گنجور

حاشیه‌گذاری‌های رامین عباسی

رامین عباسی


رامین عباسی در ‫۲ سال قبل، دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:

از کش یک دم عنان ای ترک شهر آشوب من

تا ز اشک و چهره راهت پر زر و گوهر کنم

من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنج‌ها

کی نظر در فیض خورشید بلند اختر کنم؟

من که امروزم بهشت نقد حاصل می‌شود

وعده‌ی فردای زاهد را چرا باور کنم؟

 

رامین عباسی در ‫۲ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۱۰ در پاسخ به رامین عباسی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

منیزیم 

 

 

رامین عباسی در ‫۲ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۹ در پاسخ به محمدعلی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

مینرال یعنی مواد معدنی و املاح مانند منزیزم و کلسیم و فسفر و ازین دست احتمالا منظور شما متریال بوده همسفر جاودانم محمد علی عزیز 

 

رامین عباسی در ‫۲ سال قبل، شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۳۰ در پاسخ به بابک دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:

درود و طلب خیر . دراقع پشت این اشعار آگاهی هستش و مهمتر از همه تشعشع کلام و شعر عرفاست که سبب میشه بیشتر بدل بشینه و این تو دنیای علم و ابزار و فن و تکنیک شدنی نیست و اصولا دنیای عرفان دنیای دل و عشق و نیای عشق یعنی بی ابزاری 

 

رامین عباسی در ‫۲ سال قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۳۵ در پاسخ به سام دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

نه عزیز جان خدا همه چرخه الیه راجعون رو در کسری از ثانیه دیده و این دید ما به عنوان ناظره که باید خدا بین و باطن بین و در آخر عدم بین باشد فاینما تولوا فثم وجه الله بقره 115 یعنی هر جا رو نگاه کنی وجه او ( خدا ) رو می بینی و انی مصرع از این شعر سعدی بزرگ اشاره به این آیه شریفه داره جان دلم 

 

 

 

رامین عباسی در ‫۲ سال قبل، جمعه ۲۷ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند اشاره به آیه شریفه 115 بقره فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ به هر جا نگاه کنی وجه او رو می بینی این یعنی ارتقاء دید و بینش ناظر یعنی از دید ظاهر بین به دید باطن بین رسیدن به دیوار هم نگاه کنی به گل هم نگاه کنی به مه رویی نظر بندازی صورت او رو می بینی در واقع تجلیات خدا رو دیدنه خدا در وصف و توصیف نمیاد سنایی می فرماید 

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی 

و یا : 

فهم او در خور هر هوش نیست 
حلقه او سخره هر گوش نیست 


بنابرین ما در چرخه الیه راجعون بسمت توصیفاتی که خودمون به " او " نسبت داده ایم میریم می خوایم بریم بشیم الصمد به بی نیازی به وحدانیت و یگانگی او برسیم وگرنه خدا از توصیفات مبراست ( در چرخه زمینی میشه به درک انالحق نیز نایل شد بمانند منصو حلاج ) چون اگر قابل توصیف بود تو مسایل فیزیکی می گنجید خوب فیزیک یعنی دنیای ابزار و فن و سنجش و تکنیک و موج متراکم و غیرمتراکم یعنی ماده و انرژی یعنی هر چیزی دارای فرکانس هستش در قالب ماده و اتم و ذرات بنیادی قرار میگیره  در حالیکه ما میگیم " او " غیر قابل وصفه و ما میریم تا به یگانگی و وحدت الهی برسیم و بنظر میرسه مصرع دوم بنگر که تا چه حد است "مقام" آدمیت درست باشه براینکه بعد از مرگ زمینی و رفتن به برزخ روح هادی که بخشی از کالبد ذهنی ما هستش لامکان میشه پس " مکان آدمیت " نباید باشه بعد مرگ لامکان میشه کالبدمون و زمانی انسان در حال حرکت در الیه راجعون به خلیفه الله و به این مقام می رسه که من ثابت یا همون روح الله با من متحرک یا همون کالبد ذهنی مزدوج بشن و کجا این ازدواج شکل می گیره ؟ در جهنم و جهنم لامکان و لازمان هستش و عرفای معتقد به وحدت وجود به استعاره به جهنم " تالار ازدواج و جشن و سرور " هم میگن 
نور بمانید در پناه شعور الهی و رحمانیت عام و خاص او 

 

 

رامین عباسی در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۵:

درود . وقتی بیت شعری از یک دیوان و منظومه ساسنور و حذف میشه کل منظومه ویران میشه مثلا اشعار مولانای جان خیلی سانسور و حذف شده اند حالا با چه اعتباری بقیه اشعار موجود در گنجور را به دیده شک و تردید نگاه نکرد مثلا یک بیت از ابیاتی که سانسور شده است به شرح زیر می باشد :
نعره های و هوی من از در بلخ تا در رم
اصل کجا خطا کند شمس من و خدای من
لطفا نکنید اینکارو

 

sunny dark_mode