سجاد در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:
خدایی چرا تو همه چیز دست میبرید ؟؟؟ واضح تر ازین نمیشه که حضرت حافظ فرموده ؛ پیرما گفت خطا بر قلم صنع نرفت(یعنی تو آفرینش هستی هیچ خطا و اشتباهی نیست)
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد (پرواضحه نظر پاک خطاپوش یعنی کسی که به سادگی و پاکی خودش همه چیز رو بی عیب (در این شعر ) ببینه (یعنی هست اشتباه هست منتها شبخ مرشد یا ... پوشانده ...
Seyyed hossein Seyyed Hossein در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - سرود خارکن:
وزن اشتباه هست .
مهدی قربانی زیناب در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
این شعر بیان گر خروج روح از بدن و ترک دنیای مادی و سه بعدی است و تشویق انسان به رهایی از درون چاهی که خوش برای خودش کنده است دارد مولانا میگویید کسی میتواند با خدا ملاقات کند و بند واقعی او باشد که از نفس زمینی ببرد و خود را رهایی دهد
سید محسن در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:
هزاران مرد .....
درست است
سید محسن در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:
هزاران مرد را زه در گلو...
درست است
تماشاگه راز در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:
شرح غزل شماره 350: به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
معانی لغات غزل (350)
عزم : قصد ، اراده ، نیّت .
توبه : رجوع، اراده، نیّت . استغفار
استخاره : طلب خیر کردن از خدا، تفأل زدن به قرآن .
بهار توبه شکن : فصل بهاری که صفت آن توبه شکنی است .
سخن درست بگویم : صادقانه حرف بزنم ، راستش را بگویم .
حریفان : هم پیاله ها، رفیقان باده نوش .
نَظاره کنم : تماشا کنم .
دور لاله : فصل گل لاله .
دماغ : مغز .
دماغ مرا علاج کنید : به درمان مغز علیل من بپردازید .
میانه بزم طرب : میانداری کردن مجلس باده و شادی .از میان بزم مجلس شادی .
کِناره کنم : کناره گیری کنم، خود را کنار بکشم .
ز روی دوست : با دیدن و ملاقات روی دوست .
گلِ مراد شِکُفت : مراد به گل تشبیه شده، به آرزوی خود رسید، آرزو برآورده شد .
حواله کردن : محوّل کردن، واگذار کردن .
بُتی : محبوب زیبایی .
ساز کردن : فراهم کردن .
طوق : گردن بند .
یاره : دست بند، حلقه یی از طلا یا نقره .
گدای میکده : گدای دَرِ میکده، دُردنوش دَرِ میخانه .
حُکم کنم : فرمان برانم .
زَرِ تمغا : پول مالیات، بودجه دولتی .
ساز و برگ : وسایل زندگی ، تدارکات .
مذمّت : بدگویی ، سرزنش .
ملول : دل تنگ، افسرده .
بَربط : عود .
معانی ابیات غزل (350)
1) سحرگاهان با خود می گفتم که به قصد توبه کردن استخاره کنم اما فصل بهار توبه شکن نزدیک است، نمی دانم چه کار کنم ؟
2) راستش را بگویم، من نمی توانم ببینم که دوستان هم پیاله من شراب بنوشند و من تماشاگر باشم .
3) به هنگام بهار و موسم گل لاله، اگر از میانه مجلس عیش و نوش خود را به کنار کشیدم، مغز بیمار مرا معالجه کنید .
4) آن گاه که از دیدن روی دوست به آرزوی خود دست یابم، سرِ دشمن را به سنگ خارا حواله میکنم.
5) محبوب زیبارویی را مثل یک پادشاه بر تخت گل نشانیده و از سنبل و سمن برای او گردن بند و دست بند می سازم .
6) من یک گدای دُرد نوش میکده ام اما به هنگامی که مست می شوم بیا و ببین که چگونه به آسمان ناز می فروشم و بر ستاره ها فرمان می رانم !
7) (و در آن حالت) به مانند غنچه نیم باز با لبی خندان، به یاد مجلس شاهِ (ماضی) (شاه ابواسحاق) پیاله شراب می گیرم و گریبان خود را از شوق پاره می کنم .
8) من که از پول مالیات دستگاه دولتی وسایل زندگی را فراهم می کنم، دیگر چرا به بدگویی رند شرابخوار پرداخته و او را سرزنش کنم؟
9) حافظ از بس در پنهانی باده نوشیده، دل گرفته و افسرده حال شده است. بر آنم که با بانگ عود و نی رازش را بر ملا کنم .
شرح ابیات غزل (350)
وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر غزل : مجتّث مثمّن مخبون محذوف
*
ورود حافظ به تشکیلات دولتی در زمان سلطنت شاه ابواسحاق، به هنگامی که جوان بود اتفاق افتاد. این رویداد را نباید همانند نزدیک شدن دیگر شاعران به دربار تصور کرد . شعرای دیگر به طمع وظیفه و با اسلحه مدح و ثنا و تملّق به این دولت سرا روی می آوردند لیکن در مورد حافظ چنین نبوده است. از ایهامات غزل های حافظ که در خلال سلطنت شاه ابواسحاق و شاه شجاع سروده شده چنین برمی آید که او وظیفه مهمی به عهده داشته و هوش و فراست و اجتماعی بودن او عامل این وظیفه بوده و شناخت مردم و اطلاعات او برای سلاطین مفید واقع می شده است. در دوره سلطنت ابواسحاق، همکاری او با شاه چندان طولی نکشید که به دست امیر مبارزالدّین متواری و سپس گرفتار و کشته شد . پس از آن به حکم قضا و قدر امیر مبارزالدّین بر اوضاع مسلّط و امکان همکاری و ادامه خدمت برای حافظ مقدور نشد. در اوایل حکومت امیر مبارزالدّین کوشش هایی به عمل آمد که حافظ را با شاه مقتدر و خشن و متعصّب آشتی دهند لیکن اقدامات مؤثر نیفتاد و حافظ با سرودن اشعار کنایه دار و تجاهر به فسق سبب خشم سر دودمان آل مظفّر شده وظیفه او قطع و خانه نشین می شود. لیکن تسلیم نمی شود . پس از چندی با وساطت خواجه برهان الدّین فتح الله وزیر و خواجه قوام الدّین صاحب عیار نایب السّلطنه و وساطت شاه شجاع ولیعهد تا اندازه یی آزادی عمل یافته و وظیفه او برقرار می شود . معذلک حافظ دست از سرودن اشعاری که در آن زمان انقلابی بود برنمی دارد. این غزل در آن دوره محدودیت و پس از برقراری مجدّد وظیفه شاعر سروده شده و حافظ امر به معروف و نهی از منکر امیر مبارزالدّین را به مسخره گرفته و به جای این که از خوردن شراب توبه کند این غزل را به جای توبه نامه سروده و منتشر می کند !
نگاهی دقیق به مفاد و ایهامات ابیات این غزل انسان را به شگفتی وامی دارد که تا چه اندازه این عارف پاکدل پاکباز، واجد شهامت و شجاعت ذاتی است .
1- حافظ در مطلع غزل می گوید : سحرگاهان در اثر محظورات و پیشامدها به فکر این افتادم که از شراب خواری توبه کنم (همانطور که خداوندگار فرماید!) و برای اجرای این کار نیّت کردم استخاره کنم! لطف کلام و طنز در همین عمل استخاره است که شاعر، در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست را علی الظّاهر به مسخره می گیرد تا ثابت کند که کاری که او می خواسته انجام بدهد کار خیر نیست چرا که فصل بهار در پیش است و فصل گل و بلبل و این فصل ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست و در پایان بیت می گوید نمی دانم چه کا رکنم از یک طرف فشار حکومت و بستن میخانه و تعزیرات و از طرفی فصل بهار!
2- آن گاه به دنبال این تردید اضافه می کند که راستش را بخواهید من نمی توانم ببینم که رفیقان و هم پیاله ها باده بنوشند و من به حالت خمار شاهد و ناظر باشم؟ در این بیت یک ایهام نهفته که بسیار ماهرانه و محتاطانه سروده شده و آن این است که امیر مبارزالدّین خود مردی شراب خوار قهّار بود و پس از رسیدن به حکومت به حکم سیاست و تظاهر به دیانت علی الظاهر توبه کرده و هر روز به نماز جماعت رفته امامت خلق را به عهده می گرفت حافظ می خواهد بگوید که این متشرّع دروغگوست و در خفا دست از باده کشی برنداشته است .
3- سپس در بیت سوم به یاد فصل بهار افتاده و می گوید اگر در این فصل بهار من از میان باده نوشان کناره گیری کردم بدانید که دیوانه ام و باید مغز من را علاج کنید و این یک دهن کجی واضح است به توصیه های آن ها که به حافظ سفارش می کردند که به ظاهر هم شده مراعات دستورات محتسب را بکن و خود را در مضیقه قرار مده .
4- به نظر این ناتوان جای بیت هفتم این غزل در اینجاست و منظور از (شاه) در این بیت شاه ابواسحاق است. حافظ می خواهد بگوید من به دور لاله، شراب می نوشم و مست می شوم و مانند غنچه نیم باز خنده کنان به یاد مجالس گذشته شاه می افتم که پیاله می گرفتیم و حال هم پیاله می گیرم و از شوق تجدید آن دور و زمان، گریبان چاک می کنم .
5- شاعر سپس در بیت چهارم این غزل می فرماید پس از باده نوشی و به یاد روی شاه ابواسحاق و در عالم خیال و مستی، چون به آرزوی خود یعنی تجدید حکومت ابواسحاق رسیدم، سَرِ امیرمبارزالدّین را به سنگ خاره می کوبم .
6- آنگاه محبوب را مانند سلطانی بر تخت گل می نشانم و با سنبل و سمن او را می آرایم و این توضیحات بازگویی تصوراتی است که در عالم مستی و به عشق بازگشت به دوره سلطنت شاه اینجو به شاعر دست می دهد .
7- شاعر در بیت ششم وضع موجود خود را به نظر آورده و در توجیه تصورات پیشین خود که به شعر کشیده شده است می فرماید که من هر چند یک گدای دُردنوش در میخانه بیش نیستم اما اشعار من را بخوان و ببین هنگامی که مست می شوم چگونه ناز بر فلک و حکم بر ستاره می کنم !
8- آنگاه در بیت هشتم به جای تشکر از اینکه بار دیگر وظیفه برقرار شده می فرماید : وقتی امور زندگی من از محلّ حقوق وظیفه یی که از پول مالیات مردم است تأمین می شود و در واقع لقمه شبهه میخورم دیگر چه لزومی دارد که مقدّس مآبی درآورده و شرابخواران را با نهی از منکر خود بیازارم ؟ در این بیت هم ایهامی است . شاعر خود را مثل می زند لیکن مقصود باطنی او امیر مبارزالدّین است و در واقع خطاب به او می گوید ای محتسب وقتی به زور از مردم مالیات می گیری و زندگانی خود را با پول شبهه میگذرانی دیگر نهی از منکر تو چه معنی دارد ؟
9- بالاخره در مقطع کلام، در این دوره خانه نشینی که حافظ مجبور است پنهانی شراب بنوشد، زیرا در میخانه ها بسته شده است می فرماید از این کار خسته شده ام چیزی نمانده که ساز و آواز را0 بیندازم و راز خود را فاش نمایم .
ایهامات و کنایات این غزل آیینه تمام نمای شخصیت این شاعر عارف و پاکدل است که ریا و تظاهر متشرّعین را در ردیف معاصی کبیره دانسته و عمری با آن به مبارزه برخاسته در حالی که خود عارفی دل آگاه و متدّین بوده و به شیوه ملامی می زیسته است .
شرح جلالی بر حافظ ... دکتر عبدالحسین جلالیان
امیرحسین در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸:
برای خوانش بنظرم bekhari در بیت آخر برای بخوری خوب است
کیومرث در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۱:
با سلام یکی میتونه بگه بیت اول تلمیح خاصی داره یا نه ؟
nabavar در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۳:
گرامی ایمان
ببستهست میان، لطف من به تیمارت
که دیده برکات وصال و تیمارم
به نظر می رسدکه می گوید: پرستاری از تو برای من از لطافتی برخوردار است و بدان همت گماشته ام
چون آگاهم به آنچه از برکت پرستاری و وصل حاصل می شود
سید حسین مجرد از رشت در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:
این غزل آنقدر زیبا و پرمعنی است که ملک الشعرای بهار نیز از این غزل کمک گرفته و در مراسمی که به مناسبت بزرگداست سعدی برپا شده بود، برای شیخ اجل شعر زیبایبی سرود.
من همه ابیات این غزل بسیار زیبا را دوست دارم اما بیت هشتم ( من چه در پای تو ریزم) را بیشتر دوست دارم.
رامین عباسی در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۵:
درود . وقتی بیت شعری از یک دیوان و منظومه ساسنور و حذف میشه کل منظومه ویران میشه مثلا اشعار مولانای جان خیلی سانسور و حذف شده اند حالا با چه اعتباری بقیه اشعار موجود در گنجور را به دیده شک و تردید نگاه نکرد مثلا یک بیت از ابیاتی که سانسور شده است به شرح زیر می باشد :
نعره های و هوی من از در بلخ تا در رم
اصل کجا خطا کند شمس من و خدای من
لطفا نکنید اینکارو
ایمان در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۳:
معنی این بیت چی میشه؟
ممنون میشم معنی و مفهومش رو بگید
ببستهست میان لطف من به تیمارت
که دیده برکات وصال و تیمارم
ف- آزادبخت در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
با سلام و عرض ادب وعرض پوزش از حضور ادبای صاحبنظر ؛
بنده فکر میکنم تصحیح اینگونه اشعار یک نوع سانسور محسوب میشه و بهتر این هست که اصل اشعار رو ارائه بفرمایید
و در موردمصرع دوم بیت شانزدهم بنده خودم رو صاحبنظر نمیدونم ولی با توجه به وزن شعر واژه ی « کی» صحیح هستش چون مصرع بر وزن «مفعولن ...» با هجای بلند شروع میشه و «که »هجای کوتاه هستش .
با تشکر
خر(خر به معنی بزرگوار) در ۴ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:
معنی بیت نهم (در حد ادراک من)::::::::::::
درون من ان چنان با تو خو و انسی گرفته است که از همه مردم جهان ملالم (اندوه-افسردگی-پژمردگی) می اید
کامران اسکندری در ۴ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۷:
الله اکبر از تاثیر آدمها بر روی همدیگر. مولانای قبل از ملاقات با شمس کجا و مولانای بعد از ملاقات شمس.
حمید رضا در ۴ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸ - خزان جاودانی:
سلام
این بیت رو هم به ایشون نسبت دادن که فرم بیت پنجم را دارد ولی منبعی برای ان پیدا نکردم
برسان سلام مارا به رفوگران هجران
که هنوز پاره دل دو سه بخیه کار دارد
اگر کسی می دونست اثر استاد هست یا نه لطفا اعلام کنه ممنون
محمد شاه پوری در ۴ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » اشعار محلی » شمارهٔ ۳ - غزل:
نمیدانم چه سری است که صدا حضرت استاد روی هر شعری مینشیند روح و طراوت عجیبی به شعر میدهد.خداوند ایشان را پاینده نگه دارد.
محمد تقوی رفسنجانی در ۴ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » حکایت پیرزنی که کاغذ زری به بوعلی داد:
بیت 12 باین صورت است:
هرکه او در آفتاب خود رسید
تو یقین می دان که نیک و بد ندید
تا تو باشی نیک و بد آنجا بود
چون تو گم گشتی همه سودا بود
یعنی تا منیت در کار است تا دل ، صاف و زلال نشده خوب و بد مطرح است و وقتی حجاب وابستگی ها از میان برداشته شود و آدمی وجود خویش را با نگاه به آفتاب وجود، نورانی ببیند در اینصورت صفات موهوم او به دریای فنا پیوسته و نبک و بد خیالی بیش نیست.
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
آرش در ۴ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:
من بارها حاشیههای آقای رضا رو بر غزل های حافظ خواندهام. در واقع هر موقع میخواهم حاشیه خوانی بکنم، اول به دنبال شرح ایشون از غزل میگردم. اما نکتهای که به نظرم آمد این است که، در اکثر غزلیات، آقای رضا به یک نحوی غزل رو به شاه شجاع و یا والی دیگری و ارادت حافظ به او نسبت دادهاند. و این به نظرم از این جهت است که اینطوری تحلیل غزل و توضیح معنی غزل سادهتر میشه!! به شخصه بعید میدانم که شخصیتی مثل حافظ در تمام زندگیش هرچه عاشقانه و عارفانه سروده منظورش شاهان معاصرش بوده باشد. به نظرم این نوع تعبیر از اعتبار نقد شما میکاهد.
Seyyed hossein Seyyed Hossein در ۴ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - سرود خارکن: