من کیم زاری نزار افتاده ئی
پر غمی بیغمگسار افتاده ئی
دردمندی رنج ضایع کرده ئی
مستمندی سوگوار افتاده ئی
مبتلائی در بلا فرسوده ئی
بی قرینی بی قرار افتاده ئی
باد پیمائی بخاک آغشته ئی
خسته جانی دل فگار افتاده ئی
نیمه مستی بی حریفان مانده ئی
می پرستی در خمار افتاده ئی
بی کسی از یار غایب گشته ئی
ناکسی از چشم یار افتاده ئی
اختیار از دست بیرون رفته ئی
بیخودی بی اختیار افتاده ئی
عندلیبی از گل سوری جدا
خسته ئی دور از دیار افتاده ئی
پیش چشم آهوان جان داده ئی
بر ره شیران شکار افتاده ئی
دست بر دل خاک بر سر مانده ئی
بر سر ره خاکسار افتاده ئی
رو بغربت کرده فرقت دیده ئی
بی عزیزان مانده خوار افتاده ئی
بیدل و بی یار رحلت کرده ئی
بی زر و بی زور زار افتاده ئی
همچو خواجو پای در گل مانده ئی
بر سر پل مانده بار افتاده ئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حال و احوال خود میپردازد و از غم و اندوهی که بر او مستولی شده است، گفتگو میکند. او به وضعیت رنج آور و بیقراری خود اشاره کرده و احساس تنهایی و فقدان را در زندگیاش توصیف میکند. شاعر از بیکسی، بیقراری و ناامیدی از یار غایب سخن میگوید و به طور کلی شرایطی را به تصویر میکشد که در آن احساس بیعرضگی و ناتوانی میکند. او مانند پرندهای جدای از گل و دیار خود، در جستجوی آرامش و عشق است، اما همواره در رنج و گمگشتگی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: من کی هستم؟ انسانی ضعیف و اندوهگین که بدون هیچ دلخوشی در حال سقوط و ناامیدی هستم.
هوش مصنوعی: شخصی که در رنج و درد زندگی خود غرق شده، اکنون در حالت ناامیدی و عذاب عاطفی به سر میبرد. او دردی عمیق را تجربه میکند و احساس سوگ و غم بر او سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: تو در سختی و رنجی گرفتار شدهای و به شدت نگران و بیقرار هستی.
هوش مصنوعی: باد، مسیری را در پیش گرفته و بر خاکی نشسته که به شدت خسته و تیره شده است. دل، در اندوهی عمیق به سر میبرد و روحی خسته و رنجور دارد.
هوش مصنوعی: تو در حالتی از مستی به سر میبری که هیچ رقیبی در کنارت نیست و در این حالت خمار و بیحال به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: بیکسی تو را به دوری یارت دچار کرده و نادانی تو باعث شده که از چشم یار بیفتی.
هوش مصنوعی: باید بگویم که تو از کنترل خارج شدهای و به حالتی بیاختیار و غفلتزده افتادهای.
هوش مصنوعی: پرنده خوش صدا و زیبایی از گل سرخ جدا شده و دور از زادگاهش، خسته و دلتنگ است.
هوش مصنوعی: در برابر چشمان آهوانی که جان باختهاند، تو به دام شیران افتادهای و در خطر هستی.
هوش مصنوعی: دست بر دل زمین گذاشتهای و بر سر راه، خاکی بر سرت نشسته است.
هوش مصنوعی: در غربت و دوری از عزیزان، انسان احساس درد و ظلمت میکند و به نوعی خوار و ذلیل میشود.
هوش مصنوعی: به تنهایی و بدون همراه، دچار رنج و فقر شدهای و در حالی که هیچ قدرتی نداری، در حالت نزار و افسردگی به سر میبری.
هوش مصنوعی: شبیه خواجو، تو در گلی ماندهای و بر پل هم معطل شدهای و بار سنگینی بر دوشت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.