گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۶ - قطعة أرسلها المرتضی العظم امیر احمد ابن المرتضی الاصفهانی الی صاحب الکتاب

 

افضل عالم کمال داد و دین

ای بر اقلیم هنر مالکرقاب

هم ضمیرت عقل را نعم النصیر

هم جنابت فضل را حسن المآب

هر زمان از شرم لفظ عذب تو

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۷ - فاجابه علیه الرحمة و الغفران بهذه القصیده

 

برگذشت از آسمان من کل باب

آستان سید عالیجناب

یحیی موسی کف عیسی نفس

شیث آدم خلقت نوح انتساب

خضر اسکندر در ادریس رای

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۸ - فی مدح الصاحب المعظم شمس الدین محمود الهرموزی

 

چون رخت کس ماه در زیور نیافت

چون لبت کس لعل پر شکر نیافت

دل چو چشمت نرگس جادو ندید

جان چو قدّت سرو سیمین بر نیافت

چون تو صورت خامه ی مانی نکرد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۸ - فی المذمة صدرالدین یحیی التمعاچی

 

صدر دین یحیی تمغاچی که هست

در خری بیمثل و خر طبعی مثل

عالی از وی گشته رایات خطا

نازل از وی گشته آیات زلل

صورت او معنی فسق و فجور

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب

واب رویت برده آب از روی آب

از شکنج زلف و مهر طلعتت

تاب بر خورشید و در خورشید تاب

بینی ار بینی در آب و آینه

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

این چنین صورت گر از آب و گلست

چون بمعنی بنگری جان و دلست

نرگسش خونخواره ئی بس دلرباست

سنبلش شوریده ئی بس پردلست

هندوی زلفش سیه کاری قویست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

خیمه ی نوروز بر صحرا زدند

چار طاق لعل بر خضرا زدند

لاله را بنگر که گوئی عرشیان

کرسی از یاقوت بر مینا زدند

کارداران بهار از زرد گل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

من کیم زاری نزار افتاده ئی

پر غمی بیغمگسار افتاده ئی

دردمندی رنج ضایع کرده ئی

مستمندی سوگوار افتاده ئی

مبتلائی در بلا فرسوده ئی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰

 

گِرد ماه از مشک چنبر کرده ئی

ماه را از مشک زیور کرده ئی

شام شبگون قمر فرسای را

سایبان مهر انور کرده ئی

در شبستان عبیر افشان زلف

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

چون نئی سرگشتهٔ چوگان چو گوی

رو بترک گوی سرگردان بگوی

گوی چون با زخم چوگانش سریست

بوک چوگان سر فرود آرد بگوی

تشنگان را بر کنار جو ببین

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۶ - فی طلب الثوب

 

ای ز ما مستغنی و امثال ما

بر شما احوال ما پوشیده نیست

ماجرای بنده اصغا کن از انک

بر شما این ماجرا پوشیده نیست

بر تنم پوشیدنی اینست و بس

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

ای لبت میگون و جانم می پرست

ما خراب افتاده و چشم تو مست

همچو نقشت خامه ی نقاس صنع

صورتی صورت نمی بندد که بست

دین و دنیا گر نباشد گو مباش

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

آه کز آهم مه و پروین بسوخت

اختر بخت من مسکین بسوخت

آتش مهرم چو در دل شعله زد

بر فلک بهرام را زوبین بسوخت

سوختم در آتش هجران او

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

در شب زلف تو مهتابی خوشست

در لب لعل تو جلابی خوشست

پیش گیسویت شبستانی نکوست

طاق ابروی تو محرابی خوشست

حلقه ی زلف کمند آسای تو

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

شمع ما مأمول هر پروانه نیست

گنج ما محصول هر ویرانه نیست

کی شود در کوی معنی آشنا

هر که او از آشنا بیگانه نیست

ترک دارم و دانه کن زیرا که مرغ

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

دل بدست یار و غم در دل بماند

خارم اندر پای و پا در گل بماند

ما فرو رفتیم در دریای عشق

وانک عاقل بود بر ساحل بماند

ساربان آهسته رو کاصحاب را

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

دوش می آمد نگار بر برم

گفتم ای آرام جان و دلبرم

دامن افشان زین صفت مگذر ز ما

گفت بگذار ای جوان تا بگذرم

گفتم امشب یک زمان تشریف ده

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

هر زمان آهنگ بیزاریش بین

عهد و پیمان وفاداریش بین

گر ندیدی نیمشب در نیمروز

گرد ماه آن خطّ زنگاریش بین

زلف مشکین چون براندازد ز رخ

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

خویش را در کوی بیخویشی فکن

تا ببینی خویشتن بی خویشتن

جرعه ئی بر خاک می خواران فشان

آتشی در جان هشیاران فکن

هر کرا دادند مستی در ازل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

آتش اندر آب هرگز دیده ئی

عنبر اندر تاب هرگز دیده ئی

چون دهان بر لعل شورانگیز او

پسته و عنّاب هرگز دیده ئی

شد نقاب عارضش زلف سیاه

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode