گنجور

 
سنایی

وین اطبا که خالی‌اند از طبّ

هیچ نشناخته ز نوبت غبّ

از حمیّات غافل و انواع

وجه اجناس اربع الارباع

نه ز نبض‌اند عالم و نه ز آب

مسئله را نداده هیچ جواب

هیچ نشنوده نوع قارورات

نه ز تبرید و نه ز محرورات

غافل از گرم و سرد و ز تر و خشک

پشک نزدیکشان چو نافهٔ مشک

گر ز انواع پرسی و ز علل

نشناسند نفع و ضرّ ز خلل

به جدل مر ترا جواب دهند

نز ره دانش و صواب دهند

گر تو پرسی ز حدّ هر عللی

کز چه افتاد مرد را خللی

به خدای ار به حق جواب دهند

یا به کس نور آفتاب دهند

 
 
 
گلها برای اندروید
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]