گنجور

حاشیه‌ها

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸:

خوف نه از مَرّاد دم ، بیم نه از سلاسلم

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۲ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶:

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶
                 
آنجا که هست بودِ  تو ، بادِ بهار چیست؟ 
وآنجا که هست مویِ تو ، مشکِ تتار چیست؟

زلف و رخِ تو ، معنیِ لیل و نهارِ ما ست
با بودنِ تو ، گردشِ لیل و نهار چیست؟

باز آ و پا به دیده ی خونبارِ ما گذار
تا گویمَت ، که سرو چه و جویبار چیست؟

ما ، اختیار ، در کفِ جانان نهاده ایم
مختار چونکه یار بوَد ، اختیار چیست؟

شد بی حجاب ،  شاهدِ ما ، روبرو به ما
باز ، این بلایِ هجر و غمِ انتظار چیست؟

خواهی اگر ز حالِ دلِ ما ، شَوی خبر
از لاله پُرس ، کاین جگرِ داغدار چیست؟

ما روزگار را ، به غمِ یار طی کنیم
تا در دل این غم است ، غمِ روزگار چیست؟

ما در وصال ، بی خبریم از غمِ فراق
تا باده در سبو ست ، بلایِ خمار چیست؟

«حاجب » چو وصلِ یار ، میسّر بوَد ، تو را
این آه و ناله و فزع انکسار چیست؟

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
                 
این جهان ، جایِ آرمیدن نیست
هیچ از او چاره ، جز رمیدن نیست

سخت دامی ست ، مرغِ دلها را
که از آن دامشان پریدن نیست

بر سرَم هست ، سر بریدنِ خویش
وز تو هیچَم ، سرِ بریدن نیست

سِرِّ عشق ، آشکار باید گفت
گرچه کَس ، قادرِ شنیدن نیست

دست، درویش کن در این گلزار
زانکه این گل ، برای چیدن نیست

کامِ شیرین ، مرا از آن حلوا ست
که کَسَش ، قابلِ چشیدن نیست

کاهی از خرمنِ ریاضتِ ما
کوه را ، طاقتِ کشیدن نیست

برقعِ وهم ، بر جمال افکن
که به هر دیده ، تابِ دیدن نیست

خسروی نامه ای ست ، (حاجب) را
کِش ، فلک قادرِ دریدن نیست

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
                 
نزدِ ما ، خوبترین هدیه به عالم ، ادب است
که ادب ، مهر و وفا را، به حقیقت ، حسَب است

به ادب کوش و خود از اصل و نَسَب ، دور بدار
همه دانند ، ادب ، حاصلِ اصل و نسب است

یار ، افروخته رخ آمد و افراخته قد
ای خوش ، آن عاشقِ سرگشته ، که اندر طلب است

خاکِ پایِ عجم ، امروز ، به فرهنگ و کمال
توتیائی است ، که روشن کُنِ چشمِ عرب است

هر که را نیست سَرِ عشق ، مَجو زو ثمری
شجرِ بی ثمر ، از روی حقیقت ، حطَب است

مرد را ، علم و عمل ، بِه بود ، از مال و منال
عبث  آنکو ، که گرفتارِ پرند و قصَب است

خیمه ی سلطنتِ فقر ، کنون گشت بلند
«حاجبا» مژده ، که هنگامِ نشاط و طرب است

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵:

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
                 
صبحدم مغ بچِگان ، صف درِ میخانه زدند
به نگاهی ، رهِ هر عاقل و دیوانه زدند

صوفیان باده ی صافی ، ز رهِ صدق و صفا
از کفِ پیرِ مغان ، یک دو سه پیمانه زدند

در گدایانِ خرابات ، به نخوت منگر
که در این میکده ، بس ساغرِ شاهانه زدند

عرش را فرش شمردند ، در آن ، از سرِ شوق
باده با خانه خدا ، سرخوش و مستانه زدند

محرمانِ حرمِ دل ، ز سرِ صلح و صلاح
راهِ هفتاد و دو ملّت ، به یک افسانه زدند

عاشقانی ، که ز جان در رهِ جانان گذرند
باده ی وصل ، همه از کفِ جانانه زدند

نفَسِ بادِ بهار ، از چه بوُد مشک افشان
حوریان ، سنبلِ زلفِ تو ، به یک شانه زدند

بلبل از گل به فغان و من و پروانه خموش
شمع رویان ، شرَری بر من و پروانه زدند

طبعِ عشّاق ، چو غوّاص ، به دریایِ وجود
غوطه ها ، بهرِ تو ، ای گوهرِ یکدانه زدند

عشق و فرزانگی ، از پنبه و آتش بتَر اند
آتشِ عشقِ تو ، چون بر منِ فرزانه زدند

مرغ دل ، لانه به شاخِ سحر افکند ، ز غیب
آتشِ عشق ، به طورِ دلِ ویرانه زدند

داشتم کلبه و کاشانه ای ، از عالمِ عقل
عشق و ذوقَم ، به هم ، آن کلبه و کاشانه زدند

دوش بر یادِ خمِ ابرویِ «حاجب » ، تا صبح
پاک مردانِ جهان ، مِی ، همه مردانه زدند

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۴۰ - مثل:

من بدانم کو فرستاد آن بمن

از ضمیر چون سهیل اندر یمن

 

منظور از سهیل اندر یمن چیست ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۴۰ - مثل:

صبر را سلم کنم سوی درج

تا بر آیم صبر مفتاح الفرج

 

مصرع اول یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۴۰ - مثل:

تا کدامین سوی باشد آن یواش

الله‌الله رو تو هم زان سوی باش

 

منظور از یواش چیست ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۹ - وصیت کردن آن شخص کی بعد از من او برد مال مرا از سه فرزند من کی کاهل‌ترست:

دست بر دیگ نوی چون زد فتی

وقت بخریدن بدید اشکسته را

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۹ - وصیت کردن آن شخص کی بعد از من او برد مال مرا از سه فرزند من کی کاهل‌ترست:

بی‌گمان که هر زبان پردهٔ دلست

چون بجنبد پرده سرها واصلست

 

مصرع دوم یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۹ - وصیت کردن آن شخص کی بعد از من او برد مال مرا از سه فرزند من کی کاهل‌ترست:

عارفان از دو جهان کاهل‌ترند

زانک بی شد یار خرمن می‌برند

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۸ - رجوع کردن بدان قصه کی شاه‌زاده بدان طغیان زخم خورد از خاطر شاه پیش از استکمال فضایل دیگر از دنیا برفت:

گرچه او فتراک شاهنشه گرفت

آخر از عین الکمال او ره گرفت

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۸ - رجوع کردن بدان قصه کی شاه‌زاده بدان طغیان زخم خورد از خاطر شاه پیش از استکمال فضایل دیگر از دنیا برفت:

شاه چون از محو شد سوی وجود

چشم مریخیش آن خون کرده بود

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۷ - رجوع کردن به قصهٔ پروردن حق تعالی نمرود را بی‌واسطهٔ مادر و دایه در طفلی:

فرض می‌آری به جا گر طایفی

بر سهیلی چون ادیم طایفی

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۷ - رجوع کردن به قصهٔ پروردن حق تعالی نمرود را بی‌واسطهٔ مادر و دایه در طفلی:

در ضلالت هست صد کل را کله

نفس زشت کفرناک پر سفه

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۷ - رجوع کردن به قصهٔ پروردن حق تعالی نمرود را بی‌واسطهٔ مادر و دایه در طفلی:

صد هزاران طفل بی‌تلویم را

کشته تا یابد وی ابراهیم را

 

بی تلویم یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۷ - رجوع کردن به قصهٔ پروردن حق تعالی نمرود را بی‌واسطهٔ مادر و دایه در طفلی:

ورنه تا خود هیچ عذری نبودش

شکوتی نبود ز هر یار بدش

 

یعنی چه ؟

 

فواد . در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:

لحظاتی در حظ از حافظ ...

بیش ازین هست مگر خوش وقتی ؟!

پناهنده به هیچستان در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

من مصرع شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم رو نمیتونم درک کنم مفهومش رو 

احساس میکنم درستش باید دور از لب و دندانش میبوده و باعث میشه نتونم بفهمم مفهوم مصرع رو

مهدی پیروزی در ‫۱۳ روز قبل، شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۵۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰:

فخرالدین عراقی در شعر زیبای"من مست می عشقم هشیار نخواهم شد" کاملا زیرکانه از این شعر الگو گرفته 

۱
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۵۶۴۲