گنجور

 
ابن یمین

سیرت آزادگان از سفلگان هرگز مجوی

کی بود چون سرو سوسن هر کجا خار و خسی

آبروی از آتش شهوت چرا ریزی بخاک

از هوا چون بگذری زان پس صفا بینی بسی

شوربای چشم خود خوردن بر ابن یمین

به که باید خورد سکبای رخ هر ناکسی

 
 
 
انوری

خون خواجه کعبه است و نان او بیت‌الحرام

نیک بنگر تا به کعبه جز به رنج تن رسی

بر نبشته برکنار نان او خطی سیاه

لم تکونوا بالغیه الا بشق الا نفس

ترکی شیرازی

بی کس و بیچاره ام در خاک غربت کرد چرخ

آه آه از درد غربتف داد داد از بی کسی

بی کسی و غربتم سهل است اما چون کنم

با جفاهای طلبکار و، ز جور مفلسی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه