد بحث شوم. نکته بنده این است که عدم استفاده از کلمه "آبی" به معنای عدم تشخیص این رنگ و عدم تمییز آن از سبز در بین قدما نیست.
توجه بفرمایید که کاربرد کلمه "فیروزه ای" و به ویژه "نیلگون" حاکی از همان خانواده رنگی است که "آبی" می نامیم.
نیلگون= نیل+ گون : یعنی به رنگ نیل... که معادل است با : به رنگ اب= آبی
ارادتمند. مختاری
مهدی ص. در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۶:
ادوارد براون مستشرق معروف تضمینی از این بیت زیبای سعدی کرده است که خواندنش خالی از لطف نیست:
«مست می بیدار گردد نیم شب» فرمود شیخ
این اگرچه قول شیخست، نیست جای اعتماد
من مئی دانم که هر گه مست آن گردد کسی
سر ز مستی بر ندارد روز محشر بامداد
امیر در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۰ - نوای وقت:
این شعر فرشاد جمالی با آهنگ شازی تهمورث پورناظری خوانده است
تسلیمی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » کسری و دهقان:
با عرض پوزش، در حاشۀ قبل، به جای آقای مصیب مهر آشیان، آقای پویا عباسیان نوشته ام که بدین وسیله تصحیح می کنم.
پژمان کیهان فر در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
خیل اشتباه است، خیلی به معنای زیاد و بسیار نیست، بلکه به معنای عده ای و یا گروهی است. ی آخر برای کوچک شمردن این خیل یا گروه در برابر معشوق آورده شده است ، به عبارتی می شود خیلی از نیازمندان و برای حفظ وزن و آهنگ شعر بایستی پس از گفتن خیلی، کمی مکث کرد
تسلیمی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » کسری و دهقان:
با سلام دوباره؛ آقای پویا عباسیان در مصراعِ «پای های تو بر لب گور است» پای ها را «پایه ها» خوانده اند. ظاهرآ این کلمۀ «پای ها» برای برخی از خوانندگان معضل و معمّا شده است! در حالی که «پای» صورتی از کلمۀ «پا» است و بسیار نیز به کار رفته است:
یکی روبهی دید بی دست و پای / فرو ماند در لطف و صنعِ خدای (سعدی، بوستان)
پای می پیچم و چون پای، دلم می پیچد / بار می بندم و از بار فروبسته ترم (سعدی، غزلیات)
و هم اکنون نیز در ترکیبها و عبارتهایی همچون پایدار، پایداری، از پای ننشستن و ... به کار می رود. پس در مصراعِ یاد شده نیز همان «پای های تو ... » درست است نه «پایه های تو ...» زیرا پایه برای میز و صندلی و امثال اینهاست، و انسان هیچگاه پایه نداشته است.
masoud در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۷:
سلطان چاوشی. قند منی
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
با عرض ادب خدمت (بیخبر) روی سخن شاعر با طره موی معشوق است و در ادامه بیت قبل گفته---و پریشانی موی معشوق در نظرش بوده---با عرض معذرت و امید قبول
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - درمدح امیر سیخ حسن نویان:
قدر قدرت قضا فرمان شهنشه شیخ حسن نویان---
خود منهم یک اشتباه تایپی در پیام قبل دارم که بدینوسیله تصحیح می کنم-----در این دو مطلب درست بوده است
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در وصف ساغر و می:
چون به زرین زورق می مگذران عمر عزیز--
نیست در گیتی جز این آب و هوایش سازگار
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در بیان اوضاع نامناسب ساوه:
پوست بر تن سر به سر بشکافتندش چون انار----
یا که از بی طاقتی بر خاک می مردند زار---
زاغ آن را با غان و غاز این را باز یار----
آنچه بستاند ولایت،آنچه بدهد خواسته---
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح سلطان اویس:
روز شپید بود سیه چون شبان تار----درست است
سید محسن در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در مدح امیر شیخ حسن:
عروس گل تتق از صد بهار بگشاید----درست است
تسلیمی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » کسری و دهقان:
با سلام، در بعضی از حاشیه هایی که کاربران محترم نوشته اند، اشکالهایی دیده می شود که اصلاح آنها لازم است:
1. آقای احمد فرخ تبار نوشته اند: «پاهای تو بر لب گور است». اما با این قرائت وزنِ مصراع مختل می شود و صورتِ درست همان «پای های تو ...» است که در متن آمده است.
2. آقای مجید «خزینه» را غلط و «خزانه» را درست دانسته اند. باید دانست که خزینه مُمالِ خزانه است و در متونِ ادبی هر دو صورت به کار رفته و هیچیک غلط نیست. برای نمونه، حافظ گاهی خزانه و گاه خزینه به کار برده است، و هر دو هم به معنی گنجینه، نه خزینۀ حمام:
خزانه: بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ / خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش(حافظ قزوینی - غنی، غزلِ 290)
خزینه: خزینه داریِ میراث خوارگان کفرست / به قولِ مطرب و ساقی، به فتویِ دف و نی (همان، غزلِ 430)
3. آقا یا خنم سید رضوی، «جوز بن» را بی معنی دانسته و صورتِ «هیچ دهقان ز جوز بر در عمر» را پیشنهاد کرده اند. اولاً باید دانست که ما چنین اختیاری نداریم که گفتۀ شاعری را بنا به ذوق یا تشخیصِ خود تغییر دهیم. ثانیا جوز بن به معنای درختِ جوز (گردو) است (بن در این گونه ترکیبها به معنای درخت است) و «بر» به معنای ثمر نیز در مصراعِ دوم آمده است: بر نچیده ست = ثمر نچیده ست. بنابراین بیتِ مورد نظر به همین صورت که در متن امده درست و بی اشکال است. با آرزوی توفیق.
مبین در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:
در بیت دوم مصراع اول کلمه آخر به جای بدیم شدیم نباید باشه?
سعید در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵:
در بیت هشتم از نظر وزنی باید بجای "چون" در اول بیت از عبارت "چو استفاده شود.
چو(ن) من به نعمت معبود شاد و خشنودم
امیر حسین میدانی در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰:
دزدین انگشتر توسط شیطان صورت گرفت . انگشتری که حضرت سلیمان باآن بر دنیا حکومت میکرد . حضرت در پی دزدیده شدن انگشتر پادشاهی اش آواره شده و به ماهیگیری روی می آورد . در همین هنگام در قصر حضرت همسران حضرت سلیمان به ان اهرمن شک میکنند ازین رو شیطان از ترس فاش شدن رازش انگشتر را درون دریا انداخته و پا به فرار میگذارد . حضرت که به ماهیگیری مشغول بود به اذن خدا انگشتر را صید کرده و دوباره حکومت را بدست گرفت
از همین رو در غرلی دیگر حافظ چنین بیان میکند :
به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی بدست اهریمن
بابک در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۶:
خرد ، میان چیزها وارد میشود و می پیچد، چون اصل سنتز و آمیزنده است . این خردیست که به طبیعت و جانها و انسانها ، مهر میورزد . به همین علت است که مولوی، درست همین نقش را از آن عشق میداند. خرد در فرهنگ ایران از« مهر به جانها » جدا ناپذیر بود . (منوچهر جمالی)
سینا در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۶: