ای لبت میگون و جانم می پرست
ما خراب افتاده و چشم تو مست
همچو نقشت خامه ی نقاس صنع
صورتی صورت نمی بندد که بست
دین و دنیا گر نباشد گو مباش
چون تو هستی هرچه مقصودست هست
در سر شاخ تو ای سرو بلند
کی رسد دستم بدین بالای پست
تا نگوئی کاین زمان گشتم خراب
می نبود آنگه که بودم می پرست
مست عشق آندم که برخیزد سماع
یکنفس خاموش نتواند نشست
آنکه از دستش ز پا افتاده ام
کی بدست آید چو من رفتم ز دست
دل درو بستیم و از ما درگسست
عهد نشکستیم و از ما بر شکست
باز ناید تا ابد خواجو بهوش
هر که سرمست آمد از عهد الست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و عشقورزی میپردازد و از حالتی سرشار از مستی و سرخوشی حکایت میکند. شاعر با اشاره به زیبایی معشوق و جذابیتهای او، به احساس وابستگی و عشق عمیق خود اشاره میکند. او میگوید که عشق و زیبایی معشوق همه چیز است و حتی اگر دین و دنیا وجود نداشته باشد، وجود معشوق کافی است. شاعر همچنین از دشواری دسترسی به معشوق سخن میگوید و از اینکه در اثر عشق و مستی قادر به کنترل خود نیست، ابراز نگرانی میکند. در نهایت، او تأکید میکند که هیچ چیز نمیتواند احساس عشق را از او بگیرد و این عشق او را به حالتی خوش و سرمست میرساند.
هوش مصنوعی: ای لبهای تو همچون میوههای خوشرنگ و خوشبو هستند و جانم به عشق تو است. ما در حال نابودی هستیم و چشم تو پر از مستی و شوق است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مانند طرحی که با قلم نقاشی کشیده میشود، صورتی واقعی و زنده نمیتواند همچون آنچه در ذهن است، به وجود آید. به عبارت دیگر، تصویر یا صورت حقیقی نمیتواند مشابه نقشی که در ذهن یا بر کاغذ ایجاد شده، دقیقاً باشد.
هوش مصنوعی: اگر دین و دنیا نباشند، تو هم نباش و وجود نداشته باش. زیرا آنچه که مقصود است و هدف زندگی است، تو هستی.
هوش مصنوعی: در سر تو که همچون سرو بلندی است، دست من چگونه به این بالای ناچیز میرسد؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگویی من اکنون در حال نابودی هستم، در گذشته زمانی وجود نداشت که من عاشق شراب نباشم.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق به اوج خود میرسد، فرد نمیتواند به آسانی آرام بنشیند و از حال و هوای خود فارغ شود؛ در چنین حالتی، شور و حال او به قدری زیاد است که هیچ قدرتی نمیتواند او را ساکت کند.
هوش مصنوعی: آن کسی که من به خاطر او از پا افتادهام، چگونه میتواند به دست من بیفتد، در حالی که من از او دور شدهام؟
هوش مصنوعی: دل ما را به عشق خود درگیر کردیم و هرچند که از ما دور شدیدی، اما عهد و پیمانمان را نشکستیم و این جدایی نتوانست محبت ما را کم کند.
هوش مصنوعی: خواجو هرگز به حالت هوشیاری برنمیگردد، زیرا کسی که از پیمان الست مست شده، تا ابد به حالت مستی باقی میماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست
هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است
گرچه مردمصورت است آن هم خر است
ای شکم پر نعمت و جانت تهی
چون کنی بیداد؟ کایزد داور است
گر تو را جز بتپرستی کار نیست
[...]
بنده گر خوبست گر زشت آن تست
عاشق ار دانا و گر نادان تراست
ساقیا در جام من ریز آب رز
زان بضاعت ده که عشرت سود اوست
در جهان چون آب رز معلوم نیست
آتشی کز زلف ساقی دود است
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
سر به بازار قلندر برنهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
تا کی از تزویر باشم رهنمای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.