گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

ایها العطشان فی الوادی الهوا

جوی جویبان جانب دریا بیا

آب را پیش لب هر تشنه ای

مالت الاکواب قل قل قولنا

از سقاهم ربهم ابریقهاست

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

دل چو رفت از دست گو دلبر بیا

گو انیس جان غم پرور بیا

بی تو بر چشمم جهان تاریک شد

تا ببینم ای بلند اختر بیا

ما چو از یاد رخت در جنتیم

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

گر به جستن یافت گشتی یار ما

غیر جویایی نبودی کار ما

گر شدی دیدار او دیدن به خواب

خواب جستی دیده بیدار ما

گر به داغش سینه زخمی یافتی

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

عنبرست آن دام دل یا مشک ناب

یا ز سنبل پر گل سوری نقاب

یا ز شعر سبز بر به سایبان

یا حریر ست آن به گرد آفتاب

درج باقوت است یا آب حیات

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

من طلب کردم وصالت روز و شب

یافتم اینکه به حکم من طلب

حلقه قلعه گشای من قرع

بر دلم بگشاد درهای طرب

از مدینه شمع گیرید و چراغ

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

آن چه مروی است چه خوش رفتاری است

آن چه طوطی چه شکر گفتاری است

آن چه شوخی و چه شهر آشوبی

آن چه باری و چه خوش عیاری است

دل ما داشته در زلف نگاه

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

ای ز صد گلبرگ نازکتر تنت

بر تو لرزانتر گل از پیراهنت

از صبا چندان نشد بوی تو فاش

پیرهن کرد این خطا در گردنت کار

خاک پایت حق و ملک دیده هاست

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

تا خیالت را دلمه منزلگه است

از مه تو منزل من پر مه است

گر لبت بوسم ز بسمل چاره نیست

کافتتاح ملح از بسم الله است

یک شبی با ما نشین کز دور عمر

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

درد کز دل خاست درمانیش نیست

خون که دلبر ریخت تاوانیش نیست

از لبت دورم چو مهجورم ز تو

جان ندارد هر که جانانیش نیست

بی رخت شد چون دهانت عیش من

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

سرو ما را قد و بالایی خوش است

دیدن آن گل تماشایی خوش است

تا رخش بینیم گو بالا نمای

از آنکه به دیدن به بالایی خوش است

از سر ما پای او شد کوفته

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

عارف پنهان ز پیدا خوشتر است

گنج را گنجینه مأوا خوشتر است

عالم آزادگی خوش عالمی است

ای دل آنجا رو که آنجا خوشتر است

اندرین پستی دلت نگرفت هیچ

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

عاشقم بر تو ز عاشق کشتنت

دوست کئی تا دوست تر دارم منت

سر طلب از من که آرم در نظر

بر سر آن هم در چشم روشنت

گر دهی خون شکاری غمزه را

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

کاف کفر ما ز طاها بر ترست

قاف عشق از کاف پاها برترست

عشق اگر زان لب دهد دشنام زهر

عزت این از دعاها برترست

بر زبان عاشقان کفری که رفت

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

لعل جان بخشت ز جان نازکتر است

قدّت از سرو روان نازکتر است

برگ گل چندانکه دارد نازکی

خاطر بلبل از آن نازکتر است

آمدن هر دم به ناز و رفتنت

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷

 

دل که شد زآن زلف سودایی مزاج

نیستش غیر از تو معجون علاج

زهر ناب از دست تو عذب فرات

بی تو آب زندگی ملح اجاج

زلفت از دامن فشاند آن خاک پای

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲

 

تا دلم نظاره ان قامت زیبا نکرد

جان علوی آرزوی عالم بالا نکرد

در فراق او گذشت آب از سرم این سرگذشت

تا شنید آن بی وفا دیگر گذر بر ما نکرد

وعده مهر و وفا کرد آن جفا گستر به من

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۶

 

حافظ بربط نواز چنگ ساز

بامنت از بی نوایی جنگ چیست

از برای سوختن از زیر دیگ

گفته هیزم ندارم چنگ چیست

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸

 

خادمی نااهل خوارزمی که باد

هر دو دندانش شکسته همچو دست

کوزه کز لطف آبش می چکد

تا شکسته تشنگی ما شکست

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۹

 

دی بمن شیرین لبی گفت این لغت

گر بمن نا اهل و دانا گویمت

چیست قبل دانی و حتی اقول

گفتمش بوسی بده تا گویمت

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۳۵

 

خواستم از صاحب مطبخ حساب

بره کان کشت و سه پایه را برد

گفت بر رسم فداکان سود تست

حشو آن همسایه بی مایه برد

پیه و کرده حاجی سقا گرفت

[...]

کمال خجندی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode