من کیم زاری نزار افتاده ئی
پر غمی بیغمگسار افتاده ئی
دردمندی رنج ضایع کرده ئی
مستمندی سوگوار افتاده ئی
مبتلائی در بلا فرسوده ئی
بی قرینی بی قرار افتاده ئی
باد پیمائی بخاک آغشته ئی
خسته جانی دل فگار افتاده ئی
نیمه مستی بی حریفان مانده ئی
می پرستی در خمار افتاده ئی
بی کسی از یار غایب گشته ئی
ناکسی از چشم یار افتاده ئی
اختیار از دست بیرون رفته ئی
بیخودی بی اختیار افتاده ئی
عندلیبی از گل سوری جدا
خسته ئی دور از دیار افتاده ئی
پیش چشم آهوان جان داده ئی
بر ره شیران شکار افتاده ئی
دست بر دل خاک بر سر مانده ئی
بر سر ره خاکسار افتاده ئی
رو بغربت کرده فرقت دیده ئی
بی عزیزان مانده خوار افتاده ئی
بیدل و بی یار رحلت کرده ئی
بی زر و بی زور زار افتاده ئی
همچو خواجو پای در گل مانده ئی
بر سر پل مانده بار افتاده ئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.