گنجور

 
خواجوی کرمانی

خیمه ی نوروز بر صحرا زدند

چار طاق لعل بر خضرا زدند

لاله را بنگر که گوئی عرشیان

کرسی از یاقوت بر مینا زدند

کارداران بهار از زرد گل

آل زر بر رقعه ی خارا زدند

از حرم طارم نشینان چمن

خرگه گلریز بر صحرا زدند

گوشه های باغ از آب چشم ابر

خنده ها بر چشمهای ما زدند

مطربان با مرغ همدستان شدند

عندلیبان پرده ی عنقا زدند

در هوای مجلس جمشید عهد

غلغل اندر طارم اعلی زدند

باد نوروزش همایون کاین ندا

قدسیان در عالم بالا زدند

طوطیان با طبع خواجو گاه نطق

طعنه ها بر بلبل گویا زدند