مینا مرادی در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
ممنونم. لطف کردید
سها در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۰ - خواستاری ابنسلام لیلی را:
معنی طنگه چیه؟
طن معنی رطب هم داره، منظور نخلستانه؟؟
عارفه در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
درود: بالاخره ایمن رو تو بیت دوم چه جوری بگبم فایل صوتی ببه دو صورت مجزا این کلمه رو خوندند !!
نیکزاد در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:
در مقام تاثیر خیام بر حافظ بعضی بزرگان، نگاه بدبینانه خیام به هستی و تکرار مکرر و ملال آور بودن آن و نیز اعتقاد به عدم استحکام و نیز عدم نظارت خالق بر آن را از وجوهی دانسته اند که بر اندیشه حافظ اثر گذاشته و بیت سوم را مرتبط با آن و برخاسته از آن اندیشه دانسته اند.
مرگن در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۹ دربارهٔ همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۸:
عمری که دمی ازو
nabavar در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۲۵ - گریه کن:
و باز هم :
محمدتقی خان پسیان (زاده 1270 ورزقان - درگذشته 9 مهر 1300 قوچان) از نظامیان اواخر دورهٔ قاجاریه و اولین ایرانی بود که دوره آموزش خلبانی دید.
در سال 1921 میلادی (1300 خورشیدی) کلنل محمدتقی خان پسیان فرمانده ژاندارمری خراسان حکومت شبه خودمختار جمهوری خراسان را تشکیل داده، اما مدت کوتاهی بعد توسط قوامالسلطنه سرکوب و کشته شد.[1]
nabavar در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۲۵ - گریه کن:
گرامی آرا
کلنل پسیان را با کلنل وزیری اشتباه گرفته اید.
از ویکی پدیا:
علینقی وزیری (9 مهر 1265 – 18 شهریور 1358) مشهور به کلنل وزیری، موسیقیدان ایرانی و از پیشگامان آهنگسازی برای اجرای ارکستری موسیقی ایرانی بود.
nabavar در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
گرامی مینا
کاو شرمگن است و یار ساده
یعنی: سعدی کم روست و خجالت می کشد اظهار عشق کند و یار هم عشق سعدی را در نیافته است چون ساده دل است.
همیرضا در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۲ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۲۵ - گریه کن:
@آرا:
احتمالا با شخص دیگری اشتباه گرفتهاید.
کلنل پسیان در سال 1300 شمسی در قوچان کشته شد و این تصنیف در رثای ایشان است (خود عارف در سال 1312 شمسی درگذشته است).
علی در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۵:
درمصرع «بدادم به تو دل مرا تو به از دل» به نظرم به جای «توبه» به معنی رویگردانی و استغفار «تو به» مناسبتر است. یعنی تو برای من از دل بهتری.
اشکان در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۶:
این رباعی سست و پیش پاافتاده ، نمیتواند از خیام بزرگ باشد ، هم از نظر زبان سست است و هم از نظر درونمایه که پیش پا افتاده است
nabavar در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۸:
گرامی سیما
وگر با چنو صد بر آیی به جنگ
می گوید:
اگر در جنگ حریف صد جنگجو مانند او باشی
مصداق:
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد.
مرگن در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹:
در بیت چهارم پر ز شکر کرده ای صحیح است
در بیت ششم دوش ای سمن-بر کرده ای صحیح است
برگ بی برگی در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶:
گفتا برون شدی به تماشای ماهِ نو
از ماهِ ابروانِ منت شرم باد رو
برون شدن در اینجا فعل و عملی منفی ست بویژه وقتی که مخاطب بمنظورِ تماشایِ ماهِ نویِ خود بیرون رفته است و باید که او شرمندهی این کارِ خود باشد، بنظر می رسد مخاطب کسی ست که در آغازِ راه و سلوکِ معنوی می باشد که کاری ست درونی اما این سالکِ طریقت با اندک پیشرفتِ معنوی بمنظورِ تماشای اندک زیباییِ خود از کارِ درونی به بیرون که ذهن است می رود تا احتمالن این دستاورد و زیباییِ نسبیِ خود را به دیگران نشان دهد، حافظ از زبانِ معشوق که زیباییِ مطلق است می فرماید آیا از هلالِ ابروانِ من شرم نکردی که این هلالِ باریکِ ماهِ نوی خود را زیبا دیده و به قصدِ تماشایِ آن، درون را رها کرده و بیرون شدی؟ سالکِ راستین باید که تا قرصِ کاملِ ماهِ خود درونی باشد. رُو یعنی که از ذهن و بیرون بار دیگر به درون بازگرد.
عمری ست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشوزلف که نشانهٔ کثرت است همواره در دو منظورِ وجهِ جمالی و وجهِ جلالیِ خداوند آورده می شود، دلِ انسان می تواند اسیرِ زیبایی های وجهِ جمالی و این جهانیِ خداوند شود که این اسارت نیز بواسطۀ این است که انسان بی آن که خود بداند درحقیقت اسیرِ وجهِ جلالیِ خداوند است اما به خطا کمالِ خود را در زلف و زیبایی های این جهانی جستجو می کند، عُمری یعنی مدتی مدید و بس طولانی، جانب یعنی آستان و درگاه، پس حافظ از زبانِ معشوقِ الست که می داند انسان به هر حال اسیرِ زلفِ اوست می فرماید از آستانِ یارانی که می آیند تا تو را به خواستهی حقیقیت آگاه کنند غافل مشو، یعنی اگر از جانبِ یارانی چون مولانا و حافظ و دیگر اولیا و عارفان غفلت نکنی از اسارتِ زلف و زیبایی های این جهانی رها خواهی شد و در خواهی یافت که درحقیقت تو اسیرِ زلفِ معشوق به معنایِ ذاتِ خداوندی و بازگشت به اصلِ خود هستی.
مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما
کان جا هزار نافه مشکین به نیم جوهندو یا سیاهیِ زلف استعاره از ذاتِ خداوند است که برای انسان تاریک و سیاه یا مجهول و ناشناخته است، فروختنِ عطرِ عقل کنایه از این است که بنا بر عقلِ محاسبه گر است که انسان ترجیح می دهد اسیرِ زلف (به معنایِ جذابیت های این جهانی) باشد و با آمیختنش به عطرِ عقل به آن برای اسارتِ خود توجیهِ عقلانی بیابد، بی نیازی از زلف و چیزهای این جهانی از نظرِ عقلِ محاسبه گر مردود است، پس حافظ از زبانِ خداوند می فرماید عطرِ عقل که سهل است، اگر با هزاران نافه ی مُشکین هم بیایی و جذابیت های زلف از قبیلِ دانش و هنر یا مقام و باورهایِ خود و هر چیزِ اعتباریِ این جهانی را بوسیلهٔ آن معطر کنی در پیشگاهِ زلفِ هندو و ذاتِ خداوندی، آنها را به دانهٔ جوی ناچیز هم نمی خرند.
تخمِ وفا و مهر در این کهنه کشته زار
آنگه عیان شود که بوَد موسمِ درو
منظور از وفا همان وفای به عهدِ الست است که انسان متعهد شد جز زلفِ هندویِ او را نبیند و اسیرِ زلف و زیبایی های دیگری نشود، و بجز تخمِ مِهر و عشق در جهان نکارد، پس حافظ ادامه می دهد این جهان کشتزاری ست با قدمتی دیرینه و قانونی دیرینه تر که اگر تخمِ وفای به عهد و عشق در آن بکاری بی تردید عیان می شود، یعنی می روید و رشد می کند، پس ضرورتی برای بیرون شدن و دیدنِ هلالِ ماهِ نو نیست، بلکه وقتی کشتزارِ تو سبز و خرم شد موسمِ درو فرا خواهد رسید. خرمن و محصولِ تخمِ وفا و مهرِ عاشقانی چون مولانا و حافظ غزلیات و آثارِ آن بزرگان است که همهٔ انسانها می توانند از آن بهرمند گردند.
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت
از سرِّ اخترانِ کهن سیر و ماهِ نو
لازمهی پی بردن به اسرار و بیانِ آن شرابِ خرد و آگاهی است، پس حافظ از ساقی می خواهد باده را بیاورد تا او بتواند پرده از رازی بردارد، در مصراع دوم اختران و ستارگانِ که از دیرباز در سیر و حرکت هستند دارای سِرّی هستند و همچنین ماه که نو می شود نیز همین سِرّ را بیان می کند که؛
شکلِ هلالِ هر سرِ مه می دهد نشان
از افسرِ سیامک و ترکِ کلاهِ زو
حافظ نامِ سیامک و زو از پادشاهانِ پیشدادیان را بعنوانِ مثال آورده، پس به سِرِّ گردشِ افلاک و نو شدنِ ماه پرداخته و می فرماید این که شکلِ ماهِ آسمان در سر و اولِ هر ماه نو می شود، در چهاردهم به ماهِ کامل تبدیل و بعد از آن بتدریج رو به افول می گذارد تا اینکه سرانجام به محاق می رود در حقیقت سرگذشت و داستانِ زندگیِ همهٔ ما انسانهاست، یعنی هر کسی تولد و اوج و سپس فرودی دارد و اگر نیک بنگریم گردشِ اخترانِ کهن از آغازِ هستی چنین سرنوشتی را برای انسان رقم زده اند(اشاره به باورِ قدما به تاثیرِ افلاک و ستارگان بر سرنوشتِ انسان)، پس دل بستن به این زلف بوسیلهٔ عطرِ عقل کاری عاقلانه و خردمندانه نیست و اگر قبول نداری سرنوشتِ سیامک ها و زوها را ببین و عبرت بگیر.
حافظ جنابِ پیرِ مغان مأمن وفاست
درسِ حدیثِ عشق برِ او خوان و زو شنو
پیرِ مغان تمثیلِ راهنمای معنوی ست که ساقیِ شرابِ عشق و خرد و آگاهی ست و جناب یا درگاهش مأمنِ وفا می باشد، یعنی او وفای به عهد را بجای آورده است و اگر وفا می جویی آنجا بجوی، پس به آستانش قدم بگذار و حدیثِ عشق را در بر و نزدِ او بخوان و سخنِ عشق را از او و امثالِ حافظ و مولانا بشنو، ولا غیر.
۸ در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:
پوریا،
تعطیش مصدر باب تفعیل است ، و تشنه کردن است و نه رفع تشنگی درست می فرمایید، اما؛
دو نکته مشکوک در این به اصطلاح غزل به چشم می خورد : تخمیش که خاراندن است ( محل ویژه ای از بدن طرف مربوطه؟؟!!)
و تجمیش که ممکن است به شاعر بر گردد، چه به مانای مغازله با زنان است !!!
والله اعلم
امیر در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۳۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴:
حاشیه
سیما در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۸:
میشه لطفا مصرع دوم بیت اول رو معنی کنید؟
مینا مرادی در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
بی زحمت مصرع دوم بیت آخر را توضیح میدید؟ممنون
پوریا در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:
اونقدر بیسوادین که معنای تعطیش رو سه نفر نوشتن و اشتباه نوشتن، نفهمیدید... مولوی برای اجداد و نسلتون هم زیاده!
nabavar در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۰ - خواستاری ابنسلام لیلی را: