اندرین فترت برآمد رایت سالار زند
مملکت را کرد مستخلص پس از پیکار چند
بود سلطانی کریم و شهریاری هوشمند
دوحهٔ نیکی نشاند و ریشهٔ زشتی بکند
پایگاه ملک را بنهاد بر چرخ بلند
خسروان را شاید از رفتار او گیرند پند
بس که بد راد و فروتن، شه نخواندی خویش را
خود وکیل زیردستان نام راندی خویش را
کشور اندر عهد او آسایش و آرام یافت
زیردستان را به نیکی کام داد و کام یافت
چون حسن شاه قجر مازندران را رام یافت
خان زند از او شکستی سخت بدفرجام یافت
حیلهها انگیخت چون خود را به بند و دام یافت
تا که کار دشمن از تدبیر او انجام یافت
خود سر قاجار سر ببریده بود زان دار و گیر
نیز فرزند و کسانش زان میان گشتند اسیر
الغرض با زیردستان گشت چندان سازگار
کان نتاند مهربان مادر به طفل شیرخوار
شب شدی بر بام و افکندی نظر بر هر کنار
گر نشان عیش جستی شکر کردی بیشمار
ور نشان بانگ و رامش کم شنیدی شهریار
ناسزا گفتی بسی بر پاسبانان دیار
تا چه کردستید با مردم ز زشتی و بدی
کامشب از آنان نیاید بانگ عیش و بیخودی
خود شبی بزمی بپا کرد از زنان ماهرو
دید یک تن زان میان افکنده چین اندر برو
گفت این از چیست؟ گفت ای شهریار کامجو
کرده با من چند گه سبزی فروشی دل نکو
نیز من امشب قرار وصل دادستم بدو
چون حدیث او به پایان رفت، شاه نیکخو
گفت کان زن را همان دم با می و اسباب نوش
چاکران بردند اندر خانهٔ سبزیفروش
با چنین آبادی ملک و خوشی و کر و فر
با خودآرائی و آرایش نبود او را نظر
جامهای از پنبه بودش هر دو رویه آستر
وآن هم آرنجش همیشه پینهدار و نیمهدر
لیک گاه جود و بخشش داشت در پیش نظر
سنگ را همتای گوهر خاک همسنگ زر
هم ازین احسان و جود آنگه که رخ بر خاک سود
در درون مخزنش جز هفت بدره زر نبود
باری اندر ملک داری درّ عدل و داد سفت
هم به نام نیک، تخت و تاج را بدرود گفت
جانشینان ورا شد جهل و استبداد جفت
طالع بیدارشان از جهل و استبداد خفت
صرصر بیدولتیشان خرمن آمال رفت
پس گل قاجاریان ازگلشن عزت شکفت
لیک نام زند را بنمود درگیتی بلند
پهلوان شیردل لطفعلی خان میر زند
بر در شیراز با خلقی گران میر دلیر
تاخت بر لشکرگه آقا محمد خان چو شیر
مهتر قاجار مردی کرد و باز استاد دیر
زین ثبات و پردلی شد بر امیر زند چیر
جنگها کردند تا شد روزگار از جنگ سیر
پهلوان زند آمد عاقبت زین جنگ زیر
گشت صیت دولت آقا محمد خان بلند
کرد گیتی دولت پیشینیان را ریشخند
اوست اندر پادشاهی مغز و اینان جمله پوست
یک تن ازاینان اگر شایان تحسین است اوست
بیدورنگی بد، به دشمن دشمن و با دوست دوست
آفرین بر شهریاری کاینش طبع و اینش خوست
گاه کوشش راست گفتی ساخته از سنگ روست
گاه تدبیر آنچه گفتی خلق گفتندی نکوست
از پس مرگ خدیو زند از شیراز تاخت
شد سوی مازندران و نوبت شاهی نواخت
فرقهٔ قاجار از جان بندهٔ درگه شدند
مردم کوه پتشخوارش ز جان همره شدند
الغرض نیمی ز ایران بندگان شه شدند
دشمنان خانگی چون زین خبر آگه شدند
جنگجویی را همه تن سوی میدانگه شدند
لیک در میدان آن شیر ژیان روبه شدند
بر خوانین و رجال زند یک یک چیره شد
روز بدخواهان ز نور رای پاکش تیره شد
باری او را بود در شاهی دو خوی ناپسند
خست بسیار و بیانصافی بالابلند
نیمهٔ مردان کرمان را به خواری چشم کند
دخترانشان را به ذل بردگی اندر فکند
پس بکندش چشم و آوردش به ری بسته بهبند
راند حکمی زشت بر لطفعلی خان. شاه زند
در ری آن شهزادهٔ آزاده را بر دارکرد
خویش را نزد جوانمردان گیتی خوار کرد!
میرزا شهرخ که بود اندر خراسان حکمران
پور نادر شه بد و بودش جواهرها نهان
بود نابینا و شد تسلیم خاقان جهان
وز شکنجه مرد مسکین، اینت خصمی بیامان
شد به رزم روسیان زآن پس سوی تفلیس، خان
گنجه و تفلیس بستد شد سوی شوشی روان
وز خراسان گنجهای نادرش آمد به دست
نیز از تاراج گرجستان فراوان طرف بست
اندر اردوگاه پیرامون شوشی نیمشب
کرد از دو خادم دیرینه خربوزه طلب
بهرش آوردند و شه بنمود بر آنان غضب
کفت ازین خربوزه خوردستید بیشرط ادب
بامدادان چشمهاتان برکنم تا زان سبب
عبرت افزایید زیرا عبرت افزاید تعب
وان دواش از بیم جان کشتند نزدیک سحر
خست و بیرحمی آری اینچنین بخشد ثمر!
شد سپس فتحعلی شه اندر ایران پادشا
بود سلطانی رحیم و شهریاری با حیا
لطفها فرمود بر فتحعلی خان صبا
شعر و صنعت یافت از تشویق او قدر و بها
هم در آن ایام جنگ روس و ایران شد بپا
انگلیسان وعدهها کردند بیشرط وفا
چند منصبدار در افواج ایران داشتند
جنگ چون پیش آمد آن اشخاص را برداشتند
بست ناپلیون با فتحعلی عهد وداد
زان بریتانی به بیم افتاد و برگشت از عناد
بست با قیصر، علیرغم بناپارت اتحاد
کرد اندر بارهٔ قفقاز وگرجستان فساد
نیز با فتحعلی شه دم زد از صلح و سداد
زان میان فتحعلی شه کرد بر وی اعتماد
شد در آن هنگام ناپلیون اول از میان
گشت ایران زان سپس جولانگه بیگانگان
روس با ما جنگ کرد و در گلستان عهد بست
لیک ناگه عهدهای بسته را در هم شکست
حمله بر تبریز کرد و داد جنگی تازه دست
عاقبت در ترکمانچایی ز نو پیمان ببست
وآن قرار جابرانه همچنان برجای هست
چند شهر از ما گرفت و نام ما را کرد پست
لیک شد قیصر ضمین کز بعد مرگ پادشاه
خسروی عباس و آلش را بود بیاشتباه
شاهعباس از پس آن عهد و پیمان خوار شد
نایب شه بود لیکن راندهٔ دربار شد
متهم شد در شکست روس و بیمقدار شد
در خراسان رفت و آنجا زاندهان بیمار شد
خاک طوس از آن قد بالنده برخوردار شد
شاه هم در اصفهان از زندگی بیزار شد
از پس فتحعلی شه، شهمحمد شاه گشت
مر علیشه را ز شاهی دست و دل کوتاه گشت
جانشین بد شه محمد زادهٔ عباس شاه
زانکه عهد روس و ایران بد بر این معنی گواه
لیک فرزندان شه بودند اندر اشتباه
هریکی خود را شهی خواندند با خیل و سپاه
ظل سلطان شد علیشاه و بهری برشد به گاه
جانشین بیرون از آذربایجان شد کینهخواه
همره قائم مقام آمد سوی ری با شتاب
کشت تسلیم برادرزاده، شاه نیمخواب
زادگان شاه ماضی هر یکی شاهی بدند
هر یکی در ملک چون شیر دژآکاهی بدند
لیک با تهدید قیصر جمله روباهی بدند
مر محمد شاه را خدام همراهی بدند
تابع استاره کشته ارچه خود ماهی بدند
در بر قائم مقامش عبد درگاهی بدند
فخر ایران و فراهان خواجه بوالقاسم وزیر
آنکه کلکش وحشیان رارام کردی با صفیر
خواجهبوالقاسم به کار روس و ایران دست داشت
در منظم کردن ایران بسی همت گماشت
در فن انشا ز نو تخمی به باغ فضل کاشت
شعر را نیکو سرود و نامه را نیکو نگاشت
در امور ملک رایات اولیالامری فراشت
زان سبب افکار دربار شه از وی روی کاشت
در نگارستان به ناحق کشته شد قائممقام
حاجی میرزا آقاسی آن جاه و مقام را یافت
میرزا آقاسی اندر فتح اقلیم هرات
جنب و جوشی کرد لیکن پیش آمد مشکلات
ساخت بهر خود ضیاع وافر از ملک و قنات
دست و پایی کرد تا شه را پدید آمد وفات
ناصرالدینشه بری رخ کرد چون شد شاه مات
بود همراهش وزیری داهی و عالی صفات
میر نام آور تقی خان آن وزیر بینظیر
کش اتابک شد لقب زانپس که بد میرکبیر
چون که ناپلیون بهسوری «سن هلن» شد رهسپار
بسته شد اندر اروپا عهدهای استوار
یافت لوی هجدهم بر مسند شاهی قرار
اختلافات اروپا ختم شد یک روزگار
وز دگر سو جنبش علمی به عالم یافت بار
لیک ایران بود غرق خواب جهل و اضطرار
درکناری اوفتاده سست و غافل زین امور
انگلیس و روس بر وی چیره از نزدیک و دور
مردم هشیار دنیا در خیال سروری
روز و شب مستغرق تدبیر و حیلت گستری
گرم نشر صنعت و علم و رعیتپروری
بهر کالای وطن در جستجوی مشتری
در نهان ستوار کرده پایهٔ جنگآوری
لیک ایران زندگانی را شمرده سرسری
گه فریب روس خورده گه فریب انگریز
تاگذشت آن فرصت عالی به کجدار و مریز
ناصرالدین شه جوانی بود نادانسته کار
مهد علیا مادرش درکارها دایر مدار
مردم دربار هر یک ناکسی مردمشکار
بود تنها صدر اعظم در پی اصلاح کار
فکرتش آن بود تا با روسیان آید کنار
وز هری آرد به کف تا غزنی و تا قندهار
روس و ایران متحد در آسیا جولان کنند
انگلیسان رابرون از خاک هندستان کنند
اندرین فکرت وزیر شه میان را تنگ بست
ریشهٔ بیداد کند و گردن رشوت شکست
دزد و جاسوس و سخنچین ز احتسابش گشت پست
جمع و خرج ملک را تنظیم داد آن حقپرست
سخت بگرفت اقتدارات پراکنده به دست
لیک غافل بود کاو را در پی است آن پیل مست
پیل هندستان بلی دنبال کرد آن شیر را
تا به کاشان سرخ کرد از خون او شمشیر را
مادر شه با دگر درباریان شوربخت
همره بیگانگان گشتند و کوشیدند سخت
شاه را دادند بیم از انتقال تاج و تخت
چاه چربک خورد و بنهاد اره بر پای درخت
خواجهشدخلوت گزین،و آخر به کاشان برد رخت
شد دل دانشوران اندر فراقش لخت لخت
پس به امر شاه دژخیمی پی اهلاک او
رفت و در گرمابهٔ فین ریخت خون پاک او
از پس مرگش در ایران فکر نام و ننگ مرد
خون او گفتی که نقش عزت از ایران سترد
ماند ایران در شمر همباز کشورهای خرد
انگلیس و روس از آن ساعت در ایران دست برد
قدرت همسایگان یکسان گلوی ما فشرد
گشت برپا فتنهٔ ایلات ترک و لر و کرد
مرکزیت رفت و هر سو والی و شهزادهای
برده اقطاعی و مردم را به غارت دادهای
ما و ژاپن همسفر بودیم اندر آسیا
او سوی مقصد شد و در نیمهره ماندیم ما
ملک آلمان را منظم ساخت بیزمارک از وفا
خورد ناپلیون سوم زو شکست اندر وغا
پهنهٔ آمریک شد میدان هر زورآزما
هرکسی کرد از برای خود بهنوعی دست و پا
کار علم و اختراع اندر جهان بالا گرفت
غیر ایرانی که در کنج قناعت جا گرفت
جنبش ملی بمرد اندر دل ایرانیان
فکر بسط و ارتقاء عسکری رفت از میان
بود ایران امن و دولت خفته اندر پرنیان
چون کسی کاو خسبد اندر بیشهٔ شیر ژیان
علم تاریخ و ادب را گشت بازاری عیان
هم اصول و حکمت و فقه و معانی و بیان
فقه را بس شافعی و بوحنیفه شد پدید
وز ادب بس جاحظ و بس انوری گردن کشید
خودکرفتم شافعی و بوحنیفه زنده گشت
یا سخن چون روزگار انوری ارزنده گشت
چیست حاصل گرنه بیخ فقر و ذلت کنده گشت
بخت کشور شد سیه چون رخت لشکر ژنده گشت
شه که در معنی بر شاهان عالم بنده گشت
معنویت نیست در ملکش وگر پاینده گشت
خود تناسب شرط باشد در جهات همسری
واین تناسب از میان گم شد به عهد ناصری
گر تناسب را بگیریم از ملوک غزنوی
ناصرالدین شه به مشرق بوده سلطانی قوی
صاحب تدبیر و عزم و رای و طبع مستوی
جمع در وی جمله آداب و صفات خسروی
کشورش ز امن و رفاه و علم و صنعت محتوی
در قضایا کرده از فکر عمومی پیروی
ور قیاس از عهد بیزمارک و گلادستون کنیم
از سر انصاف باید مدح را وارون کنیم
این شنیدم کز پس سی سال شاهی گفت شاه
کای دریغا از چه رو کردم اتابک را تباه
باد بر زخمش پس از سی سال خورد و کرد آه
وز حدیث بیوزیر یک گشت خستو بر گناه
یافت کز بیزمارک، زی پاریس برد آلمان سپاه
و انگلستان از وزیران، زد به مرز هند راه
لیک در ایران وزیران قصد جان هم کنند
هر به روزی چند سور ملک را ماتم کنند
شد فراهانی تباه و گشت اتابک ناپدید
بر سپهسالار هم از مفسدان آفت رسید
دیر شد هنگام اصلاحات و شد مویش سپید
گشت از درباریان سفله یکسر ناامید
در سیاست چارهای جز روز طی کردن ندید
دست از مرو و هرات و خیوه و اترک کشید
محنت نادانی درباریان کردش زبون
ساخت بهر رفع حاجت جامع دارالفنون
در مسیل مسکنت بغنود و چندی برگذشت
سر ز جا برداشت آنساعت که آب از سرگذشت
قسمتی از روزش اندر حاجت کشور گذشت
باقی اوقات او در زین و در بستر گذشت
وز پی گردش یکی سوی اروپا برگذشت
ماندش از پنجاه ساله خسروی این سرگذشت
تا به شه عبدالعظیمش راند دژخیم قضا
وز قضا گشت اندر آنجا کشته تیر رضا
مرگش آغاز غمان دورهٔ قاجار شد
واز قضا تاریخ مرگش هم «غم بسیار» شد
شه مظفر اندکی از ملک برخوردار شد
زانکه او هم ز اول شاهنشهی بیمار شد
انقلاب فکری اندر عهد او برکار شد
جلسهها ایجاد گشت و فکرها بیدار شد
اختر سعد دموکراسی ز مغرب بردمید
پرتو آن اختر از مغرب سوی مشرق رسید
از فرنگ آمد به ایران طرفههای رنگرنگ
شاه را مجذوب کرد آوازهٔ شهر فرنگ
زی فرنگستان سه کرت شاه ایران راند خنگ
خواست تا ایران شود همچون فرنگستان قشنگ
زان سبب کرد از اجانب قرضهایی بیدرنگ
شد خریداری از آن زر اندکی توپ و تفنگ
مابقی صرف هوسهای شه و دربار شد
وانهمه وام گران بر دوش ایران بار شد
تلگراف اندر زمان ناصرالدین شد درست
پس مظفر شاه گمرک را نمود اصلاح و پست
مردم از بلژیک آورد و به کار انداخت چست
با اتابک داد او کار صدارت را نخست
پس امینالدوله را آورد و ز او اصلاح جست
لیک با دربار فاسد کی شود کاری درست
باز اتابک آمد و رفت و بتر شد کارها
چون که عینالدوله آمد بسته شد بازارها
کر و فری کرد عینالدوله اندر کار ملک
لیک از آن پیچیده تر شد عقده دشوار ملک
کی به زور هایهو رونق پذیرد کار ملک
کی شود ادبار ملک اصلاح از دربار ملک
شاه خود بیمار و مانده بیدوا بیمار ملک
رشوت و تزویر و دزدی رایج بازار ملک
اینچنین ملکی پریشان مانده دور از قافله
کی شود اصلاح با صوم و صلاه نافله
رفته رفته شد ز عینالدوله دلها پرگزند
در مجالس گفتگوها شد برضدش بلند
کرد عینالدوله جمعی را ز دانایان به بند
چند تن را در کلات و اردبیل اندر فکند
تاجران هم رنجه از لَت خوردن تجار قند
زین سبب بازارها شد بسته زین آزار چند
مسجد جامع پر از غوغا و پر هنگامه شد
بر در مسجد سپه بر قصد جان عامه شد
سیدی شد کشته وز غوغاییان فریاد خاست
مرد و زن از بارگاه شهمظفر دادخواست
لیک عینالدوله اندرکار خود استاد راست
گفت باید کاقتدار پشه را از باد کاست
پادشه گفتش که دربار شهنشه داد جاست
مرجع خلقست اگر هفتاد اگر هشتاد پاست
گفت عینالدوله با سلطان که الملک عقیم
عاقبت رفتند مردم سوی شه عبدالعظیم
سیّد آزاده عبدالّه که بود از بهبهان
همچنین سید محمد عالم بسیاردان
با دگر دانشوران و فاضلان و عالمان
جملگی گشتند سوی مسجد جامع روان
گشت در ری انقلابی آشکار اندر زمان
هرج و مرج افتاد در بازار و برزن ناگهان
کرد نصرالسلطنه با مردم بازار جنگ
بر در مسجد به مردم کرد شلیک تفنگ
هیئت روحانیان رفتند از ری سوی قم
تا که از این ملک فرمایند هجرت کلهم
صدر اعظم کرد با مردم ز هر سو اشتلم
لیک گفتش جنبش ملی که، هان ای خواجه قم!
طبل آزادی کشید آواز چون رویینه خم
خلق باز آمد ز شه عبدالعظیم و شهر قم
گشت صادر دستخط شه در اصلاح امور
از قضا «عدل مظفر» گشت تاریخ صدور
گشت عینالدوله از کار صدارت برکنار
از پس او شد مشیرالدوله را آغاز کار
داد بر مشروطه فرمان خسرو والاتبار
منتخب شد مجلس شوری در اول روزگار
یافت قانون اساسی در ولایت انتشار
انجمنها گشت برپا در همه شهر و دیار
اندر آن هنگام فرمان یافت شاه دادگر
تاج و تخت ملک را بگذاشت از بهر پسر
اینهمه آثار شاهان خسروا، افسانه نیست
شاه را شاها، گزیر از سیرت شاهانه نیست
خسروی اندر خور هر مست و هر دیوانه نیست
مجلسافروزیز شمعاست آری از پروانه نیست
اینک اینک کدخدایی جز تو در این خانه نیست
خانهای چون خانهٔ تو خسروا ویرانه نیست
خیز و از داد و دهش آباد کن این خانه را
واندک اندک دور کن از خانهات بیگانه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره تاریخ و تحولات سیاسی ایران در دوران قاجار و زندیه است. در آغاز، به نگاه عمیق به فرهنگ و رویدادهای سیاسی پرداخته میشود و نشان داده میشود که چگونه قدرت به دست حکام مختلف و به ویژه شهریاران قاجار افتاده است.
شعر به ویژگیهای شخصیتی و مدیریتی حاکمان مانند لطفعلی خان زند و محمد خان قاجار اشاره دارد و تضادهایی که در بین آنها وجود داشته است را نشان میدهد. همچنین به مشکلات و چالشهای داخلی و خارجی، فساد در دربار و ناکامی در مسیر سازندگی و پیشرفت اشاره میکند.
در نهایت، تحولات مشروطهخواهی و ظهور شخصیتهای جدید در عرصه سیاسی مانند مظفرالدین شاه و عین الدوله تحلیل میشود و به تلاشهای مردم برای اصلاح ساختار سیاسی و اجتماعی اشاره دارد. شعر به نیاز به عدالت و دموکراسی در کشور و نقد به تمامیتخواهی و استبداد اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در این زمان سکوت و بیحرکتی، پرچم فرماندهی سرزمین به اهتزاز درآمد و او پس از مدتها جنگ و تلاش، به پیروزی رسید و توانست کشور را نجات دهد.
هوش مصنوعی: یک پادشاه بخشنده و عاقل وجود داشت که درخت خوبیها را پرورش داد و زشتیها را از ریشه درآورد.
هوش مصنوعی: پایه و اساس حکومت را بر روی آسمانهای بلند قرار داده است، تا شاید سران و پادشاهان از رفتار او درس بگیرند.
هوش مصنوعی: بسیار بدتر از آن این است که، چون تو خود را به جای پادشاه معرفی نکردی، در عوض خود را وکیل و حامی مردم فروتن و ضعیف دانستی.
هوش مصنوعی: در دورهی او، کشور آرامش و آسایش پیدا کرد و او به زیر دستانش خوبی و رضایت بخشید.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه حسن شاه قجر توانست بر مازندران تسلط یابد، خان زند به شدت از این شکست افسرده و ناامید شد.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان خود را در تله و دام دید، به فکر حیله و نقشههای جدید افتاد تا بتواند بر دشمنش غلبه کند.
هوش مصنوعی: سرکرده قاجار، خود کشته شده بود و در آن حال، فرزندان و اطرافیان او هم اسیر شدند.
هوش مصنوعی: قصه این است که با کسانی که از ما پایینتر هستند، به گونهای رفتار کردیم که حتی مهربانترین مادر هم نمیتواند با فرزندش که هنوز شیرخوار است، اینگونه رفتار کند.
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و تو بر بام نشستهای و به هر سو نگاه میکنی. اگر نشانهای از خوشی پیدا کنی، بینهایت شکر و سپاس میگویی.
هوش مصنوعی: اگر صدای ساز و شادی را به خوبی نشنیدی، ای پادشاه، به آن پاسبانان دیار ناسزا گفتی.
هوش مصنوعی: مردم امشب به خاطر زشتیها و بدیهایی که نسبت به یکدیگر کردهاند، نمیتوانند صدای شادی و خوشی را از خودشان بلند کنند.
هوش مصنوعی: روزی جشن و مهمانی برپا بود و من در میان زنان زیبا، فردی را دیدم که در آن جمع، به حالت خاصی نشسته و چین و چروکی در چهرهاش نمایان بود.
هوش مصنوعی: گفت: این موضوع چیست؟ پاسخ داد: ای پادشاه، خوشبختی من به خاطر دلخوشیهایی است که با سبزیفروشی داشتهام.
هوش مصنوعی: من نیز امشب به وصال معشوق رسیدم، و هنگامی که سخن او به پایان رسید، شاه مهربان و نیکوکار خود را در کنار داشتم.
هوش مصنوعی: گفت که آن زن را در همان لحظه با شراب و وسایل نوشیدنی، دمی از خانهٔ سبزیفروش برداشتند.
هوش مصنوعی: با این وجود که ملک (کشور) و خوشی و مقام و ثروت دارد، اما چون به خودآرایی و زیبایی توجه نکرده، نمیتواند از آنها بهرهمند شود و آنها را نمیبیند.
هوش مصنوعی: او لباسی از پنبه داشت که هر دو سمتش آستر بود و آرنجش همیشه پینهدار و نیمهپوشیده بود.
هوش مصنوعی: اما گاه، بخشش و generosity او به حدی است که در نظرش حتی سنگ را هم میتوان با گوهر و خاک را با زر برابر دانست.
هوش مصنوعی: از این احسان و بخشش که میکند، هنگامی که صورتش بر زمین است، در درون مخزنش جز هفت کیسه طلا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در حکومت، ثروت و قدرت را با دقت و انصاف نگهدار و در عین حال، با نیکی و نیکوکاری، به تخت و تاج وداع کن.
هوش مصنوعی: پس از او، جهل و خودکامگی بر جامعه حاکم شد و به جای عقل و آگاهی، خواب و سستی بر آن حاکم گردید.
هوش مصنوعی: طوفان سرد و بیرحم، آرزوهای آنان را نابود کرد و از بین رفتن رویاها، باعث شد که شکوفههای قاجاری از باغ عزت و اعتبار سر برآورند.
هوش مصنوعی: اما نام زند در دنیا به عنوان یک قهرمان دلاور و شجاع نامی بلند و آوازه دارد؛ لطفعلی خان میر زند یکی از آن پهلوانان است.
هوش مصنوعی: در دروازه شیراز، مردی شجاع و دلیر به مقابله با لشکر آقا محمد خان آمده است، مانند شیری قدرتمند و نیرومند.
هوش مصنوعی: رئیس قاجار کار بزرگی انجام داد و دوباره به استاد دیر (مکتب قدیمی) بازگشت، و از این ثبات و شجاعت به امیر زند برتری یافت.
هوش مصنوعی: جنگها و نبردها برپا شد تا اینکه زمان به مرحلهای رسید که از جنگ خسته شد و در نهایت پهلوانی از این جنگها نجات یافت.
هوش مصنوعی: نام و آوازهی قدرت آقا محمد خان به حدی بلند شد که دنیا به تمسخر دستاوردهای پیشینیان پرداخت.
هوش مصنوعی: او در حقیقت پادشاه و اصلیترین بخش وجود است و دیگران فقط ظاهر و پوست او را تشکیل میدهند. اگر قرار است چیزی ارزشمند و شایسته تحسین باشد، آن فقط اوست.
هوش مصنوعی: هر کس که در رفتار خود دو رویی ندارد، دشمن خود را دشمن و دوست خود را دوست میداند. بر شهریاری که دارای چنین طبع و خوی نیکویی است، باید تحسین کرد.
هوش مصنوعی: گاهی تلاش و کوشش میتواند به نتایج ملموس و واقعی منجر شود، مانند سنگی که از کوه بهدست میآید. اما گاهی اوقات نیز با تدبیر و فکر میتوان چیزی گفت که باعث شود دیگران آن را خوب و پسندیده ببینند، حتی اگر آن حاصل تلاش مستقیم نباشد.
هوش مصنوعی: پس از مرگ پادشاه، سپاهی از شیراز حرکت کرد و به سمت مازندران رفت و زمان سلطنت را آغاز کرد.
هوش مصنوعی: فرقهٔ قاجار به من و جان من لطمه زدند و مردم کوهپایه و دشت به خاطر من همواره نگران و همراه شدند.
هوش مصنوعی: در نتیجه، نیمی از ایرانیان زیر فرمان شاه درآمدند و دشمنان داخلی، از این خبر مطلع شدند.
هوش مصنوعی: تمام مجاهدان و جنگجویان به سوی میدان جنگ روانه شدند، اما در میدان، آن شیر دلیر و نیرومند دست به عمل آورد.
هوش مصنوعی: در روزی که دشمنان قدرتی پیدا کردند و بر سرزمینها و بر رجال و حاکمان چیره شدند، به واسطه خوبی و روشنفکری او، تاریکی و بدبختی بر آنها حاکم شد.
هوش مصنوعی: این فرد در مقام سلطنت دارای دو ویژگی ناخوشایند است؛ یکی تنبلی و دیگری بیعدالتی.
هوش مصنوعی: دختران کرمانی، مردان این سرزمین را که به نوعی در میدان افتاده و تحت فشار هستند، با تحقیر و سرزنش نگاه میکنند و در نتیجه، آنها را به بندگی و تسلیم میکشند.
هوش مصنوعی: پس او را به چشمش دیدند و به ری آوردند. به دست و پا بسته و با حکمی ناهنجار، لطفعلی خان را در بند کردند. شاه زند.
هوش مصنوعی: در ری، آن شاهزادهٔ آزاد را به دار آویخت و خود را در نظر جوانمردان دنیا خوار کرد.
هوش مصنوعی: میرزا شهرخ، حکمران خراسان و پسر نادرشاه، در این سرزمین زندگی میکرد و دارای گنجینهای از جواهرات ارزشمند بود که به طور مخفی نگهداری میشد.
هوش مصنوعی: یک فرد نابینا به قدرت و سلطنت خاقان جهان تسلیم شده و از درد و رنجی که بر یک انسان بیچاره وارد میشود، در بهت و حیرت است. او این وضعیت را به عنوان خصمی بیرحم و بیپایان میبیند.
هوش مصنوعی: پس از رودرویی با روسها، خان گنجه به سمت تفلیس رفت و پس از آن نیز به سوی شوشی روانه شد.
هوش مصنوعی: از خراسان گنجینههای ارزشمند و کمیاب به دست آورد و همچنین از غارتهای گرجستان نیز بسیاری چیزها به دست آورد.
هوش مصنوعی: در میانه شب در اردوگاه نزدیک شوش، از دو خدمتکار قدیمی خواست تا برایش خربزه بیاورند.
هوش مصنوعی: برای آنها فراهم کردند و پادشاه بر آنها خشمگین شد و گفت: از این خربزه بدون رعایت ادب استفاده کردهاید.
هوش مصنوعی: صبح که میشود، چشمانتان را برمیدارم تا به همین دلیل، درس عبرتی بگیرید، زیرا عبرت گرفتن باعث بیشتر شدن رنج و تعب میشود.
هوش مصنوعی: آن دارو را از ترس جان، نزدیک سحر با بیرحمی کشتند. واقعاً این طور است که چنین کارهایی نتیجه میدهد!
هوش مصنوعی: پس از آن، فتحعلی شاه به عنوان پادشاه ایران برگزیده شد. او سلطانی با رحمت و با افتخاری با حیا بود.
هوش مصنوعی: لطف و محبتهایی که به فتحعلی خان صبا نشانه داده شد، باعث شد که او به شعر و هنر روی بیاورد و از تشویقهای او ارزش و اعتبار پیدا کرد.
هوش مصنوعی: در آن زمان که جنگ میان روسیه و ایران به راه افتاد، انگلیسیها به وعدههایی بدون قید و شرط پایبند شدند.
هوش مصنوعی: چند نفر از مسئولان در نیروهای نظامی ایران بودند، اما هنگامی که جنگ آغاز شد، آن افراد را کنار گذاشتند.
هوش مصنوعی: ناپلئون با فتحعلی شاه قراردادی بست و به خاطر آن، بریتانیا احساس نگرانی کرد و از موضع خود عقبنشینی کرد.
هوش مصنوعی: علیرغم اینکه بناپارت بر اساس قدرت خود عمل میکرد، اما با قیصر (امپراتور) به توافق رسید و در مورد مسائلی مانند قفقاز و گرجستان همکاری کردند.
هوش مصنوعی: فتحعلی شاه نیز در مورد صلح و آرامش گفتگو کرد و در این میان به او اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: در آن زمان ناپلئون اول ظهور کرد و ایران تحت تاثیر او دچار تغییرات شد، و از آن پس کشور مورد هجوم بیگانگان قرار گرفت.
هوش مصنوعی: روسیه با ما جنگید و در گلستان، قراردادی برقرار کرد، اما ناگهان پیمانهایی که بسته بود را زیر پا گذاشت.
هوش مصنوعی: او به تبریز حمله کرد و جنگی تازه آغاز کرد، اما در نهایت در ترکمانچایی دوباره توافقی جدید امضاء کرد.
هوش مصنوعی: این وعده ناعادلانه همچنان برقرار است و چندین شهر از ما گرفته شده و نام ما را پایین آورده است.
هوش مصنوعی: اما قیصر بر زمین افتاد و پس از مرگ شاه، سلطنت از آن خسرو عباسی و خاندانش شد، بدون هیچ تردیدی.
هوش مصنوعی: شاه عباس پس از آن عهد و پیمان، از مقام خود کنار گذاشته شد. او که نایب سلطنت بود، به دور از دربار و مقامش راند شد.
هوش مصنوعی: او به خاطر شکست از روسها متهم شد و در خراسان از اهمیت و ارزشش کاسته شد و در آنجا به بیماری دچار گردید.
هوش مصنوعی: خاک طوس به دلیل ویژگیهای خاصش به جاذبه و رونق دست یافته است، در حالی که شاه در اصفهان از زندگی و شرایط موجود ناراضی است.
هوش مصنوعی: پس از به سلطنت رسیدن فتحعلی شاه، محمدشاه به پادشاهی رسید و در این دوران علیشاه از مقام سلطنت محروم و ناامید شد.
هوش مصنوعی: جانشین بد شه محمد، فرزند عباس شاه، به خاطر اینکه توافق روس و ایران بر این موضوع گواهی میدهد.
هوش مصنوعی: اما فرزندان شاه در اشتباه بودند، هرکدام خود را شاه میپنداشتند و با لشکر و سپاه خود را همراه میکردند.
هوش مصنوعی: علیشاه تحت حمایت سلطنت قرار گرفت و به قدرت رسید. او در زمان جانشینی خود، خارج از آذربایجان، دشمنانش را بهطور جدی تهدید کرد.
هوش مصنوعی: همراه قائم مقام با سرعت به سمت ری حرکت کرد تا تسلیم را به برادرزادهای که شاه در خواب نیمهحال بود، برساند.
هوش مصنوعی: فرزندان شاهان گذشته هر یک خود شاهانی بودند و هر کدام در سرزمین خود مانند شیران شجاع و با اقتدار عمل میکردند.
هوش مصنوعی: اما با تهدید قیصر، همه به نوعی روباه و فریبکار شدند و خدمتگزاران محمد شاه هم همگی همراهی کردند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ستارگان زیبایی دارند، اما نسبت به ماه درخشانتر نیستند. اگر ستارهای به اندازه ماه زیبا باشد، در برابر مقام والای او فقط یک بنده خواهد بود.
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از خواجه بوالقاسم، وزیر فخر ایران و منطقه فراهان اشاره دارد. او به واسطهٔ تدبیر و تدبیر خود، قدرت وحشیان را مهار کرده و آرامش و نظم را به ارمغان آورده است. این نشان از قدرت و تاثیرگذاری او در مدیریت دارد.
هوش مصنوعی: خواجه بوالقاسم در امور روس و ایران فعالیت میکرد و برای ساماندهی به ایران تلاش زیادی کرد.
هوش مصنوعی: در هنر نویسندگی، با شروعی تازه، به باغ دانش بذر افکانید. شعر را به زیباترین شکل سرود و نامه را به بهترین نحو نوشتید.
هوش مصنوعی: در امور کشور، نظر و اراده فرمانروایان بر همه چیز غالب است، و به همین دلیل، اندیشههای دربار شاه تحت تأثیر او قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: قائممقام حاجی میرزا آقاسی به ناحق در باغ نگارستان جانش را از دست داد، اما به دلیل مقام و مرتبهای که داشت، در تاریخ ثبت شد.
هوش مصنوعی: میرزا آقاسی در تلاش برای فتح هرات فعالیت و تحرک زیادی نشان داد، اما با مشکلاتی مواجه شد.
هوش مصنوعی: برای خود باغها و زمینهای فراوانی ساخت و با تلاش و کوشش اقدام کرد، اما ناگهان خبر مرگ شاه به گوشش رسید.
هوش مصنوعی: ناصرالدینشاه به هنگام برافراشتن پرچم شاهی، به شکلی باشکوه و با وقار ظاهر شد. او در این موقعیت، وزیری دانا و با ویژگیهای برجسته و عالی در کنار خود داشت که به او کمک میکرد.
هوش مصنوعی: تقی خان، وزیر بینظیر، به عنوان اتابک شناخته شد و از آن پس لقب میرکبیر را به خود گرفت.
هوش مصنوعی: زمانی که ناپلئون به جزیره سنت هلن تبعید شد، در اروپا پیمانهای محکم و استوار میان کشورهای مختلف منعقد گردید.
هوش مصنوعی: با رسیدن لوئی هجدهم به مقام سلطنت، پایان منازعات و اختلافات در اروپا رقم خورد و دورهای از آرامش آغاز شد.
هوش مصنوعی: از طرف دیگر، جنب و جوش علمی در دیگر نقاط جهان به راه افتاده است، اما ایران در خواب جهل و سردرگمی غوطهور مانده است.
هوش مصنوعی: در گوشهای، بیخبر و بیدقت به اوضاع، انگلیس و روس از نزدیک و دور بر او تسلط یافتهاند.
هوش مصنوعی: مردم آگاه به دنیا در فکر فراهم کردن قدرت و مدیریت، شب و روز به تدبیر و چارهاندیشی مشغولند.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش در زمینه علم و هنر و مراقبت از مردم، برای رونق و پیشرفت کشور به دنبال پیدا کردن خریدار و فرصتهای مناسبی هستیم.
هوش مصنوعی: در پنهان، به خوبی اصول نبرد و جنگجویی را استوار کرده است، اما به ایران بهطور سطحی و بیدقت زندگی را شمارش کرده است.
هوش مصنوعی: گاهی فریب زیباییهای روسها را خوردیم و گاهی فریب انگلیسیها را، تا اینکه آن فرصت عالی از دست رفت و حالا در شرایط سخت و ناپایدار به سر میبریم.
هوش مصنوعی: ناصرالدین شاه جوانی بود که از روی نادانی در کارها به مادرش، مهد علیا، وابسته بود و تحت تأثیر او عمل میکرد.
هوش مصنوعی: در دربار، هر کسی به نوعی در پی منفعت شخصی خودش بود و به دنبال به دام انداختن دیگران بود، اما تنها فردی که به فکر بهبود اوضاع و انجام کارهای درست بود، صدر اعظم بود.
هوش مصنوعی: او فکر میکرد که باید با روسها به توافق برسد و از این طریق قدرتی را به دست آورد که بتواند بر غزنی و قندهار تسلط پیدا کند.
هوش مصنوعی: اگر روسها و ایرانیها در آسیا متحد شوند، میتوانند قدرت انگلیسیها را در هند از بین ببرند و آنها را از آن سرزمین بیرون کنند.
هوش مصنوعی: در این افکار، وزیر شاه به شدت به جلوگیری از فساد و ستم میپردازد و به طور جدی با آن مقابله میکند. او به طرز مؤثری دست به کار میشود تا هرگونه ناپاکی و رشوهگیری را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: دزد و جاسوس و سخنچین به خاطر حسابگری خود به مقام پایینتری رسیدند، در حالی که آن کسی که حق را گرامی میدارد، توانست هزینههای کشور را به خوبی مدیریت کند.
هوش مصنوعی: دستهای قدرت، به شدت به هم گره خوردهاند و در وضعیتی نامتعادل قرار دارند، اما فردی که در پی آنهاست، از واقعیت غافل است و نمیداند که آن موجود بزرگ و قدرتمند در انتظار اوست.
هوش مصنوعی: فیل هندستان، بله، آن شیر را تا کاشان دنبال کرد و از خون او شمشیر را به رنگ سرخ درآورد.
هوش مصنوعی: مادر شه و سایر درباریان بدشانس به همراه بیگانگان متحد شدند و تلاش زیادی کردند.
هوش مصنوعی: شاه نگران از اینکه تاج و تختش به دست دیگری بیفتد، به درخت چربید و اره را به پای آن گذاشت.
هوش مصنوعی: خواجه با دقت و هوشمندی خود را انتخاب کرد و در نهایت به کاشان رفت. دل دانشمندان در غیبت او غمگین و پریشان شده است.
هوش مصنوعی: پس به دستور شاه، جلاد برای کشتن او رفت و در حمام فین خون بیگناه او را ریخت.
هوش مصنوعی: بعد از مرگ او در ایران، تمام توجهها به نام و اعتبار او معطوف شده و خونش بیانگر این است که عزت و افتخار ایران را از بین برده است.
هوش مصنوعی: ایران به شکلی تحت تأثیر قدرتهای بزرگ همچون انگلیس و روسیه قرار گرفت و از آن زمان به بعد این کشورها به آسانی و بدون ملاحظه، به مواردی از قبیل اقدامات سیاسی و اقتصادی در ایران پرداخته و تا حدی بر سرنوشت آن اثر گذاشتند.
هوش مصنوعی: نیرو و قدرت همسایهها به یک اندازه بر ما فشار آورد و باعث شد که بین طایفههای ترک، لر و کرد درگیری و فتنهای به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: مرکز قدرت از بین رفته و هر طرف حکومتی و شاهزادهای برای خود سرزمینهایی را تصاحب کرده و به غارت مردم مشغول شدهاند.
هوش مصنوعی: ما و ژاپن در سفر به سرزمین آسیا همراه بودیم. او به مقصدش رسید و ما در نیمه راه ماندیم.
هوش مصنوعی: بیزمارک با وفاداری و تدبیر خود، کشور آلمان را ساماندهی کرد و ناپلئون سوم را در نبردی شکست داد.
هوش مصنوعی: سرزمین آمریکا تبدیل به میدانی شده که هر فردی تلاش میکند تا قدرت و توان خود را به نمایش بگذارد و هر کسی به طریقی به دنبال اثبات خودش است.
هوش مصنوعی: علم و ایجاد خلاقیت در دنیا پیشرفت کرده است، اما غیر از ایرانیان، کسانی که در گوشههای محدود زندگی خود قناعت کردهاند، از این پیشرفتها بهرهای نمیبرند.
هوش مصنوعی: جنبش ملی در دل ایرانیان به پایان رسید و دیگر در ذهن آنها دغدغهای برای توسعه و ارتقاء نظامی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ایران در زمان آرامش و امنیت به سر میبرد و دولت همچون کسی است که در پوشش نازکی آرام خوابیده، همانند کسی که در جنگل شیرهای نیرومند به خواب رفته است.
هوش مصنوعی: دانش تاریخ و ادبیات به وضوح در بازار علم حضوری پیدا کرده است، همچنین اصول، حکمت، فقه، معانی و بیان نیز در این زمینه به چشم میخورند.
هوش مصنوعی: فقه به وسیله شافعی و ابوحنیفه شکل گرفت و به سبب ادب، شخصیتهایی چون جاحظ و انوری برتری پیدا کردند.
هوش مصنوعی: من متوجه شدم که خودم به راه شافعی رفتهام و با زندگی و کلام، همچون روزهایی که انوری درخشان و باارزش بوده، دوباره زنده شدهام.
هوش مصنوعی: اگر به ریشههای فقر و ذلت پرداخته نشود، چه چیزی به دست میآید؟ بخت و اقبال کشور به مانند چهرهای سیاه گردیده و نیروهای آن به حالت ناتوانی و فرسودگی درآمدهاند.
هوش مصنوعی: سلطانی که به معنی و درک عمیق رسید، در برابر پادشاهان جهان تواضع کرد. این نشاندهنده این است که معنویت و روحانیت در سرزمین او وجود ندارد؛ وگرنه سلطنتش پایدار میماند.
هوش مصنوعی: تناسب و سازگاری یکی از اصول مهم در انتخاب همسر است، و این تناسب در دوره ناصری به فراموشی سپرده شده است.
هوش مصنوعی: اگر به تناسب و اندازهگیری مقامها نگاه کنیم، ناصرالدین که یکی از پادشاهان غزنوی است، در شرق به عنوان یک سلطان قدرتمند شناخته میشود.
هوش مصنوعی: شخصی که دارای تدبیر، اراده، نظر و روحی متعادل است، تمامی آداب و ویژگیهای یک پادشاه را در خود جمع کرده است.
هوش مصنوعی: کشور او پر از امنیت، رفاه، علم و صنعت است و در مسایل مختلف به دنبال تفکر عمومی و جمعی است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم با انصاف به مقایسهای دربارهی بیسمارک و گلادستون بپردازیم، باید تعریف و تمجید را برعکس کنیم.
هوش مصنوعی: پس از سی سال سلطنت، پادشاهی گفت: ای افسوس، چرا اتابک را به نابودی کشاندم؟
هوش مصنوعی: باد پس از سی سال بر زخم او وزیده و درد دلش را تکرار کرده است، و از داستان بیوزیر، او به حالتی خسته و پژمرده درآمده است.
هوش مصنوعی: یک فرمانده از بیزمارک در پاریس نمایندهای برای آوردن نیرو به آلمان انتخاب کرد، و از وزیران انگلیس به سمت مرزهای هند ل ماشین حرکت داد.
هوش مصنوعی: اما در ایران وزرا گاهی برای به دست آوردن قدرت، جان یکدیگر را میگیرند و هر چند وقت یکبار دچار بحران و سوگواری میشوند.
هوش مصنوعی: فراهانی در وضعیت بدی قرار گرفت و اتابک ناپدید شد. حتی سپهسالار هم تحت تأثیر فسادها قرار گرفت و به مشکلات دچار شد.
هوش مصنوعی: زمان اصلاحات به تأخیر افتاد و موهای او سفید شد. از درباریان بیمقدار کاملاً ناامید شده بود.
هوش مصنوعی: در عرصه سیاست، راهی جز سپری کردن روزها پیدا نکرد و دست از تلاش و کوشش برای جلب نظر شهرها و مناطق مختلف برداشت.
هوش مصنوعی: زحمت نادانی درباریان او را به زبان آورد تا نیازهای جامعه دارالفنون را برطرف کند.
هوش مصنوعی: در مسیری که به طور مداوم بیخانمانها زندگی میکنند، نشسته و مدتی گذشت، اما زمانی که آب از سطح سر گذشت، سرش را بلند کرد.
هوش مصنوعی: او بخشی از روزش را صرف امور کشور کرد و بقیه زمانش را بر روی اسب و در بستر سپری کرد.
هوش مصنوعی: پس از اینکه یکی به سوی اروپا رفت، داستانی از یک پادشاه پنجاه ساله برای او باقی ماند.
هوش مصنوعی: تا ظالم مقدر به جبر و قضا او را به سمت حضرت عبدالعظیم برد و در آنجا بر اثر تیر محبت به شهادت رسید.
هوش مصنوعی: مرگ او شروعی برای غم و اندوه در دوران قاجار بود و جالب اینکه تاریخ مرگش نیز با کلمه «غم بسیار» مرتبط است.
هوش مصنوعی: شاه مظفر کمی از سلطنت را به دست آورد، زیرا او نیز از همان ابتدا به بیماری شاهی مبتلا شده بود.
هوش مصنوعی: در زمان او، تغییرات فکری آغاز شد، نشستها برگزار شد و اندیشهها بیدار و فعال شدند.
هوش مصنوعی: درخشش و نور این سیاره خوشبختی و دموکراسی که از غرب طلوع کرد، به سمت شرق حرکت کرده و به آنجا رسیده است.
هوش مصنوعی: مردی از کشورهای اروپایی به ایران آمد و زیباییهای رنگارنگش توجه شاه را جلب کرد و آوازه و شهرت آن شهر اروپایی را به گوش او رساند.
هوش مصنوعی: از دیار فرنگ، سه بار شاه ایران را به چالش کشیدند و خواستند که ایران را نیز همانند سرزمین فرنگ، زیبا و دلانگیز بسازد.
هوش مصنوعی: به همین خاطر از بیگانگان وامهایی به سرعت گرفته شد تا با آن مقداری سلاح و مهمات خریداری شود.
هوش مصنوعی: باقیمانده تنها به خواستههای شاه و دربار اختصاص یافت و تمام این بدهیهای سنگین بر دوش ایران قرار گرفت.
هوش مصنوعی: در زمان ناصرالدینشاه، تلگراف به درستی راهاندازی شد و پس از آن مظفرشاه اقدام به اصلاح گمرک و سیستم پست کرد.
هوش مصنوعی: مردم از بلژیک آورده و به کار گرفت، با اتابک شروع به کار در مقام صدارت کرد.
هوش مصنوعی: امینالدوله را به خدمت آوردند تا اوضاع را بهبود بخشد، اما با توجه به فساد در دربار، کاری درست از دست او ساخته نبود.
هوش مصنوعی: دوباره اتابک وارد شهر شد و اوضاع بدتر شد. هر زمان که عینالدوله به اینجا میآمد، کسب و کارها تعطیل میشد.
هوش مصنوعی: عینالدوله در اداره کشور سر و صدای زیادی به پا کرد، اما این کار باعث شد که مسئلهای پیچیدهتر و دشوارتری در امور کشور به وجود آید.
هوش مصنوعی: آیا کار کشور با زور و هیاهو به پیش میرود؟ چه گاه مملکت به روزهای خوش بازمیگردد؟ اصلاح امور کشور از درگاه پادشاهی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: شاه در حال حاضر در شرایط بدی به سر میبرد و قادر به درمان خود نیست. وضعیت کشور نیز ناراضیکننده است؛ فساد، تقلب و دزدی در جامعه بیداد کرده و به شکل روزمره تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: این شخصیت آشفته و بیقرار، که از جمع و سامان دور افتاده است، چگونه میتواند با انجام کارهای ظاهری مثل روزه و نمازهای مستحب، به اصلاح و بهبود وضعیت خود بپردازد؟
هوش مصنوعی: به تدریج دلها از عینالدوله در مجالس پر از درد و رنج شدند و گفتگوها علیه او بلند شد.
هوش مصنوعی: عینالدوله تعدادی از دانایان را به بند کشید و برخی از آنها را در کلات و اردبیل زندانی کرد.
هوش مصنوعی: با توجه به آزارهایی که تاجران قند از جانب دیگر تجار متحمل میشوند، بازارها به خاطر این مشکلات و بینظمیها به تعطیلی کشیده شدهاند.
هوش مصنوعی: مسجد بزرگ پر از شلوغی و سر و صدا شد و درب مسجد، سپاهیان به قصد جان مردم عادی حاضر شدند.
هوش مصنوعی: یک شخصیت بزرگ و محترم کشته شد و از میان هیاهوی مردم، صدای مردان و زنان بلند شد که از طرف شاه مظفر درخواست دارند.
هوش مصنوعی: اما عینالدوله در کار خود ماهر است و به درستی بیان میکند که باید قدرت یک پشه را از وزش باد کم کرد.
هوش مصنوعی: پادشاه به او گفت که دربار شاهنشاه مکانی است که مردم به آنجا مراجعه میکنند، چه هفتاد نفر باشند و چه هشتاد نفر، اینجا جایگاهی ثابت و معتبر است.
هوش مصنوعی: عینالدوله به سلطان گفت که در نهایت حکومت بدون نسل باقی میماند و مردم به سوی امامزاده عبدالعظیم میروند.
هوش مصنوعی: سید آزاده عبدالله از بهبهان بود و سید محمد عالم نیز فردی با دانش بسیار زیاد است.
هوش مصنوعی: همهی دانشمندان و انسانهای با فضیلت به سمت مسجد جامع در حال حرکت هستند.
هوش مصنوعی: در ری، در زمانی که هرج و مرج حاکم بود، ناگهان یک انقلاب آشکار بروز کرد و وضعیت در بازار و خیابان تغییر کرد.
هوش مصنوعی: نصرالسلطنه در جلوی مسجد، با مردم بازار درگیر شد و به سمت آنها تیراندازی کرد.
هوش مصنوعی: روحانیان از شهر ری به سمت قم سفر کردند تا درباره هجرت دسته جمعی از این سرزمین تصمیم بگیرند.
هوش مصنوعی: صدر اعظم به مردم از هر طرف حمله میکند و بدگویی میکند، اما در عین حال به او یادآوری میشود که جنبش ملی وجود دارد، پس ای سرور، توجه کن!
هوش مصنوعی: صدای طبل آزادی به گوش میرسد و مردم با شوق و نشاط به میدان آمدهاند، این حرکت نشانی از پیروزی و برآمدن از زیر سلطه است، که به یاد بزرگانی همچون عبدالعظیم و شهر قم زنده میشود.
هوش مصنوعی: دولت در زمینه بهبود امور دستوراتی صادر کرد و به این ترتیب، تاریخ آغاز اصلاحات به نام «عدل مظفر» ثبت شد.
هوش مصنوعی: عینالدوله از سمت صدارت کنار گذاشته شد و پس از او، مشیرالدوله فعالیتهای خود را آغاز کرد.
هوش مصنوعی: خسرو بزرگ و محترم، دستور داد که مجلس شورای مشروطه تشکیل شود و این اتفاق در آغاز دوران جدیدی رخ داد.
هوش مصنوعی: با تصویب قانون اساسی، انجمنها در سراسر کشور شکل گرفتند و فعالیتهایشان آغاز شد.
هوش مصنوعی: در آن زمان، پادشاه عادل تصمیم گرفت که تاج و تخت خود را به پسرش بسپارد و آن را کنار گذاشت.
هوش مصنوعی: این همه نشانهها و نشانهگذرانیهای پادشاهان واقعی، داستان و افسانه نیست. در واقع، پادشاه واقعی چیزی جز رفتار و سیرت درست و شایسته پادشاهی نیست و نمیتواند از آن دوری گزیند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که در هر مجلس حضور دارد، مخصوص هر مست و دیوانه نیست. چون روشنایی و خوبی یک مجلس به وجود شمع نیست، بلکه وجود پروانه نیز در آن نقش دارد.
هوش مصنوعی: در این خانه، هیچ کس جز تو، به عنوان سرپرست و کدخدا وجود ندارد. خانهای مانند خانهٔ تو، بینظیر است و ویران نخواهد شد.
هوش مصنوعی: بپا خیز و با محبت و بخشش، خانهات را آباد کن و کمکم از زندگیات افراد غریبه را دور کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.