گنجور

 
کمال خجندی

ایها العطشان فی الوادی الهوا

جوی جویبان جانب دریا بیا

آب را پیش لب هر تشنه ای

مالت الاکواب قل قل قولنا

از سقاهم ربهم ابریقهاست

ما به لب پیش لب ما و شما

گریه تا چند از عطش ای نور چشم

پیش چشمت آب چشمی برگشا

لو وجدت الخضر عینا فانتبه

کیف یحیی النون فی عین البقا

از نسیت الحوت اگر یادیت هست

همچو آن ماهی بخضری آشنا

گر طلبکاری مشو دور از کمال

لم تجد بعدی ولیا مرشدا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode