گنجور

حاشیه‌ها

بهروز در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳ - بنیان کردن آهنگری و صنعت‌های دیگر به دست هوشنگ:

دوست عزیز، محمود، معنای دو بیت را پرسیده‌اند.
در بیتی که فرموده‌اید، پویندگان به معنای جوندگان نیست؛ به معنای مطلق جانوران و جنبندگان است. از آن گروه، دست کم همه می‌دانیم که روباه جونده نیست.
اما دانستن معنای بیت آخر نیاز به دانستن نکاتی بیرون از متن و معنای واژگان دارد.
در قدیم (زمان سروده شدن شاهنامه)، که زن‌ها اغلب روبند داشتند، رخ نمودن و چهره نشان دادنشان به کسی بدین معنی بود که به وصلت او خرسندند و با او پیمان زناشویی و مهر و محبت می‌بندند. اگر دقت بفرمایید رنگی از این باور هنوز در بالا زدن تور از چهره عروس در شب‌های زفاف باقی است. در قدیم این پررنگ‌تر بود و اغلب هم در شب مراد، عروس روی خود را به مرد نشان می‌داد. با عنایت به اینکه دنیا در ادبیات و عرفان، شخصیتی زنانه دارد، فردوسی می‌گوید دنیا زن زندگی تو نیست که بخواهد با تو تا ابد مهر بورزد و کام دل تو را برآورده سازد. این از آن عشوه‌گرانی است که فقط شعلۀ اشتیاق را در تو برمی‌افروزد، ولی آن آتش را به آب وصل فرو نمی‌نشاند. به عبارتی دیگر، نباید انتظار زندگی و خوشی همیشگی در دنیا را داشت. دنیا ناپایدار است و به کسی وفا نمی‌کند و اگر هوشنگ باشی، باید از آن دل بر کنی و بروی.

هیچ در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

از میکده‌ها نالهٔ دلسوز برآمد
جانسوز یا دلسوز؟؟

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:

گاویست بر آسمان قرین پروین
گاویست دگر بر زبرش جمله زمین
گر بینائی چشم حقیقت بگشا
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:

خاکی که به زیر پای هر نادانی است
زلفین بتی و عارض جانانی است
هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی است
انگشت وزیری و سرسلطانی است

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

متن رباعی بدین وزن صحیح است:

مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پُر دُردِ شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب

آسوده ز باد و خاک و از آتش و آب

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳:

افسوس که نامهٔ جوانی طی شد

وان تازه بهار زندگانی طی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:

این کهنه سرایی که جهانش نام است
 آرامگه ابلق صبح و شام است
جامی ست که واماندهٔ صد جمشید است
بزمی ست که گورگاه صد بهرام است

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:

از جملهٔ رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید راز

پس بر سر این دوراههٔ آز و نیاز

تا هیچ نمانی که نمی آیی باز

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:

فصل گل و طرف جویبار و لب کشت
با یک دو سه تازه لعبتی حور سرشت

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:

متن بیت دوم رباعی

با اهل خرد باش که اصل تن تو

 گردی ونسیمی و شراری و نمی است

احمد نیکو در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:

رباعی بدین متن صحیح است:

می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل است و مل و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست

بهروز در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۵۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۲ - کشف شیوهٔ برافروختن آتش به دست هوشنگ و سابقهٔ جشن سده:

دوستان فارغ از اینکه این بیت از فردوسی بزرگ است یا خیر، به‌نظر می‌رسد منظور سراینده، در بیت چهاردهم این است که بسیار (سال‌ها) باید [بگذرد] تا دیگرباره شاهی مانند هوشنگ بیاید. در واقع مفهوم زمان در عبارت "بسی باد" پنهان است: بسیار (سال‌ها) باید....
پس مقصود جایگاه ویژه و ممتاز هوشنگ است.
اما درباره فرمایش جناب آقای آرش (فارغ از اینکه اصل موضوع در تاریخ چگونه بوده است و چه بسا سخن درست همان است که ایشان می‌گوید)، در این ابیات گفته نمی‌شود که نیاکان ما آتش‌پرست بوده‌اند. صریحاً می‌گوید: هوشنگ، خداوند جهان‌آفرین را می‌ستاید که چنین هدیه‌ای را به او ارزانی داشته است و آن‌گاه آتش را قبله‌گاهی برای پرستش خداوند قرار می‌دهد. یعنی می‌داند که آتش نعمتی از سوی خداست. (و اگر مردم عادی بعدها برای آتش و نور در برابر خداوند اصالت یا شراکت قائل شدند، اشکال از سوی آن‌هاست.)

مسلم روان در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

مدهوش کرد عشق عالم را ز مرام ما/"زان رو سپرده اند به مستی زمام ما"
عمری است دست به شرابیم زان/"ثبت است بر جریده عالم دوام ما"
(مسلم روان)

رعنا در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱:

خنده ات جانست و لب جان بخش و خطت جانفزا
معنی خط در این مصرع رو میشه بگین؟

شقایق عسگری در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۰ - آموختن پیشه گورکنی قابیل از زاغ پیش از آنک در عالم علم گورکنی و گور بود:

گفت قابیل آه شه بر عقل من
''شه'' به معنی سیاهی و تاریکی هنوز تو فرهنگ ما بختیاری ها کاربرد داره قاببل از شه به عنوان یجور سرزنش و ملامت خودش استفاده کرده.

محسن حسنلو در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۷:

مصرع دوم اینطور نیز آمده است:
خوراکم خارو خاری بدوشم

نور فرزام در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۱۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۹:

در بیت چهارم، آمده که:
خلق در دیر و حرم تک زد و من
دل آسوده ن‌بارت‌کردم
همین مصراع دوم آن را اینگونه« دل آسوده زیارت کردم» چون متن صحیح آن همین است، من در شرحی که بر برخی ابیات غامض بیدل زیر عنوان« کلید عرفان» توسط قندی‌آغا نوشته شده خواندم این مصراع را با واژه‌ی زیارت آورده است. سپاس!

گودرز در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

این شعر حافظ مفهومی نظیر بیت آخر این غزل سعدی دارد:
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

مجید مریخی در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:

پند ناصح پر منغص‌کرد وقت می‌کشان
ازکجا آورد این خر نغمهٔ جانکاه را
به تنهایی این بیت ارزش یک غزل دارد
یعنی در حالی که در حال و هوای مستی هستی نصیحت آن سرزنشگر تو را پر از غم و غصه میکند ، این صدای چونان عرعرِ اندوه ناک ، نه سزاوار این جایگاه و این زمان است
ترکیب "خرنغمه" را در نوشته ای دیگر ندیده ام، در معنای عَرعَر

علی در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:

این آقایی که این غزل را خوانده، «یاری اندر کس نمی بینم» می خواند! آیا وجهی دارد؟ به گوش من «بینم» اشکالی وزنی پیدا می کند و حداقل سکتی غیر ملیح دارد.

۱
۲۱۰۹
۲۱۱۰
۲۱۱۱
۲۱۱۲
۲۱۱۳
۵۵۰۱