گنجور

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۲۵ - التمثیل فی‌المطایبة بطریق الهزل

 

بود گرمی به کار دریوزه

نام آن سرد قلتبان یوزه

رفت زی حج به کدیهٔ محراب

اینت فضل اینت مزد اینت ثواب

چون به بغداد آمد از حلوان

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۲۶ - اندر مذمّت خویش صوفی گوید

 

باز اگر خویش باشدت صوفی

او خود از هیچ روی لایوفی

خانه ویران کند به لیل و نهار

گه بشکرانه گه به استغفار

نیم شب هر شبی به خانهٔ خویش

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۲۷ - حکایة فی‌التّمثّل الصوفی

 

آن شنیدی که بُد به شهر هَری

خواجهٔ فاضلی و پر هنری

خسته از رنج بی‌کرانهٔ دهر

گشته از فضل خود یگانهٔ دهر

از خرد رخت بر فلک برده

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۲۸ - اندر قرابت فقیه گوید

 

ور بود خود فقیه خویشاوند

وند گردد به حیله جوی شاوند

باشد او در مزاج و سیرت خویش

زان سخنهای بی‌بصیرت خویش

نابکاری دو روی و یافه درای

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۲۹ - حکایت و ضرب‌المثل

 

آن شنیدی که از کم آزاری

رندی اندر ربود دستاری

آن دوید از نشاط در بستان

وین دوان شد به سوی گورستان

آن یکی گفتش از سرِ سردی

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۰ - حکایت

 

قحطی افتاد وقتی اندر ری

دور از این شهر وز نواحی وی

آن چنان سخت شد برایشان کار

کادمی شد چو گرگ مردم‌خوار

کرد هر مادری همی گریان

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۱ - اندر صفت مرائی و قرّاء و سالوس گوید

 

خلق را زیر گنبد دوّار

دیده‌ها کور و دیدنی بسیار

هرکه از خواندنی کرانه کند

اوستادش به موش خانه کند

نیست اندر جهان نکو نفسی

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۲ - در حق پارسایان گوید

 

آن کسانی که راه دین رفتند

چهره از تنگ خلق بنهفتند

واسطهٔ عقد سنّیان بودند

نه حروری نه مرجیان بودند

پخته از حسرت طلب گلشان

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۳ - در صفت جاه‌جویان و زر طلبان و درویشان صورت گوید

 

وین گروهی که نو رسیدستند

عشوهٔ جاه و زر خریدستند

سرِ باغ و دل زمین دارند

کی دل عقل و شرع و دین دارند

ماه‌رویان تیره هوشانند

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۴ - در حق کسی گوید از بزرگان غزنین

 

بگذر از عالمان و درویشان

تو و عام و خصومت ایشان

چون تو از خوان شرع بی‌قوتی

تو و سالوس و کبر و سنبوتی

هر سخن کان ترا کند فربه

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۵ - در مثالب علوی زرمدی گوید

 

آخر عمرت از دل تفته

همچو بر کودک اوّل هفته

گربه گر شد به لقمه شاد از تو

گوش و بینی دهد به باد از تو

جنس آنها که نامسلمانند

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۶ - در هجو شعراء بد گوید

 

یک رمه ناشیان شعر پراش

خویشتن کرده‌اند شعر تراش

قالب و قلبشان سلیم و لئیم

خاطر و خطشان عقیم و سقیم

همه بر درگه فرامشتی

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۷ - اندر هجو حکیم طالعی گوید

 

وین دگر هست شاعری به دروغ

که ندارد سخنش ایچ فروغ

چون پیازست شعرش ارچه نکوست

تا به پایان چو بنگری همه پوست

دل و جان تیره همچو تودهٔ گرد

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۸ - دیگری را گوید

 

بوده مامات اسب و بابات خر

تو مشو تر چو خوانمت استر

بدخو از بی‌نکاح زاده بتر

زانک ازو بار به کشد استر

رو که دین را به شعرک و ناموس

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۳۹ - در مذمّت خدمت مخلوق گوید

 

وان کسانی که بارِ خلق کشند

زان عمل سال و ماه شاد و گشند

سال و مه از برای نیک و بدی

شده راضی به جور همچو خودی

ابلهی را خدایگان خوانند

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۴۰ - التمثّل فی‌القناعة و ترک الحاجة

 

بود بقراط را خُمی مسکن

بودش آن خُم به جای پیراهن

روزی از اتفاق سرما یافت

از سوی خم به سوی دشت شتافت

پادشاه زمان برو بگذشت

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۴۱ - حکایت

 

دید وقتی عزیز عزرائیل

سمج لقمان سبیل سیر سبیل

سقف بامش پر از خلل چو خلال

چوب باریک و کوژ قد چو هلال

در و دیوار رخنه چون غربال

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۴۲ - در مذمّت طبیبان جاهل گوید

 

وین اطبا که خالی‌اند از طبّ

هیچ نشناخته ز نوبت غبّ

از حمیّات غافل و انواع

وجه اجناس اربع الارباع

نه ز نبض‌اند عالم و نه ز آب

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۴۴ - تفصیل العلل و هی خمسون نوعا

 

نبض و قاروره و رسوب و علل

داخل و خارج و فساد و خلل

گر تو پرسی ز حدّ طب که چه چیز

چون توان کرد اندر آن تمییز

علّت سکته و حریف و دسم

[...]

سنایی
 
 
۱
۸۶
۸۷
۸۸
۸۹
۹۰
۹۱