گنجور

حاشیه‌ها

آرش در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس:

خانه نفس است خلد پر هوس . عطار در این مصراع صفت پر هوس را برای بهشت آورده است از این نظر که عارفان بهشت را نیز چون جهنم مانع وصال حق میدانند و جایگاه هوس و عقیده دارند عارف تنها خدا را برای خودش و وصال به او عبادت میکند نه بهشت و ترس از جهنم . بهشت چون دارای نعمت های بسیار است نفس را به هوس می اندازد

 

آرش در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس:

طاووس دراین ابیات نشانه انسانهایی است که خدا را تنها برای پاداش بهشت عبادت میکنند نه برای قرب الهی و از نزدیکی به خدا محروم هستند . نقاش غیب منظور خداوند است و انگشت کسی قلم شدن یعنی دست وی از کار بازماندن است . جبریل مرغان رااز آن جهت آورده که جبرییل را طاووس ملائکه میگویند خلوت جای منظور بهشت و تاریک جای کنایه از دنیا است . مقعد صدق یعنی جایگاه راستین و برگرفته از سوره قمر آیه 55 میباشد و جنات النعیم برگرفته از سوره مائده آیه 65 . عطار در این ابیات دیدار خدا و قرب الهی را برتر از بهشت میداند .در نزد عارفان جهنم و بهشت هر دو مزموم است و تنها عبادت برای وصال حق و قرب الهی است

 

یحیا نجوا در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:

در ضبطی از بیت دوم از این غزل شریف به این شکل آورده شده است :
هر گلی ز آن شاخ نرگس بشکفد ـــ
گلرخانش ، دیده نرگسدان کنند !

 

سروش sabetjavad@yahoo.com در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۰ - مقالت شانزدهم در چابک‌روی:

- نه دبیر ؛ کنایه از کواکب تسعه :

 

علی حیدرپور در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳:

سعدی جان. معشوق اینقدر که تو می گویی جفا کار نیست. حجاب ما نگذارد که مهرش به ما برسد. البته حجاب ها را توقع آن است که او پاره کند و گرنه اگر حجاب دریدن میتوانستیم که دیگر در هجر نبودیم

 

اشکال در مصرع سوم در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:

کمان نهم به کمان زلف ز نیروی عشق
به نظر وزن دچار اشکال هست و احتمالا این مصرع اشتباه نوشته شده و با مصرع اصلی متفاوته

 

حمیدرضا در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

مصرع اول در شعر دیگری از سعدی هم آمده است:
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
نفس ما قربان توست و رخت ما یغمای تو

 

حمیدرضا در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:

مصرع اول بیت هشتم (ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را) مطلع غزل شمارهٔ 2 مواعظ است:
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
اختیار آن است کاو قسمت کند درویش را

 

مجید چوبند در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵:

در ادبیات محاوره ای کنایه ای هست که می گه: فلانی به فلانی محل سگ نمی ذاره. یعنی به اندازه ای که به یک سگ توجه می کنه، به اون شخص توجه نداره. این کنایه هنوز هم در گفتگوی عامیانه ی خوزستانی ها وجود داره. من فکر می کنم منظور از سگی بگذار همین کنایه باشه که بخاطر وزن شعر کلمه ی محل رو حذف کرده. در نتیجه معنی لغوی سگی بگذار میشه به اندازه ی یک سگ به ما توجه کن. که در ادبیات محاوره ای خوزستان به صورت کنایی به آدم بی معرفت میگن محل سگ به ما بذار. و معنی آزاد اون هم میشه به ما توجه کن.

 

sia در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۳:

همین الان قسمت 10 فصل 5 سریال SIX FEET UNDER رو دیدم و این شعر رو خوندن! این سریال رو حتما ببینید

 

سیدمحمد در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:

وزن شعر "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن" هست

 

مهدی کاظمی در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان:

در خزان صد ها هزار گیاهان و درختان مغلوب طبیعت شده و در دریای مرگ میمیرند زاغ هم سیاهپوش شده و شیون و فغان سر میده برای مرگ سبزه و گیاه .... اما بازهم بهاری بفرمان و خواست ازلی خداوند در دل طبیعت شکوفا میشود مولانا در تشبیهی زیبا از بهار و پاییز به مرگ و زندگی و برگرداندن زندگی از دل نیستی استفاده میکنه و بزیبایی مرگ سیاه رو که برای ما ترسناک و تاریک هست رو مولد حیات به فرمان و خواست خداوند معرفی میکنه
در خزان آن صد هزاران شاخ و برگ
از هزیمت رفته در دریای مرگ
زاغ پوشیده سیه چون نوحه‌گر
در گلستان نوحه کرده بر خضر
باز فرمان آید از سالار ده
مر عدم را کانچ خوردی باز ده
آنچ خوردی وا ده ای مرگ سیاه
از نبات و دارو و برگ و گیاه
ای بردار برای یک لحظه عقلت رو باخودت بیار و ببین در باغ دلت لحظه به لحظه مثل همین خزان و بهار رویش و پویش وجود داره و پراز غنچه وگل و سرو یاسمن های معرفت الهیست ...باغی پر از احوالات روحانی و پر از شاخ و برگ هایی از خیالات گوناگون که از انبوهی و خرمی صحرا و کاخ را پوشانده .... مولانا در ادامه الهامات خودش رو دریافتی از ازین باغ سرسبز میدونه باغی که عقل کل درونجا جلوه کرده و عطرش در اون گلزار و سرو و سنبل جارییه
ای برادر عقل یکدم با خود آر
دم بدم در تو خزانست و بهار
باغ دل را سبز و تر و تازه بین
پر ز غنچه و ورد و سرو و یاسمین
ز انبهی برگ پنهان گشته شاخ
ز انبهی گل نهان صحرا و کاخ
این سخنهایی که از عقل کلست
بوی آن گلزار و سرو و سنبلست
رایحه گلی رو اسشمام میکنی که اونجا گُلی جسمانی وجود نداره و همینطور هم جوشش شرابی رو دیدی که اون شراب انگور نبود ..همین بو تو را به پیش هدایت میکنه و میبره تا سر منزل مقصود که اینجا مولانا از بهشت و کوثر یاد کرده که وعده هایی خداییست...
خواجه شیراز هم درین مورد
میگه :(گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید)
بوی گل دیدی که آنجا گل نبود
جوش مل دیدی که آنجا مل نبود
بو قلاووزست و رهبر مر ترا
می‌برد تا خلد و کوثر مر ترا
این بو و رایحه خوش درمان درد دوری هم هست و روشنایی و نور چشم ازین رایحه است مثل یعقوب نبی ع که بوی پیراهن یوسف چشمش را روشن و بیناا کرد
بو دوای چشم باشد نورساز
شد ز بویی دیدهٔ یعقوب باز

 

محمد خانی در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:

وزن این غزل
مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن
نیست؟

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

ای غایب از نظر که شدی همنشین دل می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت

 

ابن فردوس در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه:

کشت عین الدوله...گشت عین الدوله.اصلاح شود

 

نفیسه در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:

سلام
درباره تلفظ پروانِه و پروا نِه، نکته جالبی که هست اینه که تو لهجه هایی مثل یزدی که به جای مصوت های -ِ و -َ، مصوت دیگری با صوت بین این دو تلفظ می شود، کلا مشکلی در قافیه این بیت حس نمی شود.:)

 

جعفر مصباح در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷:

اگر در جلوه میاری...

 

جعفر مصباح در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷:

اگر در جلوه زیارة ....

 

همایون در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۹:

با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
با رای اغلب دوستان موافقم مبنی بر آنکه این چند بیت اشتباهن در مجموعه اشعار ابوسعید درج شده و در تأیید نظر ایشان عرض میدارم اشعار متعلق است به رابعه دختر کعب قُزداری. شاعر پارسی‌گوی نیمه نخست سده چهارم هجری (914–943میلادی) که به رابعه بلخی هم شناخته شده است.
این اتفاق را به فال نیک میگیرم.
آقا یا خانمی(شادی) خوش ذوق- متن کامل شعر- که به گمانم همان پنج بیت باشد را در حاشیه ای بالاتر درج کرده اند که سپاسگزارم بر ایشان.
و اما مطلب شاعرانه و قابل عرض اینکه؛
در بیت آخر "توسنی کردم ندانستم همی کز کشیدن تنگ تر گردد کمند"
"تنگ تر" بجای "سخت تر" درست تر است. شاعر با آغاز شعر و در بیت نخست:
عشق او باز اندرآوردم به بند
کوشش بیهوده نآمد سودمند
از "به بند درآمدن" گرفتار شدن" و به لطافتی "عاشق شدن", و در همان بیت برای رهایی از دام عشق از تلاشی بیهوده سخن میگوید.( تلاش برای رهایی از دام عشق نه به معنی گریختن که بمعنی فارغ شدن از سختی ها و گرفتاریهای البته شیرین این راه و نهایتن وصال معشوق است)
در ادامه از تغییر و حسن رفتار عاشق سخن میگوید که فرجام این رفتار یا شکیبایی است یا بیقراری و ناآرامی.
در بیت آخر لطافتی بی نظیر است که جز با "تنگ تر" شدن کمند ملموس نباشد, که با "سخت تر" شدن آن غیر ملموس.
صیاد گره کمند را به گونه میزند که وقتی به دور بدن صید حلقه می شود با کشیدن آن, حلقه تنگ تر می شود و صید گرفتار. با این توضیح که در این خصوص, کشیدن فعلی است نسبی. چه صیاد بکشد چه صید سرکشی کند حلقه تنگ تر می شود.
گاهی بیقراری, سرگردانی یا سکون در یک وادی, سالها به طول می انجامد اما در یک بیت زیبا خلاصه می شود.
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگ تر گردد کمند...!

 

مارا در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - فلسفه:

اشعار تمثیلی پروین چنان آمیخته بامسایل زندگی روزمره ماست و از چنان شیوایی برخوردار است که محال می دانم کسی با خواندن آن لذت نبرد و دمی نیندیشد؛چه معدود شاعرانی مانند پروین این هنر را دارند که مسائل اجتماعی یا اخلاقیات را بگونه ای بیان کنند که با گذشت قرن ها همچنان در لطافت بیان و استواری معنی نمونه باشند.

 

۱
۲۶۳۴
۲۶۳۵
۲۶۳۶
۲۶۳۷
۲۶۳۸
۵۰۷۱
sunny dark_mode