روفیا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:
من تو را مشغول می کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
I was trying to keep u busy with daily stuff
To stop u feel like serious subjects such as love
But u remembered the myth of love finally
Molana means I could not distract u my heart from love
جلال الدین در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:
Dorr=مروارید
Dord=ته مانده ی شراب
ساقی که جامت از می صافی تهی مباد
چشم عنایتی به من دُردنوش کن
روفیا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:
Dord means pearl
Dordane means like a pearl
Valuable
Favorite
Gleam of eyes
Honey
کسرا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:
واقعا زیباست
روفیا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:
You're welcome dear vijay
What is dardana
If u mean the word in ninth line, it is dordane
It says
Dane ra dordane kardi aghebat
It means u endeared the poor seed, U appreciated it, as if it is something precious like a pearl
vijay در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:
Durood bar aghah e babak wa khanoum e roofia
Aghah e babak, man baraiye mehman nawazi e tan moteshakaram.
Khanoum e roofia, zindeh bashid! Shoma bisiyaar meherban hastid keh iin qadar zehmat kashidid wa iin tarjumeh e qashangi ra neveshtid.
I agree that in order to truly understand and savour his poetry one has to be familiar with the cultural context, also as you rightly said, so much is lost in translation, for example the delightful wordplay between ‘dana’ and ‘dardana’ is impossible to translate!
Man faqat yek bait ra nafahmidam,
Man tora mashgul mikardam dila
Yaad e aan afsaneh kardi aqibat
Mani e bait e duvum che ast? Lotfan touzih bedehid
Digar pozish mikhaham ke aknun ba computer e man namitavanam harfha e farsi ra benevisam, beherhal maulana farmudeh ast,
Pas zaban e meherami khud digar ast
Hamdili az humzabani behtar ast
Gair nuqt o gair ima o sijil
Sad hazaran tarjuman khizad ze dil!
Monir Samiee در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
با درود ، بیت هشتم ، مصراع اول به تصحیح استاد جلالیان و سید عبدالرحیم خلخالی : هر که را خوابگه آخّر به دو مشتی خاک است ، آورده شده تشکر
میثم در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵:
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
جلال الدین در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر:
منصور پویان ، تفسیر خوبی نوشتی ولی کاش در کامنت دوم کمی "negative emotion" را از خودت دور می کردی.
"خویشتن را باز بین"
حضرت مولانا جل جلاله
روفیا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:
خوشا به حالتان که به پرواز در آمد،
از آن من به بند کشیده شد!
روفیا در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:
آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد
امسال در این خرقه زنگار برآمد
آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی
آنست که امسال عرب وار برآمد
آن یار همانست اگر جامه دگر شد
آن جامه به در کرد و دگربار برآمد
درود یاران
دیده اید که برخی از کاربران گنجور به کرات سر خود را درد می آورند که فلانی همان فلانی است که با اسامی گوناگون به گنجور می آید و سخن خود را تایید می کند!
ولی مگر اهمیتی دارد؟
شاید یک ناشناس روزی با نام گمنام بیاید و روزی با نام یکی!
قدومش مبارک!
نه جای کسی را تنگ می کند نه کسی اساسا می تواند مانع از حضورش شود.
هر کس به عشقی اینجا حاضر می شود و اگر عشقی نبود هم نیست دیگر!!
چرا ما تا این حد بر تفاوت ها متمرکز می شویم و این همه اشتراک را نمی بینیم؟!
ما که تا این حد بر سر زبان تعصب می ورزیم آیا نگاهی به این حقیقت نیز داریم که قبل از داشتن تفاوت های زبانی یک وجه اشتراک داریم و آن این است که ما همه مغز و عصب و زبان و لب داریم و بوسیله آنها حرف می زنیم؟!
اگر ما از این موهبت اشتراکات ذهنی و مغزی و زبانی بهره نجوییم آیا مانند کودکی نیستیم که ظرف غذایش را به خاطر اینکه کوچک است پرت می کند و گرسنه می ماند؟!
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
ما ادب دوستان باید پر از سرور شویم که یک هندی دوست دارد بداند مولانا چه گفته است!
ما باید به هر زبانی اگر شده با چشم و ابرو و دست حتا اگر مجبور شدیم با قر کمر سماع مولانا را بدو بشناسانیم!
این در حالی است که بسیاری از فرزندان ایران زمین گنجینه ادبیات و معرفت خود را رها کرده به زبان و واژگان سخیف و رکیک روی آورده اند!
علی محدث در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:
گمنام گرامی
اینگونه نفرمایید. اگر لزوما سایت گنجور محل آمد و شد پارسی زبانان بود، چیزی. کم نیستند کسانی که در سرتاسر گیتی در حال آمختن زبان شیرین پارسی اند و برای بسیاری، یکی از راه های آشنایی بیشتر، دمخور بودن با اشعار فارسی است. حتی من تعدادی از انها را دیده ام وبلاگ درست کرده اند و معمولا از اشعار فارسی می گذارند.
نحو و قواعد دستور، در شعر دارای انعطاف و آزادی است. کسی که شعر یک زبان را بداند نثرش را بسیار راحت تر می فهمد که نحو و دستور در نثر، پدر و مادر دار تر سر جایشان اند.
یعنی اینکه لزوما نتوان روفیای گرامی را تخطئه کرد و کارشان را حرام! دانست. نهایتش مرتکب مکروه! شده اند و آن هم که امرش،سهل است.
بناءا علی هذا لا تهجر هذه الصفحه و کن فیها باقیا لکی نستفد من رشحات قلمک یا اخا
وی کلمه یل گشت و مشتی ایشه ننویس، ملت کردی نیزانن، فکر کن بنگالی یا شایدیش مغولی نویسایده آبرا :)
علی محدث در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:
با سلام و تحیت بر دوست! گرامی و ارجمند
سرکار خانم روفیا
سپاس گزارم از شما که بندۀ ناچیز را یاد کرده اید.
روزگاری بود خاطرات گنجور، با حافظ و مولوی اش و روفیایش و دیگران... :(
یک "همیشه بیدار" نازنین بود،
همان پسرک! آلمانی
که اینجا مشق زبان آموزی می کرد و از دانشش بهره می بردیم؟
اتفاق روی داد و ائتلاف حاصل شد، سلام بنده را به ایشان ابلاغ بفرمایید. :)
راستی در مورد این نظر که از خاطر عاطر شما شرف صدور یافته، اشتباهی رخ داده و امر این گونه نیست که تصور فرموده اید.
قضیه چیز دیگری است اصلا. صحبت از دوست نازنینی بود که آن نظر، رقمی شد.
بی خیال.
من خیلی کم اینجا می آیم.
نظر هم شاید ماهی یکی دو تا بنویسم، که همان هم محو نحو ابروی کج حبیب باد.
توفیقی بود کم نظیر، هم صحبتی هیچ مدانی چون من با بزرگواران گنجوری، به ویژه شما. یادتان از خاطرم می نرود، هرگز.
چون برگهای طوبی، طبعم به نام تو
یک روی بر ثنا و دگر روی بر دعاست
یا علی
امیر در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۳ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶:
عشق حسین (ع) و کرببلا اصل دین ماست
با ما بگو ( که کوی بلا سرزمین ماست )
بعد از تو میکنیم سخن تا ز داغ عشق
( ملک سخن تمام به زیر نگین ماست )
پیوسته روضه و غم و مرثیه های تو
مرهم به داغ این ( دل اندهگین ماست )
امیر در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱۹:
رفتیم ازین ششدره بی نام و غمی نیست
در خاطر عشاق بماندیم و گذشتیم
امیر در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۰۳:
گفتی تو زعلم و یاد حق افتادم
وین قول نبی (ص) به نظم خود بنهادم
فرمود علی (ع) به شهر علمم بابست
تا مهر علی رسد مگر فریادم
امیر در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۰۴:
چیزی گویم تو را که آن از همه به
در ذکر خدا ذکر جنان (خفی) از همه به
خواهی بدهی نان بده اما چو علی (ع)
اخلاص امیر مومنان از همه به
کمال در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۶:
6049
علی در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر انکیانو:
این چه عکسی از سعدی گزاشتید بابا یه چهره خوشگل تر ازش بزارید
بابک چندم در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷: