گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

روی تو، ممالک جهان ارزد

وصل تو، حیات جاودان ارزد

زان لعل که صد هزار دل دارد

یک بوسه بصد هزار جان ارزد

نام چو منی همی بری خه خه

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

شام از طرب رخت سحر گردد

زهر، از مدد لبت شکر گردد

از عشق غلامی تو هر ماهی

سر تا بقدم همه کمر گردد

خورشید اگرچه داشت ناموسی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

جان نقش رخ تو بر بصر دارد

تن نیز غم تو بر جگر دارد

من خاک دل خودم که از عزت

خاک قدم تو تاج سر دارد

در خدمت تو زمانه معذور است

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

از عشق تو بوی خون همی آید

دم نتوان زد که چون همی آید

هر بار دل آمدی کم از غم هات

این بار غمت فزون همی آید

چشم تو خدنگ بر گمان دارد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

تن بی غم تو جان نمی‌خواهد

جان بی رخ تو جهان نمی‌خواهد

کو، کور دلی که بر دل از عشقت

مانند سگ استخوان نمی‌خواهد

گفتم بکن اینقدر، که جان از تو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

جور تو گر عنان بجنباند

آسمان در رکاب او راند

بلب آمد هزار جان وقت است

که قبولت بسی بجنباند

گفتی آن وعده یاد میداری

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

از دل گره غم تو بگشادم

سودای تو از دماغ بنهادم

برمن دگری گزیده ئی شاید

او را بتو و تو را باو دادم

عمری است که خاک تو همی بوسم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

بی شب زلف تو سیه روزم

خسته روزگار کین توزم

محرم بزم خوبی تو منم

که بیک آه می بر افروزم

تا تو را حسن نیک میسازد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

بر گل چو مثال عنبر انگیزی

در روم ززنگ لشگر انگیزی

گه سنبل بسته را بشورانی

تا، آفت شور دیگر انگیزی

گه نرگس مست را، بخوابانی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۹

 

جز کف رادت به یک قرابه تلخ

مشکل او را کسی جواب نداد

اثیر اخسیکتی
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

در عشق تو دل بجان همی کوشد

عاجز شد و همچنان همی کوشد

در سنبل تابدار می‌پیچد

با نرگس دلستان همی کوشد

پیدا گوید که فارغم، وانگه

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

نیکویی بیش از آن نمی باید

فتنه اندر جهان نمی باید

راست اندازۀ دلم دارد

تنگ تر زان دهان نمی باید

لبکی داری آن چنان کانصاف

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

نام تو برم زبان بیاساید

یاد تو کنم روان بیاساید

در بر گیرم ترا سرا پایم

تا مغز در استخوان بیاساید

الّا غم تو نماند در عالم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

من چو بچۀ مهر تو بشکستم

وز دست غم تو بی وفا جستم

فارغ شدم و زبان بد گویان

بر خود چو در وصال تو بستم

از آمدنت طمع چو ببریدم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

ای غمزۀ تیز تو جگر خواره

وی لعل تو طیرۀ شکر پاره

هم وعدۀ تو دراز بی حاصل

هم چشم ضعیف تو ستمکاره

برگشته بصد هزار نومیدی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - وله ایضاً

 

غلّه کامسال خواجه داد مرا

گر نبد جمله، بود اکثر خاک

اندر انبار من بدولت تو

هست از بادیه فزون تر خاک

نان ازین غلّه خشت پخته بود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۱ - وله فی مدیحه و یصف الرّمد

 

ای آنکه نکرد عقل دانایی

جز خدمت درگهت تمنّایی

وی آنکه ندید ذات پاکت را

گردون هزار دیده همتایی

رای تو چو مهر عالم افروزی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۷ - ایضا له

 

ای ز ظلم تو همچو لاله ستان

گشته از خون تو جهانی سرخ

شکل تو در قبای سرخ چنانک

بر در اگنده جامه دانی سرخ

یا چو در جامه کشته و مرده

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - وله ایضا

 

گل باز طراوتی دگر دارد

کز باد بهار جلوه گر دارد

در پوست همی نگنجد از شادی

غنچه ز نشاط آنکه زر دارد

سوسن بزبان حال می گوید

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۴۱ - ایضا له

 

ای خدمت تو ذخیرة عمرم

وی مدحت تو علاج هر دردم

آثار عنایت تو می بینم

چندانکه بگرد خویش می گردم

در وقت نجشّم خداوندان

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۳۰
sunny dark_mode