شمارهٔ ۸ - فی مدح الصاحب المعظم شمس الدین محمود الهرموزی
چون رخت کس ماه در زیور نیافت
چون لبت کس لعل پر شکر نیافت
دل چو چشمت نرگس جادو ندید
جان چو قدّت سرو سیمین بر نیافت
چون تو صورت خامه ی مانی نکرد
چون تو لعبت خانه ی آذر نیافت
عقل عمری جست چون خطت به عمر
سبزه زاری بر لب کوثر نیافت
باغبان حسن چون زلف و قدت
سنبل تر بر سر عرعر نیافت
ساقی هجران تو چون چشم من
ساغری پر باده ی احمر نیافت
از تر و خشک جهان عشقت مرا
جز لب خشک و دو چشم تر نیافت
چون دل من در سر زلفت خرد
مومنی در خانه کافر نیافت
از غم عشقت دل من ملجائی
جز جناب خواجه ی کشور نیافت
شمس دین محمود آنکو آسمان
در سرابستان قدرش در نیافت
حون کفش دری فلک در خور ندید
چون دلش بحری جهان در بر نیافت
مملکت را کدخدائی مثل او
انس و جان در جمله بحر و بر نیافت
ای مسیحائی که چون خصمت فلک
در خور دجّال محنت خر نیافت
سرور انرا بر سریر مملکت
به ز خاک پای تو افسر نیافت
هفت گردون در محیط شش جهت
مثل تو یکدانه ی گوهر نیافت
کاغذی جست از پی مدح تو تیر
مشتری جز روی خود در خور نیافت
بی حروف مدح ذات پاک تو
نه فلک یک صفحه دفتر نیافت
اندر آن ظلمت که کلکت آب خورد
خضر ره گم کرد و اسکندر نیافت
دشمنت نقشی نزد کز طاس چرخ
کار خود چون مهره در ششدر نیافت
سر فرازا دست داعی گیر از آنک
آستانت همچو او چاکر نیافت
بی عقود گوهر نظمش سپهر
بر عروسان سخن زیور نیافت
تا نگویند انس و جان کاندر جهان
هیچکس در کان زر گوهر نیافت
تا نگویند انس و جان کاندر جهان
هیچکس در کان زر گوهر نیافت
جوهر ذات تو باقی باد از آنک
بر درت نگذشت کس تا زر نیافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و مقام والای معشوق میپردازد و به نوعی نمایشگر اشتیاق و دلتنگی شاعر برای اوست. شاعر میگوید که هیچ کس مانند معشوقش زیبا و بینظیر نیست و در تمام عالم، هیچ چیز به اندازه زیبایی و عظمت او نمیرسد. او از ضعف خود در عشق و القای عشق به معشوق سخن میگوید و بر این نکته تاکید میکند که دلش در اسیر زیباییهای اوست. شاعر معتقد است که هیچ موجودی در دنیا، حتی از نظر عقل و حکمت، نمیتواند به مقام و جلال معشوق برسد و نهایتاً عشق او را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهد. کل شعر در ستایش و تمجید معشوق است و نشاندهنده عشق عمیق و بیپایان شاعر به اوست.
هوش مصنوعی: وقتی کسی نتوانسته زیباییهای تو را ببیند، مانند این است که دیگران نتوانستهاند زیبایی ماه در آراستگیاش یا زیبایی لبت را در درخشش و شیرینیاش پیدا کنند.
هوش مصنوعی: دل مانند چشمانت، زیبایی و جذابیت خاصی ندارد و جان من به قد و قامت تو که مانند سرو نقرهای است، دست نمییابد.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، رنگی از زیبایی به تصویر کشیده نشده و مانند عروسکی در کارگاه آتش نمیباشی.
هوش مصنوعی: عقل برای مدت طولانی دنبال این بود که زیبایی و سرسبزی را در کنار آب کوثر پیدا کند، اما در نهایت نتوانست به آن دست یابد.
هوش مصنوعی: باغبان از زیبایی تو و قامت شکوفهات شگفتزده شده و نمیتواند زیبایی تو را با هیچ چیز دیگری برابر کند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، دلتنگی و جدایی تو مانند چشمان من، ظرفی پر از شراب رنگی نمیشود.
هوش مصنوعی: از تمام چیزهایی که در این دنیا هست، عشق تو تنها چیزی است که برای من باقی مانده است؛ فقط لبهای خشک و دوتا چشم گریان.
هوش مصنوعی: دل من به شدت به زیبایی و جذابیت موهای تو وابسته شده است، مانند یک مومن که در خانهی کافر، آرامش و توشهاش را نیابد.
هوش مصنوعی: دل من از غم عشق تو جایی برای پناه بردن جز در کنار خواجه کشور پیدا نکرد.
هوش مصنوعی: شمس دین محمود، که همچون آسمانی در سرابستان زندگی کرده، نتوانسته قدر و ارزش خود را بشناسد.
هوش مصنوعی: نمیتوانست دست حادثه را بیندیشد، زیرا دل او مانند دریا گسترده بود و جهانی در آغوش داشت.
هوش مصنوعی: هیچ کدخدایی مانند او نمیتواند برای مملکت انس و محبت را در تمام خشکیها و دریاها به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: ای مسیحایی که دشمن تو، همانند آسمان، در برابر سختیها و مشکلات نتوانسته به تو آسیب بزند.
هوش مصنوعی: هیچ حاکمی بر تخت سلطنت به اندازه خاکپای تو ارزش نیافته است.
هوش مصنوعی: در هفت آسمان و در تمام جهات، مانند تو که уникال و بینظیری، دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: کاغذی برای ستایش تو به دست آمد، اما تیرِ قسمتسازی جز چهرهات فضایی برای فرود نداشت.
هوش مصنوعی: بدون وجود حروفی که به توصیف ذات مقدس تو بپردازند، نه آسمان و نه هیچ دفتر و کتابی نمیتواند به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: در آن تاریکی، حتی خضر که دانشمند و راهنمای معروف است، مسیر را گم کرد و اسکندر هم به هدفش نرسید.
هوش مصنوعی: دشمن تو هیچگاه نتوانسته است نقشی بر زمین بزند، چون چرخدار زندگی به گونهای است که هر کسی مانند مهرهای در بازی است و هیچ کنترلی بر سرنوشت خود ندارد.
هوش مصنوعی: دستت را بالا ببر و به دعوت آنی پاسخ بده، زیرا در این درگاه کسی را مثل او نمیتوانی پیدا کنی که چنین خادمی داشته باشد.
هوش مصنوعی: بدون زینتهای قراردادی، زیبایی نظم آسمان برای عروسهای سخن، زیور نمییابد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی در این جهان به دنبال گنج حقیقی نرود، نباید بگوید که انسان و روح او هیچ ارزش و گوهری ندارند.
هوش مصنوعی: تا نگویند که در این دنیا هیچکس مانند انس و جان به گنج با ارزشی دست نیافته است.
هوش مصنوعی: همواره ویژگی اصلی وجودت پایدار بماند، چرا که هیچکس نتوانسته از درگاه تو عبور کند تا به طلا دست یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل پذیرفت آنچه عالم برنیافت
دل بدانست آنچه عرش اندر نیافت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.