گنجور

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

مئی که باده وصل تو در، دماغ کند

دهان خم چو گشاید مرا سراغ کند

کسیکه آتش عشقش بسوخت سرتاپا

جبین و سینه و بازو، بهل که داغ کند

به پیش روی تو، بر خویش ننگرد یوسف

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

مرا قلم سخن از غیب و علم غیب کند

کجاست آنکه در این نکته شک و ریب کند

چنان ز، خم بسبو کرده باده پیرمغان

که خاکروبی میخانه را صهیب کند

گذار باد بهار، ار، ز زلف جانان است

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

خود را، ز قید هستی، آزاد کرد باید

زین خوبتر بنائی، بنیاد کرد باید

ویران شده است ایران از ظلم و جور عدوان

بازش ز عدل و احسان آباد کرد باید

از دست رفت کشور، درهم شکست لشگر

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

ای آیت مهر، وی معنی داد

ایزد ز کرم داد همه داد

از، زلف و رخت پیدا و عیان

هم صبح امید هم شام مراد

ای عمر ابد با عمر تو کم

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

دو، روز مطرب و ساقی گر اتفاق کنند

وفاق در، می و خون در، دل نفاق کنند

حصار شهر مخالف ز ترک پر آشوب

حجاز پر، زنوا، شور، در عراق کنند

شب و خیال ز سیم رباب و پرده تار

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

اوست مولی که ز قید غمت آزاد کند

اوست اعلا که خرابی تو آباد کند

اوست سلطان به حقیقت که به دستوری عقل

مملکت را تهی از ظلم و پر از داد کند

ای که از خنجر خونریز تو خونهاست هدر

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

آمد آن کس که جهان را همه ارشاد کند

آخرین نامه حق را، زنو انشاد کند

آمد آن شاهسواری که به میدان جهان

دل ز ابدال برد حکم بر، اوتاد کند

آمد آن قادر قیوم که از خامه صنع

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

عقل کل تا، به قدم از من و از ما دم زد

جلوه حسن تو آن ما و منی بر هم زد

غیرت عشق بنازم که چو افروخت چراغ

شعله بر خرمن خاصان بنی آدم زد

مدعی خواست کند شرح غم عشق بیان

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

هیچ ملکی به شرف کشور ایران نشود

بیش از این درهم و آشفته و ویران نشود

اهل و نااهل وی ار متحد از جان نشوند

رنگ ویرانی از این روضه رضوان نشود

شهر شیراز که شیرازه علم است و ادب

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

در، بند توام ای بت تجریش به دربند

بخرام به دربند ببین خسته در، بند

انگشت تو، بر قفل مهمات کلید است

زان باز بود، بر رخ تو، هر درو دربند

از فیض تو تجریش و جماران و دزاشیب

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

شاهدان کار تموچین کرده‌اند

ره به تبت رخنه در چین کرده‌اند

چین و ژاپن تبت و تاتار، را

مشک با راز، زلف پرچین کرده‌اند

کرد گلزار عذار از خط سبز

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

زلف را خوبان پر از چین کرده اند

راه از این رخنه در چین کرده اند

با سپاه حسن و خیل خال و خط

در جهان کاری به موچین کرده اند

حور و غلمان از، گل و ریحان خلد

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

حسن تو را، آفتاب و ماه ندارد

فر و شکوه تو پادشاه ندارد

ای شه انجم طلایه دار سپاهت

غیر تو شاهی چنین سپاه ندارد

راست بپیمود هر که راه تو باشد

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

عمر عزم بی‌وفایی می‌کند

روز و شب مشق جدایی می‌کند

می‌گریزد عقل از میدان عشق

باز، در ما، خودستایی می‌کند

مست و مخمور است زاهد روز و شب

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

شد صبح وصل روشن یا ایها المدثر

تا کی به خواب نازی ای دوست قُم فَاَنذَر

نخل کمال بریافت جیب جلال بشکافت

خورشید معرفت تافت قم یا بشیر بشر

خلقی در استماعند یا مصطفی فحدث

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

به می کشان صبحدم داد صلا پیر دیر

که ای صبوحی کشان صبح سعادت بخیر

باده وحدت کشید تا که بخود پی برید

چون ز، دوئی بگذرید نیست در این دیر غیر

سیر در آفاق کن تا که به انفس رسی

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

روز جشن جم و هان نوبت جامست امروز

جام ده جام که هر کار بکامست امروز

گل چو شاه است و غلامان سرا، سرو، و سمن

ساز، زد صیحه چو چاووش سلامست امروز

آنکه یک عمر بدی معتکف اندر مسجد

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

دلدار دوست ترک سفر کرد ساز باز

یا رب بوصل او سبب خیر ساز باز

ساز سفر به شهر صفر کرد باز یار

ای کاش باز از سفر آید صحیح و ساز

کوته چو روز وصل بود سال و ماه عمر

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

ای لعل تو شیرین و بیان تو شکرریز

شیدای تو عالم همه چون خسرو پرویز

ای باربد وقت نکیسا صفت امروز

در کاسه بربط شکر و شهد درآمیز

نقاشی شاپور ز عکست به هدر رفت

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

مطبوع اگر که مال بود جان اگر عزیز

این هر دو را به پای یکی مرد فرد ریز

در صد هزار مصر عزیزی، از آن تو راست

یوسف به دل غلام و زلیخا به جان کنیز

دنیا عجوزه ایست نیرزد نگاه را

[...]

حاجب شیرازی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode