گر به جستن یافت گشتی یار ما
غیر جویایی نبودی کار ما
گر شدی دیدار او دیدن به خواب
خواب جستی دیده بیدار ما
گر به داغش سینه زخمی یافتی
یافتی مرهم دل افگار ما
کس دوای ما و درد ما نیافت
چند می جوید طبیب آزار ما
جان و سر در حلقه سودای او
گر به هیچ ارزد زهی بازار ما
هر حکایت کز لب او می کنیم
بوی جان می آید از گفتار ما
یار چون بشنید گفتارت کمال
گفت مولانائی و عطار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به جستجوی یک یار و محبت اشاره دارد. شاعر بیان میکند که اگر به دنبال یار خود باشی، هیچ کار دیگری جز جستجو برایت وجود ندارد. حتی اگر یار را تنها در خواب ببینی، آن نیز عمیقاً در احساساتش تأثیر دارد. درد و رنج عاشقانه را به مرهمی که بر دل مینشیند تشبیه میکند و میگوید که هیچ کس نمیتواند دردی را که داریم درمان کند. در نهایت، به شکوه و زیبایی کلام یار اشاره میکند که جان را به انسان القا میکند و از آن لذت میبرد. شاعر در پایان، یار را به مولانا و عطار تشبیه میکند و از کمال او سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر برای پیدا کردن محبوب خود تلاش کردهای، دیگر جای تعجب نیست که کار ما فقط جستجو بوده است.
هوش مصنوعی: اگر به دیدار او نایل شوی، حتی اگر در خواب هم باشد، خواب را رها کن و به دیدار واقعی بیدار بمان.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر داغ از دست دادن او، قلبت جریحهدار شده، باید بپذیری که این درد میتواند تسکین یافتهای برای دل شکسته ما باشد.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است که هم مشکل ما را حل کند و هم درد ما را درمان کند، حال آنکه پزشک بهدنبال رنج ماست.
هوش مصنوعی: اگر جان و سر من هم در عشق او بیارزش باشد، باز هم این حس و حال در دل ما مانند یک بازار پرارزش است.
هوش مصنوعی: هر داستانی که از زبان او میگوییم، روح و زندگی خاصی دارد و کلام ما از آن پر از تازگی و احساس میشود.
هوش مصنوعی: دوست وقتی صحبتهای تو را شنید، گفت که تو به اندازه مولانا و عطار بزرگ و والایی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ختم این سرّ کن تو ای عطّار ما
تا شوی در ملک معنی یار ما
چون دو دل شد موسی اندر کار ما
گاه خصم ماست و گاهی یار ما
ای چراغ چشم توفان بار ما
بیش ازین غافل مباش از کار ما
هر زمانی در به روی ما مبند
گر چه کوته دیدهای دیوار ما
شکر آن که خواب میگیرد به شب
[...]
از کرم بنواخت ما را یار ما
لاجرم بالا گرفته کار ما
جان فروشانیم در بازار عشق
تن چه باشد در سر بازار ما
آب چشم ما به هر سو می رود
[...]
چون پریشان است زلف یار ما
جز پریشانی نباشد کار ما
او بهر صورت که بنماید جمال
هم بدان معنی بود اظهار ما
گفت آن خورشید مه رویان به بین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.