مهرداد داوری دولت آبادی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۲:
ما وامگزارِ این قُماریم
در حقیقت جان ما غرضی است که با پس دادن آن می توانیم از این جهان عبور کنیم و ویزای جهان بعد را بگیریم!
و چه نیکو اگر این غرض را با جان و دل برگردانیم.
مهرداد داوری دولت آبادی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۲:
ما وامگزارِ این قُماریم
در حقیقت جان ما غرضی است که با پس دادن آن می توانیم ویزای !جهان بعد را بگیریم
و چه نیکو اگر این غرض را با جان و دل برگردانیم
جزیره مثنوی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » راز و نیاز لقمان سرخسی با پروردگار:
بیت آخر را طوری بخوانی که صدای واو، در توی و دوی شنیده شود. اینجوری وزن هم به سامان می شود.
to-vi
do-vi
نیکومنش در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:
سلام و درود
روز ازل از کلک تو یک قطره سیاهی
بر روی مه افتاد که شد حل مسائل
در خصوص برداشت مضمون از ابیات لسان الغیب توجه به روایات ائمه و اولیا الهی کار ساز خواهد بود ...انا مدینه العلم وعلی بابها( پیامبر)بروشنی پیداست مراد حافظ از درگه اسلام مقام ولوی علی (ع) بوده و در روز ازل قطره ای از دریای معرفت او برسیمای منجی عالم چکیده و خال هندوی که بر چهره منجی عالم به نشانه درج شده به رسم عاشقی حلال تمام مشکلات اخر الزمانی خواهد بود ...ابیات لسان الغیب به دلیل امیختگی اسرار در ظواهر پارادوکس نما سر امیز و سحر الود بوده و باعث جاودانگی ان شده است ...من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست ...
جزیره مثنوی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:
بیت اول: ای مشک ختا
صیحی است که اشاره به سرزمین ختا دارد
سینا در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:
بهترین و زیباترین شعر ممکن بود پس خواهشا اگ سابقه این اتفاقا داشتید و اکنون در عذابش هستید به سنایی نتازید..این شعرا فقط اهل دلا میفهمن!
هیرسا در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:
با سلام
حمید هیراد هم در اهنگ غلام قمر دو بیت اول این شعر رو خوندن
با تشکر از وبسابت خوبتون
مصطفی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست:
سلام
از آن خوانند آرش را کمانگیر
که از آمل به مرو انداخت یک تیر
متاسفانه به دلیل اشتباهاتی که درخی نسخه های این کتاب رخ داده برای دوستان ساروی این شبهه رخ داده که شاید پرتاب تیر آرش کمانگیر از ساری بوده!
این نظریه به راحتی روشن هست که محل پرتاب تیر آمل و بیشترین و معتبرترین روایت از کوه دماوند بوده
1- کتاب ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در قرن پنجم هجری نوشته شده و تا قبل از این زمان هیچ جا صحبت از پرتاب تیر ارش از ساری نبوده
این کتاب صرفا یک کتاب با داستان عشق و عاشقیست و مرتبط با تاریخ و یا داستان های حماسی نیست که مرجع و ماخذی حماسی به حساب آید
در برخی نسخه ها و به عبارتی نسخه ی اصلی نام آمل در بیت مورد نظر آمده و در برخی نسخه ها ساری
می تواند این احتمال وجود داشته باشد چون در دو بیت پایینتر "که صد فرسنگ بگذشتی ز ساری" آمده ، برخی نسخه نویس ها به اشتباه در بیت مورد نظر به جای آمل ، ساری نوشته باشند
از نظر معنایی هم هیچ ایراد و اشکالی وجود ندارد که تیر از آمل رها شده باشد و صد فرسنگ از ساری گذشته باشد به عنوان مثال تیری از تهران رها شده و 100 کیلومتر از اراک گذشته باشد.
اصلا این کتاب منبع و ماخذ حماسی و تاریخی نیست که مورد استناد قرار بگیرد برای اثبات چنین موضوعی و جالبتر اینکه تمام منابع و ماخذهای ساروی ها از زمان فخرالدین اسعد گرگانی به بعد به همین نسخه های اشتباه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی برمیگردد در حالی که در نسخه های معتبر همین کتاب هم آمل ذکر شده و قبل از این زمان و این کتاب هیچ منبعی اشاره به پرتاب تیر از ساری ندارد!
جالب نیست؟! همه چیز از یک اشتباه شروع شد!
2- در معتبرترین و قدیمی ترین روایات به پرتاب تیر از آمل اشاره شده به عنوان مثال در اوستا به پرتاب تیر از بالای کوه "اییریوخشوتا" که همان دماوند است اشاره شده و منابع معتبر دیگر نیز همینطور
اگر امکانش وجود داشت مانند برخی موارد دیگر ساروی ها ادعا میکردند دماوند هم در ساری بوده خدا رو شکر فعلا بشر نمیتونه ادعای جابجایی کوه ها رو داشته باشه
3- در زمان فریدون و منوچهر و کیقباد و ... آمل پایتخت ایران بوده و جالبتر اینکه در این دوران (دوران کیانیان) اصلا شهر ساری وجود نداشته
حرف برای توضیح و گفتن بسیاره ؛ دوستان خودشون میتوانند تحقیق کنند
حاج حسین در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۸۳:
مسئول محترم سایت گرانمایه گنجور،
چرا هر نظری رو زیر شعر ارزشمند صائب اضافه میکنید و میپذیرید؟
بعضی از شعرهای آقایان معر هم نیست .....
سـینا ----- در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳:
سلام بر ناباور ɹɐʌɐqɐu گرامی که در پاسخ دادن همیشه حاضر است! ( نامم را از این به بعد به این شکل ثبت میکنم ) بگذارید این طوری استدلال کنم: 1- شک نیست که آیین مهرپرستی در تاریخ به فراموشی سپرده نشده بود و به جز این که ردپایش در آثار بزرگان ما ( از جمله عطار) جالب توجه است، این آیین در آن زمان هم زنده بوده 2- و همین طور این که واژه خورآباد در مورد خود مهرابه ها به کار برده میشده ( شبیه ترکیب خراسان) 3- حافظ حداقل در 3 مورد اشاره روشن به این آیین دارد:
«ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر -
سپیده دم که صبا چاک زد شعار سیاه» که در این بیت چاک زدن شعار سیاه که رنگ ناپاکی محسوب میشده در کنار نام مهر مضمون اشاره را روشن میکند یا
« از آن زمان که بر این آستان نهادم روی -
فراز مسند خورشید تکیه گاه منست»
لازمست در این بیت دقیقتر شویم. مقام «خورشید» درجه ششم از درجات هفت گانه رسیدن به مهر در این آیین است. برای اطلاعات بیشتر:
پیوند به وبگاه بیرونی/
3- در یک بیت هم به زیبایی:
بند برقع بگشا ای مه خورشید کلاه -
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
که میتواند توصیف نگاره ای از میترا باشد با زلف بلند و هاله خورشید دور سر.
3- به حاشیه های غزل 10 حافظ بنگرید: امین کیخا نوشته:
خرابات از خوراباد یعنی انجا که به نور خور یا خورشید اباد است امده و به خراب وخربان عربی پیوندی ندارد - به جز سخنان ایشان که ریشه شناسیشان همیشه برایم جالب بود آقای هاشم رضی که پژوهشگری مطرح در حوزه زردشت و میتراییسم و .. است هم باید در این باره حرف برای گفتن داشته باشد. 4- نظرم این نیست که حافظ تماما پیرو این آیین بوده بلکه همان طور که گوشه ای از حقیقت را در اسلام و قرآن یافته گوشه ای را هم نزد زردشتیان و ... پیدا کرده. 5- «خرابات» اگر از خراب به معنی مست بیاید آمدنش با «ات» ترکیب عجیبیست. (برای اسم مکان عربی که چنین چیزی نمیشود اسم مکان در فارسی هم با این پسوند ندیده ام) هرچند که این جا نیازمند نظر متخصص هستیم.
مصطفی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه غزل است
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
پیاله گیر که عمر عزیز بیبدل است
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب
جهان و کار جهان بیثبات و بیمحل است
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
زقسمت ازلی چهره سیه بختان
به شست و شوی نگردد سفید و این مثل است
بگیر طره مه طلعتی وقصه مخوان
که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است
خلل پذیر بود هر بنا که میبینی
مگر بنای محبت که خالی از خلل است
به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
چنین که حافظ ما مست باده ازل است
با سلام
چرا انقدر نسخه ها ی حافظ با هم تفاوت دارند؟
محمد در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۶:
سلام
لطفا اصلاح فرمایید:
غلط درست
میریزد می ریزد
میبینم می بینم
بجز به جز
ایکه ای که
سینا در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:
در کنال تلگرام «چهار خطی» ( رباعی فارسی به روایت سید علی میرافضلی (پژوهشگر ادبیات و رباعی پژوه که دستشان درد نکند)، من یک رباعی نغز دیدم که سبکش شبیه به این بود. در مورد معشوقه های بازاری که بی سیم و زر کام را برآورده نمیکنند و چه بیچاره کسی که تهیدست باشد! ( شاعر این رباعی ناشناس مانده) گفتم که بده! گفت چه؟ گفتم که شکَر!
گفتا ز چه؟ گفتم ز لبت! گفت بخَر!
گفتم که به دل؟ گفت نه! گفتم که به جان؟
گفتا که نه! گفتم که به چه؟ گفت به زر!
محمد در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۶:
سلام
دوکلمه شکرخاست و صفراست باید بدون فاصله دو بخش کلمه از هم نوشته شود. در این حالت "شکر خاست" شکر خواستن معنی می دهد که غلط بوده و ایجاد کننده شکر صحیح است. "صفر است" نیز در این حالت (( صفر عددی معنی می دهد که غلط بوده و صفرا صحیح می باشد)).
سینا در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:
به هر حال با هر ماشین حسابی هم که حساب کنیم و با هر عقل سلیمی هم که فکر کنیم، آخرش متوجه میشیم که این خدا است که در صورت وجود باید در آخرت و پس از مرگ پاسخگو باشد و این انسان است که پیروز است، خدا باید بگوید دلیل خلقت این همه بدبختی در این دنیا و تبعید ما به اینجا و سکوت محض او چیست؟ و چرا میلیاردها انسان را به خاطر دو نفر دیگر مجازات میکند و به خودش بارها میگوید بخشنده ومهربان در حالی که که نتوانست بخاطر یک سیب انسان را ببخشد.این همه کم و کاستی و بدبختی برای چیست؟ و چرا عده ای هم این دنیا را باید عذاب بکشند و هم آن دنیا و خیلی سوالات دیگر که دیگر در حوصله ما نمی گنجد. اما من به همان صندوق عدم آقای خیام ببشتر باورمندم تا دنیای پس از مرگ دیگران.
الهه ولی نژاد در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » قاصد:
از این اقا خوش بیان تر نبود برای خواندن شعر استاد..شعر عاشقانه رو دارن حماسی می خونن
پاینده ایران در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:
خانم رجایی درود بر شما.
ببخشید حمل بر بی ادبی نباشه، نگارش غَبن:
به فتح (غ)و سکون (ب) صحیح می باشد، به معنی فریب دادن و ...
محسن در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۴۴ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴ - صید غرقه در خون:
منظور از ترکش در مصرع اول بیت اول و ترکش در مصرع دوم بیت اخر چیست؟ ممنون میشم راهنمایی کنید.
علی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:
حضرت حافظ العیاذ بالله کافر و ملحد بوده اینه که اگر به خودشون زحمت بدن و دیوان حافظ رو بخونن متوجه میشن که ایشان فردی موحد بوده اند.
ابیاتی مثل:
1-هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ/ از یمن دعای شب و ورد سحری بود
2- صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ/ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
3-چون احمدم شـفـیع بود روز رسـتخیز
گو این تن بـلاکش مـن پـرگنـاه بـاش*
آن را که دوستی علی نیست کافر است
گـو زاهـد زمانـه و گو شـیخ راه بـاش*
امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یا عـلی
فردا به روح پـاک امامان گـواه بـاش
قبر امام هشـتم و سـلطان دیـن رضـا
از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
اما اینکه فقهای خشک مذهب و خشک مغز متعصب و متظاهر حضرت خواجه را کافر و ملحد خطاب میکردند، از این جهت بوده که افکار و اعمال و همچنین رای های باطل ایشان را به نقد می کشیده و در صدد احیای دین حقیقی و آزاد کردن مردم از بندگی جهل و تلبیس آنان بوده است.
nabavar در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳: