ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣۵
دلا تفرج فردوس اگر همی طلبی
بیا و نزهت فردوس بین در این طنبی
ببین زپر تو جام پر از عجایب او
بچرخ آنیه گون بر هزار بوالعجبی
چو گفتمش طنبی عقل رهنمایم گفت
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣۶
در قصه شنیدیم کزین پیش بزرگی
یک بدره زر داد بیک بیت فلانی
ما هم بطمع پیش بزرگان زمانه
بستیم میانی و گشادیم زبانی
بردیم بسی رنج و نشد حاصل از اینکار
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣٧
دلا پاس این یکسخن گوش دار
که دارد خواص دم عیسوی
چو دانی که انجام دولت بچیست
بآغازش ار عاقلی نگروی
که از تو بکوه ار رسد نطق خوش
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣٨
دست اگر در دهان شیر کنی
وز پی قوت لقمه برداری
نزد ابن یمین ستوده ترست
زانکه حاجت بسفلگان آری

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣٩
ز بهر خوشدلی خویش درون دنیا را
نگاه کن که چه کفت از طریق استادی
نسب چه میطلبی صورت تو بس باشد
دلیل انکه بدانند کآدمی زادی
فریب خلق مخور زانکه از لئام الناس
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٠
ز مستی عشق ار خرد یار تست
مشو هشیار ار توانی دمی
مده یکدمه وقت خود را ز دست
دمی نزد دانا به از عالمی

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴١
ز مخلوق کاری گشایش نگیرد
دل اندر خدا بند اگر کار خواهی
مرو گرد هر در بامید عزت
چه فخری بود کز ره عار خواهی
جناب امیر و وزیران نیرزد
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٢
زر بسیار چه حاجت که کنی صرف بر آنک
خانقاهی بگچ و سنگ بعیوق بری
زر که بر خشت و گلت صرف شود ساده دلا
شرم دار از خرد خود که ز خیرش شمری
سفره گردان کن اگر نام نکو میطلبی
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٣
زنهار قصد کندن بیخ کسان مکن
زیرا که بیخ خویشتن است اینکه میکنی
تا کی من و جمال من و ملک و مال من
چندین هزار من شدی ایقطره منی

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴۴
سیرت آزادگان از سفلگان هرگز مجوی
کی بود چون سرو سوسن هر کجا خار و خسی
آبروی از آتش شهوت چرا ریزی بخاک
از هوا چون بگذری زان پس صفا بینی بسی
شوربای چشم خود خوردن بر ابن یمین
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴۵
سرا فاضل آفاق رکن ملت و دین
توئی که زبده اسلاف و فخر اخلافی
هر آن رموز کز آن عین عقل قاصر ماند
کند حقایق آن را بیانت کشافی
چگونه گوهر و صفت بسلک نظم آرم
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴۶
سپهرا من از گردشت فارغم
مرا کی توانی که غمگین کنی
نه نایم که بر بسته باشم کمر
بدان تا مرا کام شیرین کنی
نه نرگس که سر پیشت آرم فرود
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٧
شهابالدین علی را گفت یاری
که ما را از مِیَت چون نیست بهری
تو خود باری همینوش و میفکن
نشاط باده از شهری به شهری
جوابش داد کان نوشیدنی نیست
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٨
صاحبا بنده را بخدمت تو
پیش ازین بیش ازین محل بودی
بعنایت که داشتی با او
پیش آزادگان مثل بودی
از شرف در پناه سایه تو
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٩
صحبت صاحبنظر باید که باشد با دو کس
یا کریمی نامجوی و یا حکیمی راستگوی
تا ز جود آن درین دنیا بیابد بکام دل
یا ز علم این بدان دنیا بیابد آبروی
گر خرد داری مشو یکدم جدا زین هر دو تن
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٠
عمری بغفلت ایدل نادان گذاشتی
بر عقل خود وساوس شیطان گماشتی
مغرور خود مباش که من فرض کرده ام
کایوان و قصر خویش بکیوان فراشتی
آخر نه روزکی دو سه چون بگذرد برین
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵١
عزیزی مرا گفت بر گو چه حالست
که تنها بسر میبری روزگاری
نه روزت بمجلس در آید حریفی
نه شب در شبستان بود غمگساری
بدو گفتم ای نازنین یار مشفق
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٢
عاقل نکند بهیچ روئی
بیمنفعتی زیارت حی
نزدیک خرد پسند ناید
هر قول که فعل نیست با وی
هر کو نشود بوصل تو شاد
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٣
عماد الدین محمد را بگوئید
ز من رمزی بآئین عتابی
که باشد هفته ئی یا بیش یا کم
که تصدیعت نمودم در خطابی
نیامد تا باکنون از جنابت
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵۴
فیلسوف زمانه قطب الدین
کرده کاری عجب چه نادانی
بر لب شیخ زاده بسطام
از طمع تیز کرده دندانی
خواست تا گاو لیس بر دهدش
[...]
