گنجور

حاشیه‌ها

سبحان پناهنده پور در ‫۱۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۸ در پاسخ به جلال ارغوانی دربارهٔ امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹:

در علم تصحیح وقتی شعری منتسب به دو سخنور باشد و در دیوان هر دو وجود داشته باشد شعر را به شاعری که کمتر معروف است نسبت می دهند.

تهمینه سیمرغ در ‫۱۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۳:

میخواهم یک لحظه به این لحظه بیاندیشم 🤩🥹😍 خدایا شکرت ❤️ 

سید ادیب در ‫۱۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲:

آیا از بیت دهم می شود نتیجه گرفت که معشوق سعدی مذکر است ؟

 

جزیره مثنوی در ‫۱۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۵ - سؤال کردن آن کافر از علی کرم الله وجهه کی بر چون منی مظفر شدی شمشیر از دست چون انداختی:

اُمّتِ وَحْدی، یکی و صدهزار

یُحْشَرُ زَیْدُ بنُ عَمْرو بْنِ نُفَیْلٍ أُمَّةً وَحْدَهُ بَیْنِی وَبَیْنَ عِیسَی.

 ترجمه: یکی از یاران پیامبر به نام زید بن عمرو بن نُفیل، که پدرش از حنیفی ها بود و پیش از اسلام درگذشته بود، با افتخار به یاران پیامبر گفت، فقط من از پیروان ابراهیم هستم. یکی از همسران پیامبر -اَسما- گفت: من هم شنیدم که پیامبر فرمود: روز رستاخیز، زید بن عمرو بن نُفَیل، تنها برانگیخته می شود؛ در دوران میان عیسی و من [دوره فَترَت] در دینداری یگانه بود. (منابع: الجامع الکبیر، سیوطی، ج 13 ص 406، و منابع تاریخی متعدد.) توضیح: غزالی درباره معنی «امة» به این سخن پرداخته و آن‌را گواه آورده است: «ششم: گویند "فلانٌ حَسَن الاُمّة"؛ اَیْ: نیکو قامت است. هفتم: مردی منفرد در دین که وی را شریکی نباشد؛ قالَ علیهِ السَلام: "یُبعَثُ زید بن عَمرو بنِ نَفیل اُمّةً وَحدَهُ"، اَیْ: روز قیامت وی را جداگانه برانگیزند، چه او در زمان فَترَت به دینِ حق مُتَمَسِّک بود، بدانچه دین عیسی را تغییر و تحریف کرده بودند [نگرویده بود]؛ و پیغامبر ما- علیه السلام- هنوز مبعوث نشده بود. (احیا علوم الدین، ج 1، ص 633. این نقل از ترجمه احیا است، که با متن عربی آن تفاوت هایی دارد و مترجم کتاب احیاء، توضیحاتی را افزوده است.) (به نقل از: مثنوی معنوی، جزیره مثنوی هماوندی نسخه قونیه و نیکلسون، ص 1312) 

کیوان حسابی در ‫۱۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۴ در پاسخ به ایرانی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸:

سلام،

من نسخه ای قدیمی از دیوان شمس دارم که این غزل (و همچنین چند غزل دیگر) در آن آمده است و در نسخه جناب فروزان فر نیست. 

برمک در ‫۱۷ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۲۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۲:

 

 نمیدانم کجا رفتند گلچینان دیدارت

هم از خورشید می‌باید سراغ سایه پرسیدن

برمک در ‫۱۷ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ غنی کشمیری » غزلیات » شمارهٔ ۱:

کو دیگر سروده های غنی ؟
 کی  دیگر سروده هایش را می افزایید؟

برمک در ‫۱۷ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

پیداست بیت چشم سوزن را از غنی گرفته و نتوانسته مانند او بگوید

چو استعداد نبود کار از اعجاز نگشاید

مسیحا کی تواند کرد روشن چشم سوزن را

برمک در ‫۱۷ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۵۵ دربارهٔ غنی کشمیری » غزلیات » شمارهٔ ۱۴:

 

چو استعداد نبود کار از اعجاز نگشاید

مسیحا کی تواند کرد روشن چشم سوزن را

فرامرز عبداله پور در ‫۱۷ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۵۲ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۰ - از خون جوانان وطن لاله دمیده:

مِئی ایچمه زمانی یِئتیشیب باغ و چمنده 
قارقاریله گلزاری توتوب زاغ و زغَن ده
رَم ایله میش  آزرده دی آهوی خُتنده
مرغانِ قفس من کیمی دل تنگ وطنده
نه کج رفتارسان ای چرخ، نه بد کردارسان ای چرخ
نییه کین دارسان ای چرخ، نه دین وارون نه آیین دارسان ای چرخ
.
میهن ده جوانلار قانینا لاله چِئخیبدی
اول سرو قدان ماتمی چوخ سروی یِئخیبدی
گول سایه سینه بولبولی بو غُصّه سِئخیبدی
بو غمده گولین گوز یاشی من تکده آخیبدی
نه کج رفتارسان ای چرخ، نه بد کردارسان ای چرخ
نییه کین دارسان ای چرخ، نه دین وارون نه آیین دارسان ای چرخ
.
یاتموشلا وکیل لرده وزیرلرده وِئریر جان
تالان اولونوبدور هامی سیم و زرِ ایران
بو اولکه نی ایتمیشله بیزه منزلِ ویران
قان آغلیری یوخسولدا بو ناحق باهالیقدان
نه کج رفتارسان ای چرخ، نه بد کردارسان ای چرخ
نییه کین دارسان ای چرخ، نه دین وارون نه آیین دارسان ای چرخ
.
دونیانی دو گوزیاشیله زیرو زَبَر ایله
دور باشه وطن توپراقینی سن اَلر ایله
غیرت ایله اندیشه نی لاپ چوخ بَتَر ایله
دشمن اوخینا سینه وی سنده سپر ایله
نه کج رفتارسان ای چرخ، نه بد کردارسان ای چرخ
نییه کین دارسان ای چرخ، نه دین وارون نه آیین دارسان ای چرخ
.
دشمن رَجزی بو یارالی سینمه درد دی
کیم گلسه اُلیم آدی اگر قورخماسا مرد دی
جانبازِ رهِ عشق نه چون بازیِ نَرد دی
گر سن کیشی سن یاللّه دو میدانِ نَبرد دی
نه کج رفتارسان ای چرخ، نه بد کردارسان ای چرخ
نییه کین دارسان ای چرخ، نه دین وارون نه آیین دارسان ای چرخ
.
عارف بیلیرم تکیه سین ایّامه ده وِئرمز
جام ازل الده دِء کی خیّامه ده وِئرمز
قلبین دئمه کی زلفِ دل آرامه ده وِئرمز
سخت زندگینی ننگ سر انجامه ده وِئرمز
نه کج رفتارسان ای چرخ، نه بد کردارسان ای چرخ
نییه کین دارسان ای چرخ، نه دین وارون نه آیین دارسان ای چرخ
(۲۱۶/۱۴۰۴/۰۱/۱۳)
"شبه ترجمه تصنیف عارف قزوینی"
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$

Arian۴۸۵ Jesmani در ‫۱۷ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

از اون عزیزی که لطف کردند این شعر را معنی کردند سپاسگزارم 🌹

داود شبان در ‫۱۷ روز قبل، پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۲ در پاسخ به علی.نیشابور دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

جانا سخن از زبان ما میگویی،منم به خاطر تشکر از ایشان ثبت نام کردم ،تصور می‌کنم مثل ما بسیارند هم اندیشه نازنین.

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۰ در پاسخ به دکتر صحافیان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

اگر اینطور که شما نوشتید ساقی خدا باشد

پس در حقیقت حافظ عید فطر را به خدا تبریک گفته!

حیرتا واقعا...!

هورخش در ‫۱۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

متاسفانه اغلب کاربران معنی "سفتن" را برای "دُر" همان  معنای عام سفتیدن که سوراخ کردن است در نظر گرفته اند.

حال آنکه سفتن برای دُر یا همان مروارید معنای خاص خود را دارد که تراویدن و تراوش کردن است. مروارید در داخل دهان صدف در زمانی بلند و از سفت شدن مایعی که در درون صدف گرداگرد یک جسم کوچک خارجی که از بیرون وارد دهان او شده است (مانند یک دانه شن) تراوش می کند و به مرور سفت می شود.

به مرور عبارت "دُر سُفتن" کنایه ای شد برای گفتن سخنان زیبا و ارزشمند که مانند مروارید از دهان گوینده بیرون می آمد همان گونه که دهان صدف را باز می کنند و از درون آن مروارید را بیرون می آورند. همانگونه که مروارید در دهان هر صدفی نیست و به ندرت در صدفی پیدا می شد و نیز مدت زیادی باید در دهان بستۀ صدف می ماند تا به اندازه و فُرمی ارزشمند بدل گردد، سخنان حکیمانه و گرانمایه نیز باید از دهان شخصی بیرون می آمد که مدتها تعمق و تفکر کرده بود و خاموشی پیش گرفته بود تا دانش و معرفت در او پخته شده و سخن او پر مایه می گشت همچون دُر و گهر.

حال با این تعبیر به بیت آخر این غزل توجه کنیم:

غزل گفتی و دُر سُفتی، بیا و خوش بخوان حافظ

"غزل گفتن" هم به معنای گفتن سخنان عاشقانه با معشوق است به شکلی دلربا و با طنازی و شیرینی آنطور که پذیرفته و دلنشینِ معشوق باشد. البته بعد ها بر همین اساس این به قالب شعری که مضامین عاشقانه دارد و دیوان حضرت حافظ هم بر اساس همین قالب است اطلاق شد.

در مجموع معنای مصرع اول از این بیت را می توان اینگونه توضیح داد که: سخنان دلنشین عاشقانه حافظ مقبول درگاه معشوق افتاد و آنرا ستایش می کند تا جایی که از آن به دُر سُفتن که بالاترین تشبیه برای یک گوینده است تعبیر می نماید و در ادامه باز هم از حافظ طلب می کند که به خواندن این سخنان دلربا ادامه بده که بسیار مورد پسند ماست و در اصطلاح کلام شاهانه وقت ما را خوش است تا هنگامی که تو می خوانی. 

حال از زبان این معشوق بلند مرتبۀ حافظ و یگانه سلطان بی بدیل روا ست که بشنویم: 

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

و گوئیا به فلک یا آسمان امر می کند که ثریا یا خوشه پروین را که از بلندترین و زیبا ترین و به سبب پرستاره بودن از پرنور ترین و روشن ترین جایگاه های آسمان است، همچون گردنبندی گرانبها در قبال دُر سُفتیدن حافظ برای معشوق، به گردن نطم و گلام موزون و سنجیدۀ او بیاندازد و این نشانی محکم است از سلطان بر قبولی و تائید عشق و کلام بلند حافظ.

سهیل باقریان در ‫۱۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۴ در پاسخ به آرمین شیروانی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

حضرت لسان الغیب، به کنایه بلکه به تصریح، رندی خود را هم پایه ی قرآن خواندن و زاهد و گریز و پرهیز او را همانند دیو و گریختن دیو به محض استماع کلمات قرآن می گیرد.

سهیل باقریان در ‫۱۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:

نکته مهم و شاهکار حافظ در این غزل به غایت زیبا اینست که فعل( زد ) در این غزل هر بار به یک معنی به کار رفته است. گاهی تیر انداختن، گاهی شراب نوشیدن، گاهی سرقت کردن و....

با این حال معلوم نیست که آیا فعل  (توان زد) در آخر ابیات را می شود ردیف به حساب آورد یا نه؟ چون در تعریف ردیف ( واژگان هم شکل و هم معنی ) آمده است.

سهیل باقریان در ‫۱۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸:

حقیقت عشق چون پیدا شود، عاشق قوت معشوق آید نه معشوق قوت عاشق. زیرا که عاشق در حوصله معشوق تواند گنجید، اما معشوق در حوصله ی عاشق نگنجد...          شیخ احمد غزالی

جمیله فلاحی در ‫۱۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

کوزه‌ٔ چشم حریصان پُر نشد تا ...

در مقام یک مفسر حرفه ای این بیت را تفسیر کن

امیر ادیب در ‫۱۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۵ در پاسخ به حمید رضا۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:

سلام بر شما

دانشمندان اسلامی ما با هر نوع سلیقه و تفاوت دیدگاه، لکن اصولی دارن و تخلف از آن اصول ندارن قطعا. 

حرمت شراب یک مسأله اتفاقی و اجماعی در نزد علما و حکمای اسلامی است و ما این بزرگانمان را حکیم میدانیم. امثال حافظ و مولانا عالم دین و حکیم اسلامی هستن. چطور ممکن است که اینها بدیهیات اسلامی را زیر پا نهند؟!

لطفا شأن ادبیات ایرانی اسلامی را حفظ کنید و پایین نکشید که این دیدگاه های غلط گریبانگیر جوانان و فرهنگ جامعه ی اصیلمان میشود و ما را به نابودی فرهنگی می‌کشاند.

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

بیت ششم:

اَلصَبرُ مُرٌّ و العُمرُ فانٍ

یا لَیتَ شِعری حَتّامَ أَلْقاه

شکیبایی، تلخ است و عمر، فانی و زودگذر است

کاش می‌دانستم چه هنگام، او را ملاقات می‌کنم

۱
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۵۴۰۰