دلا تفرج فردوس اگر همی طلبی
بیا و نزهت فردوس بین در این طنبی
ببین زپر تو جام پر از عجایب او
بچرخ آنیه گون بر هزار بوالعجبی
چو گفتمش طنبی عقل رهنمایم گفت
که عاقلان شمرند اینسخن ز بی ادبی
دگر مگو طنبی خلد گویش از پی انک
چو اهل خلد درو سال و ماه در طربی
بگوی کین وطن جانفزای همچو بهشت
بیابی آنچه در او آرزوی دل طلبی
همیشه باد مزین بدان وزیر که اوست
پناه ملک چه موروثی و چه مکتسبی
علاء دولت و ملت محمد آنکه ازوست
رواج دولت و دین محمد عربی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای بهشت و باغهای پرنعمت آن میپردازد و به خواننده دعوت میکند تا از نعمتهای موجود در این مکانهای دلانگیز بهرهمند شود. شاعر با اشاره به عجبانگیز بودن این مکانها و پر بودن از شگفتیها، بر این نکته تأکید میکند که این بهشتهای واقعی در همین دنیا قابل دسترسی هستند. او به اهمیت عقل و آگاهی اشاره میکند و بیان میدارد که نعمتهای این سرزمین میتواند آرزوهای دل را برآورده کند. همچنین، به نقش وزیر و حمایتهای او در رونق و پیشرفت دولت و دین اشاره میکند و نام محمد عربی را به عنوان شخصیتی به یاد ماندنی در این راستا میآورد.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر به دنبال لذت و خوشبختی هستی، بیا و زیباییهای بهشت را در این دنیا مشاهده کن.
هوش مصنوعی: نگاهی به ظرفی که پر از شگفتیهاست بیانداز و آن را بچرخان، که در آن هزاران شگفتی نهفته است.
هوش مصنوعی: وقتی به او گفتم که عقل و خرد مرا به راه درست هدایت میکند، گفت که عاقلها این حرف را نشانه بیادبی میدانند.
هوش مصنوعی: دیگر نگو که در بهشت چه میگذرد، زیرا کسانی که در بهشت هستند، همواره در شادی و خوشحالی به سر میبرند و زمان برای آنها معنا ندارد.
هوش مصنوعی: بگویید که این سرزمین زندگیبخش مانند بهشتی است که در آن میتوانید هر چیزی را که آرزوی قلبیتان است، بیابید.
هوش مصنوعی: همواره باد خوشی و برکت بر آن وزیر بوزد، زیرا او پشتیبانی است برای ملک، خواه این حمایت از نسل و میراث باشد یا به خاطر تلاش و دستاوردهای خود.
هوش مصنوعی: عظمت و موفقیت حکومت و ملت محمد به خاطر وجود اوست که باعث رشد و گسترش حکومت و دین محمد عربی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ربود عقل و دلم را جمال آن عربی
درون غمزه مستش هزار بوالعجبی
هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون چو مست و خرابم صلای بیادبی
مسبب سبب این جا در سبب بربست
[...]
اگر ز محنت دنیا خلاص میطلبی
بنوش باده گلگون ز شیشه حلبی
چنان به آب عنب تشنهام که صورت آن
برون نمیرودم از حدیقة عنبی
شراب و شاهد و سیم و زرم طفیل تو باد
[...]
به جان تو، که خمارم به غایت، ای چلبی
بریز باده حمرا به شیشه حلبی
چو مست جام «اناالحق » شوم، چنانکه مپرس
هم از تو در تو گریزم ز شرم بی ادبی
همیشه حسن سبب را بجان خریدارم
[...]
نشان جام جم و آب خضر می طلبی
ز شیشه حلبی و باده عنبی
چه شد ز کوی تو گر یک دو روز ماندم دور
لدیک روحی و قلبی الیک منقلبی
اگر چه پایه قدرت فراز کیوان است
[...]
اگر چه داشت ز کیفیت جمیع لغت
خبر ز غایت عرفان صفای طبع نبی
شرف نگر که فرستاد حضرت ایزد
ز بهر نسبت ذاتش کلام را عربی
بعلم اوست معاصی جهالت بوجهل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.