گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ای خدمت تو ذخیرة عمرم

وی مدحت تو علاج هر دردم

آثار عنایت تو می بینم

چندانکه بگرد خویش می گردم

در وقت نجشّم خداوندان

اندیشة خدمتی همی کردم

چون هیچ نبود لایق ایشان

تشویر ز گونه گون همی خوردم

گفتم کم از آن که شربتی سازم

با خویشتن این سخن بپروردم

در آب حیات جان شیرین را

حل کردم و پیش خدمت آوردم

محتاج بیخ نباشد این شربت

کافسرده شدست از دم سردم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نصرالله منشی

بهمه عمر یک خطا کردم

غم و تشویر صد خطا خوردم

بچه خدمت زمن شوی خشنود

تا من امروز گرد آن گردم؟

شاه نعمت‌الله ولی

توبه از زهد و زاهدی کردم

در خرابات مست می گردم

می خمخانهٔ حدوث و قدم

شادی روی عاشقان گردم

خاطر کس ز من ملول نشد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه